مقاله بررسی معنای مشارکت در ابواب مفاعله،افتعال و تفاعل

سال ورودی :
  • 1394
  • استاد راهنما :
  • استاد کریمی
  • پایه :
  • پایه 1
  • نویسنده :
  • مجتبی ایرجی
  • 81 بازدید

    چکیده :

    بحث ما در مورد معانی ابواب مفاعله،افتعال و تفاعل است.در باب مفاعله،افتعال و تفاعل دو امر وجود دارد،که مشارکت به وسیله این دو امر به موجود می آید.در باب مفاعله یکی از دو امر فاعل و دیگری مفعول است اما در باب تفاعل و افتعال دو امر ما مرفوع هستند و به آن ها فاعل اول و دوم میگویند.در این ابواب ما مشارکت صریح و مشارکت ضمنی داریم.مشارکت صریح مشارکتی است که فاعل نقش فاعلی خود را دارد و مفعول نقش مفعولی خود را دارد…


    بحث ما در مورد معانی ابواب مفاعله،افتعال و تفاعل است.در باب مفاعله،افتعال و تفاعل دو امر وجود دارد،که مشارکت به وسیله این دو امر به موجود می آید.در باب مفاعله یکی از دو  امر فاعل و دیگری مفعول است اما در باب تفاعل و افتعال دو امر ما مرفوع هستند و به آن ها فاعل اول و دوم میگویند.در این ابواب ما مشارکت صریح و مشارکت ضمنی داریم.مشارکت صریح مشارکتی است که فاعل نقش فاعلی خود را دارد و مفعول نقش مفعولی خود را دارد.اما مشارکت ضمنی مشارکتی است که مفعول ما از حیث معنا فاعل می شود و فاعل ما از همان حیث، مفعول.یک فعل برای پذیرفتن معنای مشارکت نیاز به مفعول به دارد.یعنی باید متعدی باشند.بحث دیگری که وجود دارد این است که شروع کننده این مشارکت چه کسی است. مشهور همان فاعل اول را شروع کننده می دانند.البته همه این مباحث به طور مفصل در متن اصلی بحث شده است.

    کلید واژه ها:مشارکت/مشارکت مفاعله/مشارکت افتعال/مشارکت تفاعل

     

    مقدمه

    موضوع مورد تحقیق مامعنای مشارکت در ابواب مفاعله،افتعال و تفاعل می باشد.فهمیدن قرآن و سنت اهمیت بسیار بالایی دارد.برای فهمیدن قرآن و سنت ما نیاز به به ترجمه و معانی صحیح داریم. مشارکت از جمله معنا هایی است که اشتباه ترجمه کردن آن ممکن است مفهوم ما را به طور کلی تغییر دهد.مثلا اگر شروع کننده کاری را اشتباه بشناسیم در برداشت دچار اشتباه می شویم.

    متاسفانه در کتب درسی آنطور که شایسته است به این مطلب نپرداخته اند و احساس نیاز است بحثی در این باره صورت بگیرد.از اهداف انتخاب این موضوع میتوان به نبود اطلاعات زیاد در مورد این موضوع اشاره کرد و همچنین این بحث در ترجمه آیات و روایات و همچنین مفهوم آیات و روایت اهمیت فراوانی دارد.زیرا دانستن و ندانستن تفاوت میان این سه باب در بحث ترجمه ممکن است ما را با خطا های زیادی رو برو کند.مثلا یکی از مسائلی که به طور مفصل در پژوهش به آن پرداخته شده است این است که شروع کننده مشارکت فاعل است یا مفعول یا فاعل دوم.که اگر درست متوجه شروع کننده مشارکت نشویم شاید خیلی جا ها ترجمه ای اشتباه ارائه کنیم.در این پژوهش دنبال پاسخ به سوالاتی هستیم از این جمله:

    معنای مشارکت در ابواب تفاعل،مفاعله و افتعال چگونه است؟و چه شباهت ها  و تفاوت هایی میان آن ها وجود دارد؟

