عمل گستردگی زیادی دارد، گستردگی حوزه های عمل خیلی اوقات باعث میشود ظرفیت هایی در انسان شکل بگیرد و میل و رغبت در آدمی به وجود بیاید، خیلی اوقات اگر با یک معرفت کم و عمومی مشغول به عمل بشویم ولی ملتزم به رفتار ها و عمل هایی باشیم ، این باعث میشود ناخودآگاه ظرفیت هایی در ما وجود بیاید، و ظرف وجودی ما توسعه پیدا کند…
در تاریخ پنجشنبه ۲۶ مهر ماه ، استاد رهنما مدیریت محترم مدرسه علمیه آیت الله بهجت (ره) در جلسه هفتگی که با طلاب مدرسه دارند، به ادامه مسئله زی طلبگی پرداختند و مطالبی را در این خصوص بیان داشتند. مشروح بیانات ایشان را میتوانید در ادامه مطالعه بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم
از سه ترمینال و یا ورودی انسانی تغییر و تحول در ما رخ میدهد :
- یکی از آن ها معرفت است، و ابزارش هم عقل است، ما معارفی را می آموزیم و آن مقدرای که تاثیرات انسانی بر ما میگذارد مبادی و ترمینال تحول در آدم است،.
- یکی دیگر از مبادی تحول انسانی ، امیال و گرایش ها ، عشق و محبت و … است. وقتی نسبت به حقیقتی دلگرم میشویم یا گرم میشویم و حرارت و میل و رغبت پیدا میکنیم، این منجر به تحولاتی در ما میشود (لذا در مورد امام حسین فرمودند فقط کتاب نخوانید بلکه محبتتان هم بپرورانید)
- اما مهمترین ترمینال تحول انسان به رفتار و عمل او برمیگردد، ما معمولا به این کم توجه هستیم و به گرایش و بینش بیشتر توجه داریم و کمتر سراغ عمل میرویم در حالی که روایاتی متعددی داریم بر تاثیر عمل بر انسان.
مثلا روایت برای تادیب فرزندان برای نماز در هفت سالگی به بعد در حالی که در او هنوز بینش اعتقادی به وجود نیامده، یا روایت داریم که کسی که عمل میکند توان و نیروش برای تحول افزایش پیدا میکند، که این شعر کار نیکو کردن از پر کردن است به نوعی ترجمه همین روایت است.
این مسئله عمل یک مسئله مهمی است که مقداری مورد غفلت و بی توجهی قرار می گیرد ، معمولا عمل را میگزاریم آخر کار که اگر بینشی شکل گرفت به آن بپردازیم، معمولا هم مشغول این اغلاط مشهور میشویم که من مثلا روز فلان قدر صفحه قرآن نمیخوانم به جایش یک آیه میخوانم و درآن تفکر میکنم، در حالی که اینطور نباید باشد که اگر بود روایت نمیبود که روزی ۵۰ آیه قرآن بخوانید.
شاید تا بیست سال دیگه همه مبادی معرفتی یک مسئله را پی نبریم ، تا اون موقع که نمیتواند همه چیز متوقف باشد و عمل تاخیر بیفتد.
عمل گستردگی زیادی دارد، گستردگی حوزه های عمل خیلی اوقات باعث میشود ظرفیت هایی در انسان شکل بگیرد و میل و رغبت در آدمی به وجود بیاید، خیلی اوقات اگر با یک معرفت کم عمومی مشغول به عمل بشویم (حتی اگر مرتاض باشیم و معرفت باطنی عمیقی نداشته باشیم) ولی ملتزم به رفتار ها و عمل هایی باشیم ، این باعث میشود ناخودآگاه ظرفیت هایی در ما وجود بیاید، و ظرف وجودی ما توسعه پیدا کند.
یکی از وادی های عملی که ممکن است در آن بلنگیم ، بحث سبک زندگی است که اکثر زندگی مارا پوشش میدهد، معرفت یعنی آن دارایی های علمی که در مسیر انسانیت مارا یاری میکند، غایت زور ما در بحث معرفت جویی شاید روزی ۲ یا ۳ ساعت باشد، وغایت زور ما در وادی ایمان و میل هم زیاد نیست، مگر در روز چقدر زیارت میرویم یا به یاد حضرات معصومین می افتیم یا برای نماز و روضه وقت میزاریم؟ چقدر ارتباط قلبی با حضرات برقرار میکنیم؟ این هم به نظر زیاد نیست ؛ اما آنچه که خیلی زیاد است و بیست و چهار ساعت مارا در برمی گیرد عرصه عمل است ، همین خوابیدن ، بلند شدن، رفتارما نسبت به همسایه و دشمن و خانواده و پوشیدن و غذا خوردن و اقتصاد و هزینه کرد زندگی و … درواقع این وادی بسیار بیشتر از عرصه های دیگر مارا در گیر خود میکند.
در ادامه به طرح این پرسش پرداختند که این اعمال و رفتاری که به آن سبک زندگی میگویند، آیا متولی دارد یا نه؟ معرفت متولی دارد و برایش استاد و کتاب و درس وجود دارد و گرایشات و محبت های ما هم متولی دارد امثال هیئت های عزاداری و …. ولی عمده مراودات ما با خودمون و دیگران عرصه عمل ما و سبک زندگی ماست که بدون متولی است، و احتمال می دهم خیلیها این وادی را واگذار میکنند به عرف و عرفیاتی که در بین ما حاکم است از دوران مدرسه و محیط های رشد و ژنتیک و … به ما منتقل شده است و با ما همراه شده اند ولی بدون متولی.
پس نکته اول این است که عرصه عمل و سبک زندگی مهم است و زی طلبگی از عرصه های مهم عمل و سبک زندگی است که اگر متولی نداشته باشد و خودمان هم مراقبش نباشیم خود به خود بعد از تحول انسانی بدست نخواهد آمد.
نکته دوم این که ، ما گفتیم در مورد تاثیر عرف و عرفیات در زی طلبگی و این مسئله مهمی است به این معنی که ، اصلا ما باید از عرف پیروی کنیم یا نه، اینجا محیط، محیط ایمانی است و مومن تراز دین در صدد جلب رضایت خداست و تمام. هیچ عامل و برانگیزاننده دیگری ندارد که در رفتار و تصمیم او تاثیر بگذارد، اخلاق و منش توحیدی نفی عبودیت غیر خداست و گردن نهادن فرمان او.
بعد از ملاک دانستن فرمان خدا، باید بدانیم که خداوند متعال به کجا ها آدرس داده است ، جاهایی خداوند به اهل بیت و ائمه و … آدرس داده و باید از این آدرس ها تبعیت کرد، اگر ثابت بشود خداوند در مواردی به پیگیری روش عرفی رضایت یا فرمان داده این هم برای ما تکلیف به وجود می آورد؛ یعنی توجه به نگاه مردم و کسب خشنودی مردم، البته این عوام زدگی نیست، چنانچه مجرایش از رضایت و فرمان خداوند رد بشود دیگر مذموم نیست، یعنی یک جاهایی خداوند مارا از صحنه باطن امر کرده به صحنه ظاهر بیایم.
شاید بتوان ادعا کرد مطالبات عرفی اجمالا در شریعت اسلام توصیه شده، نمیشود انکار کرد که اسلام توصیه کرده به پسند ها و تاثرات وانفعالات دیگران بی توجه نباشیم، اسلام این برایش مهم است البته محدوده و چهارچوبی گذاشته که باید از دین استخراج کنیم، مثلا گفته شده خودتان رو در معرض تهمت قرار ندهید، تهمت یک انفعال درونی در شخص دیگری نسبت به رفتار درست ماست. شرایط و ضوابط و محدوده توجه به عرف را باید از منابع دینی استخراج کرد درغیر این صورت دچار عوام زدگی می شویم.
قبل از اینکه بخواهیم وارد بررسی قرآنی این قصه بشویم باید یکی دوتا نکته را به صورت عقلی تصویر و موضوع شناسی کنیم، میخواهیم صورت مسئله را تقریر کنیم، برخی از جلوه ها و افعال و اعمال ظاهری و ظواهر رفتاری در نظر توده مردم زشت و ناروا است، برخی هم پسندیده و زیباست در حالت اول مارا نکوهش میکنند و در حالت دومی ستایش، انسان ها یک خرد جمعی دارند ، یک گرایش فطری دارند، یعی در یک زمینه هایی مشترکا مبتنی بر فطرت پاکی که دارند یک دریافت هایی دارند، یک حکمت و وجدان عمومی بر انسانیت حاکم است، البته یه جاهایی ممکن است از دست دربرود ولی وقتی به عموم مراجعه میکنیم فی الجمله یه سری مشهوراتی وجود دارد که براساس آن عمل میکنیم، طبیعتا ما بر مبنای عرفیات یک مطالبات و قضاوت های عرفی داریم، و توده عقلا غالبا از سر عقل یک سری فتواهایی دارند، توده عقلا یک فتاوا و جدان عمومی دارند که به راحتی از برخی مسائل رد نمیشوند ، توجه به این وجدان عمومی مارا نسبت به مطلابات عرفی حساس میکند، یعنی وجدان عمومی و حکمت عقلا یک جاهایی احکامی دارد که لازم نیست برویم برای آن دنبال آیه و روایت ، از این جهت اگر جایی عرف یک قضاوتی دارد باید برای فهم ریشه این قضاوت عرفی یک تلاشی کنیم، شاید به جای خوبی برسیم، من خیلی دور شروع کردم آن هم به خاطر یک واژه که : این که اینها سلیقگی هست، که همه چیز هم سلیقگی نیست، وجدان عمومی عرفی یک جاهایی به صورت فی الجمله یک داوری هایی دارد که باید ریشه آن را پیدا کرد، اسباب اشتراک نظر عرفی و عقلا را باید پیدا کرد، اسباب اشتراک نظر عرفی را در صناعات خمس منطق میخوانند ، در مشهورات، مشهورات اگرچه مشهورات است و یک جاهایی ممکن است از روی آراء محموده و تادیبات صلاحیه و … یک سری پرتی هایی داشته باشد ولی همیشه هم اینطور نیست و یک جاهایی واجب القبول هستند مثلا جایی که از سنخ اولیات هستند، بله ممکن است یک جاهایی هم از عادیات باشند، مثلا وقتی احترام میزارید به بنده و بلند میشوید این عادت عرف این مکان است و ممکن است درجای دیگری کار دیگری کنند، اینها ممکن است عرفیات پذیرفته شده ای نباشد ولی به این معنی نیست که به طور کلی عرفیات دور و پرت باشند.
در این دو سه هفته آینده میخواهیم بفهمیم عرف کجا بدرد ما میخورد، در جلسه آینده از اسباب اشتراک نظر عرفی و محدوده آن از نظر منطق میخواهیم حرف بزنیم.
والسلام علیکم و رحمه الله.
نظرات