    ابتدا پس از مشاوره ها و صحبت های زیاد و بحث هایی که صورت گرفت به دنبال موضوعی متناسب بودیم که در ابتدا دغدغه ای برای خودم و ثانیا برای دیگران باشد.شاید این پرسش که سه باب که معنای مشارکت دارند چه شباهت ها و تفاوت هایی با هم دارند؟اصلا شروع کننده مشارکت چه کسی است؟این قبیل سوالات ممکن است در ذهن خیلی از دوستان پیش آمده باشد اما مجالی برای پژوهش پیرامون این موضوع پیدا نکرده اند اما الحمد لله فرصتی شد تا حقیر پیرامون این موضوع انتخاب شده تحقیق کنم.پس از انتخاب موضوع به دنبال طرحنامه ای برای مشخص بودن راه بودیم تا اینکه بدانیم در هر قسمت باید چه کاری را پیش ببریم. که الحمد لله با کمک الهی طرح نامه تنظیم شد.پس از مشخص شدن منابع اصیل مرتبط با موضوع بحث، مانند شروح شافیه(شرح رضی بر شافیه،شرح نظام بر شافیه،شرح کمال بر شافیه)و همچنین کتبی چون مراح الارواح و کتبی فارسی چون صرف روان و صرف(طرح جدید حوزه)به جمع آوری مطلب پرداخته شد.البته تمام این مراحل زیر نظر مستقیم استاد راهنما صورت گرفت.

    امید است که موضوع مورد بحث که به شدت مورد استفاده خودم قرار گرفت،مورد استفاده دوستان بزرگوار نیز قرار گیرد. ان شا الله.

    مجتبی ایرجی

    و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

     

     

    فصل اول:مفاهیم و کلیات

    گفتار اول:ابواب ثلاثی مزید به چه هدفی ساخته شده اند؟

    همانطور که میدانیم،ابواب ثلاثی مزید با اضافه کردن حروف جدید به ریشه اصلی کلمه ساخته می شوند.اما علت این اضافه کردن چیست؟اگر این اضافه کردن برای افاده کردن لفظی یا معنایی نباشد کاری که ما انجام داده ایم کاری بیهوده خواهد بود.این اضافه کردن برای افاده ی معنای جدید است.ابواب ثلاثی مجرد نمی توانستند پاسخگوی نیاز عرب باشند بنابراین به افعالی دیگر رو آوردند.افعالی که حروفی بیشتر از ثلاثی دارد تا دامنه معنایی بیشتری را شامل شود.

     

    گفتار دوم:مشارکت از نظر لغوی یعنی چه؟

    مشارکت از ریشه شرک است.شرکت مصدر است به معنای سهم شریک است.مشارکت به معنای واقع شدن شرکت میان دو نفر است.

    شرک:صار شریکه،شارک ه و تشارکا:وقع بینهما شرکه

    فصل دوم:بررسی معنایی مشارکت در ابواب تفاعل،مفاعله،افتعال

    گفتار اول:معرفی باب مفاعله

    باب مفاعله از ابواب ثلاثی مزید است.ماضی این باب در وزن فاعَل َمی آید و مضارع آن یُفاعِل و امر آن بر وزن فاعِل می آید.مصدر مثال یایی این باب فقط بر وزن«مفاعله» و در غیر آن علاوه بر مفاعَلَه،غالبا بر وزن «فِعال» و گاهی علاوه بر دو وزن مذکور بر وزن«فِعال[۱]»نیز می آید.مانند:ضارب ، یضارب،ضارِب، مضاربه،ضِراب،ضیراب.از جمله قواعد این باب این است که در ماضی مجهول این باب،الف ما قبل مضموم به واو قلب می شود.مانند:ضارب که می شود ضورب.

    گفتار دوم:معانی باب مفاعله

    باب مفاعله در معانی مختلفی استعمال می شود. از جمله این معانی می توان به معانی ذیل اشاره کرد:

    ۱)مشارکت در فعل؛ بیان شرکت دو شخص یا دو چیز در انجام فعل.مثل ضارب زید عمرا(زید و عمرو با یکدیگر زد و خورد کردند).

    ۲)به معنای تفعیل می آید و بر کثرت دلالت میکند؛مثل «ضاعف»که به معنای «ضعّف»است.

    ۳)به معنای باب اِفعال است؛مانند «عافک الله»که به معنای «اعفاک»است.

    ۴)به معنای ثلاثی مجرد می آید به خاطر تاکید.،مانند «قاتل» در «قاتلهم الله انّی یؤفکون» که به معنای«قَتَلَ» است.زیرا مشارکت در آن تصور نمیشود.[۲]

    گفتار سوم:معنای مشارکت در باب مفاعله

    در باب مفاعله قصد داریم برای افاده معنای مشارکت،اصل فعل یعنی مصدر را به یکی از فاعل یا مفعول نسبت دهیم.این فاعل یا مفعول ما میتواند شی ء یا غیر شیء باشد. مثلا در مثال«ضارب زیدٌ عمراً»مصدر ضرب که همان اصل فعل یا مصدر است به یکی از زید یا عمر نسبت داده می شوند.مصدر بر هر یک از عمر یا زید اگر دلالت کند آن فاعل میشود.این در حالی است که که یکی از آن دو فاعل است و دیگری که متعلق فاعل است مفعول ماست.

    مشارکت دو نوع داریم:

    ۱)مشارکت صریح است؛در این مشارکت در مثال «ضارب زیدٌ عمراً» زید فاعل است و مرفوع و عمر مفعول است و منصوب.این را صریحا از جمله متوجه می شویم.

    ۲)مشارکت ضمنی؛در این مشارکت در مثال«ضارب زیدٌ عمراً» یعنی زدن زید عمرورا یک مفهوم ذهنی هم ازهیئت ضارب آن متوجه می شویم.یعنی مصدر روی عمرو واقع شده است،و عمرو را فاعل خود کرده است.این در حالی است که متعلق عمرو ماکه فاعل است زید میشود.یعنی مفعول ما عمرو میشود.[۳]

    در نتیجه مشارکتی ایجاد می شود که فاعل از طرفی فاعل است و از طرف دیگر مفعول است.مفعول هم به شرح ایضاً.

    استعمال این باب فقط برای افعال متعدی است یا برای افعالی است، که توانایی پذیرش مفعول به را داشته باشند.[۴]

    در افعالی که لازم هستند، برای آن که معنای مشارکت را بپذیرند باید یک مفعول به ،به آن ها داد.البته این در حالی است که این افعال توانایی پذیرش مفعول به را داشته باشند.مانند کَرَمَ که فعلی متعدی است اما وقتی به باب مفاعله برای پذیرش معنای مشارکت میرود یک مفعول که بتوان با آن مشارکت را ساخت به آن می دهیم.مثل«کارَمتُه»(من او و او یکدیگر را بزرگ داشتیم).

    گاهی نیز فعل دارای مفعول است اما نمیتوانیم با آن مفعول، معنای مشارکت را داشته باشیم.بنابراین یک مفعول دیگر که بتوانیم به آن معنای مشارکت را داشته باشیم به آن اضافه میکنیم.مانند:«جذبتُ الثوبَ»که نمی توان با آن معنای مشارکت را ساخت بنابراین نیاز است به آن مفعول به دیگری اضافه کنیم که بتوانیم با آن مفعول به ،معنای مشارکت را داشته باشیم.مانند:«جاذَبتُ زیداً الثوبَ»ضمیر متکلم«تُ» و «زید»در کشیدن«ثوب»با یکدیگر مشارکت کردند.یعنی مشارکت آن ها برای مفعول به دوم است.

    در نتیجه در دو موقعیت ما مفعول به اضافه میکنیم:

    ۱)زمانی که فعل ما لازم باشد.

    ۲)زمانی که با مفعول به نتوان مشارکت را ساخت.

    البته گاهی یک مفعول زیاد می شود که به خاطر تعدیه شدن است نه پذیرفتن معنای مشارکت.مثل:کاشفتک الغطاءات[۵](حجابها را برای او برداشتم).

    گفتار چهارم:معرفی باب تفاعل

    یکی از ابواب ثلاثی مزید باب تفاعل است.این باب دارای دو حرف زاید می باشد.ماضی این باب دارای وزن تفاعَلَ و مضارع آن یتفاعَلُُ و امر آن تفاعَل و مصدر آن تفاعل است.مانند:تعامَل،یتعامَلُ،تعامَل،تعامُل.از جمله قواعد این باب میتوان به قواعد ذیل اشاره کرد.

    ۱)در صیغه هایی از مضارع معلوم و امر غایب که دو «تاء»جمع می شوند،میتوان یکی از آن دو تاء را حذف کرد.مانند تتضارب که میتوان گفت تضارب.

    ۲)هر گاه فاء الفعل این باب یکی از دوازده حرف «ت،ث،ج،د،ذ،ز،س،ش،ص،ض،ط،ظ»باشد،جایز است «تاء»باب را هم جنس فاءالفعل و در آن ادغام کنیم.بدیهی است،در مواردی که اجرای این قاعده موجب ساکن شدن حرف اول کلمه گردد،برای پرهیز از ابتدای به سکون،همزه وصل مکسوری در اول کلمه آورده می شود.مانند تدارک که می شود ادّارک.[۶]

    گفتار پنجم:معانی باب تفاعل

    باب تفاعل معانی مختلفی دارد که از جمله آن میتوان به معانی ذیل اشاره کرد:

    ۱)مشارکت؛مشارکت در این باب مانند باب مفاعله است با این تفاوت که در این باب دارای دو فاعل هستیم.یعنی هر دو رکن ما مرفوع هستند،بر عکس باب مفاعله که دارای یک رکن مرفوع و یک رکن منصوب بودیم.البته متشارکان در باب تفاعل میتوانند به صورت یک لفظ هم بیایند.

    ۲)مطاوعه؛یعنی اثر پذیری از فاعل یک فعل دیگر.این باب مطاوعه ی باب مفاعله است.در مطاوعه بر عکس معنای تعدیه اتفاق می افتد.یعنی یک مفعول از فعل ما کم می شود.بنابراین فعلی که دارای یک مفعول است لازم می شود.البته مطاوعه دارای خصوصیات ذیل است:

    الف)دو فعلی است.

    ب)فاعل فعل اول اثر کننده و فاعل فعل دوم اثر پذیرنده است.

    ج)فاعل فعل دوم،مفعول فعل اول بوده است.

    ۳)نظاهر؛یعنی فاعل حالتی اظهار کند که در باطن یا در واقع آنطور نبوده است.مانند تجاهل یعنی اظهار جهل کرد این در حالی است که واقعا جاهل نبوده است.

    ۴)تکلف؛مانند تباکی

    ۵)معنای ثلاثی مجرد به همراه تاکید؛مانند:علا یا تعالی الله.

    گفتار ششم:معنی مشارکت در باب تفاعل

    مشارکت در باب تفاعل تفاوتی با مشارکت در باب مفاعله ندارد.یعنی مشارکتی که در باب مفاعله بود امری معنوی بود و در اینجا هم امری معنوی است.ما نمیتوانیم بگوییم که تعلق مشارکتی در باب مفاعله وجود دارد اما در باب تفاعل همچین چیزی وجود ندارد.تفاوت فقط در ظاهر بیان است.در باب تفاعل ما مشارکت صریح داریم مشارکت ضمنی هم داریم.همانطور که مشارکت ضمنی را در باب مفاعله هم داشتیم.اما مرحوم رضی اشکالی وارد میکنند و معتقد هستند که ما فقط مشارکت صریح داریم و مشارکت ضمنی نداریم .دلیل هم این را بیان میکنند که اگر تعلق فعل مورد مشارکت باعث میشد که چیزی مفعول شود،پس در تفاعل هم در مثال تضارب زیدٌ عمرٌ، عمرو هم باید منصوب و مفعول میشد که نشده است.بنابراین تعلق مفعول ساز نیست.در باب تفاعل اگر علت مرفوع شدن عمرو را مشارکت بگیریم این هم نادرست است.زیرا اگر چنین بود در باب مفاعله هم باید مفعول مرفوع میشد،یعنی گفته میشد:ضارب زیدٌ عمرٌ نه عمراً.در بحث اضافه شدن مفعول به جدید به فعل لازم برای پذیرش معنای مشارکت و همچنین اضافه شدن یک مفعول به جدید به یک فعل متعدی که با مفعول به آن نمی توان معنای مشارکت را ساخت  ما نیاز به یک مشارِک داریم نه مفعول یا فاعل جدید.اگر قبول میکردیم که دلیل به وجود آمدن مفعول به جدید در باب مفاعله همین معنای مشارکت است.در این صورت باید میگفتیم که فاعل جدید به وجود امده در باب تفاعل هم باید منصوب میشد.

    البته بهتر بود که ابن حاجب این طور بیان میکرد،که مشارکت برای بیان اشتراک میان دو چیز است.بنابراین مشارکت یا نسبت داده می شود به فاعل یا مفعول.در مثال اعجبتنی مشارکهُ القومِ زیداً یا برعکس یعنی اعجبتنتی مشارکهُ زیدٍ القومَ،می خواهیم بگوییم که مشارکت امری دو طرفی است.اما اگر بخواهیم که فاعل را هم در نقش فاعلی بیاوریم و هم در نقش مفعولی بنابراین باید در باب تفاعل یا افتعال بیاوریم.ماننذ:اعجبتنی تشارکنا یا اشتراکنا.«نا»در معنا هم فاعل است هم مفعول.

    البته بهتر آن چیزی است که آقای مالکی(از ادبا) بیان نموده اند[۷].ایشان فرموده اند که باب مفاعله برای قسمت کردن فاعلیت و مفعولیت در لفظ است،و برای اشتراک در معناست.اما تفاعل برای اشتراک در فاعلیت و مفعولیت از حیث معنا است.یعنی علاوه بر اشتراک لفظی اشتراک معنایی هم دارند.

    اما مشارکت بین دو امر است که یکی از دو امر ممکن است مجموعه باشد و دیگری ممکن است تنها یک فرد باشد.در باب تفاعل و مفاعله معمولا چیزی که مورد اشتراک قرار میگیرد،مصدر است.اما گاهی ممکن است مورد مشارکت مصدر نباشد بلکه عین باشد.مثل ساهمتُه (من با این به یکدیگر تیر اندازی کردیم). که مشارکت در عین است نه مصدر.

     

     

    شروع کننده عمل مشارکت:

    از بحث هایی که اهمیت بالایی در معنای مشارکت دارد این است که شروع کننده این مشارکت چه کسی است.در این ضمینه اقوال مختلفی وجود دارد.مثلانظام معتقد است آن اسمی که مرفوع است و فاعل است شروع کننده است.اما مرحوم رضی معتقد است که این دلیل نمیتواند صحیح باشد.

    ما شاید بتوان گفت اسمی که در باب مفاعله به عنوان فاعل می آید،ممکن است بخاطر یک ویژگی خاصی باشدکه در هر موقعیتی متفاوت است مثلا در جایی برای مذمت اوست و در موقعیت های مختلف برای غرض های مختلف ممکن است شروع کننده متفاوت باشد.

    گفتار هفتم:معرفی باب افتعال

    از دیگر ابواب ثلاثی مزید باب افتعال است.این باب نیز دارای دو حرف زاید است.ماضی این باب افتَعَلَ است و مضارع آن یَفتَعِلُ است و امر آن اِفتَعِل و مصدر آن افتعال است.مانند:اکتسَب،یکتسِب،اِکتسِب ،اکتساب.از جمله قواعد این باب میتوان به قواعد ذیل اشاره کرد:

    ۱)هر گاه فاءالفعل یکی از حروف «ص،ض،ط،ظ»باشد،تاءباب وجوبا به طاء تبدیل می شود.مانند:صبر که میشود اصطبر

    ۲)هر گاه فاءالفعل یکی از حروف «د،ذ،ز»باشد تاء باب وجوبا به دال تبدیل می شود.مانند:درک که می شود اِدَّرَکَ

    ۳)هر گاه عین الفعل این باب یکی از حروف «ت،ث،ص،ض،ج،د،ز،ش،س،ط،ظ،ذ» باشد جایز است تاء باب را از جنس عین الفعل و در آن ادغام کرده؛سپس فاءالفعل را مفتوح و یا مکسور کنیم.در هر صورت همزه ماضی حذف می شود.مانند:اختصم که یکی می شود خِصَّمَ و دیگری می شود خَصَّمَ

    و…

    گفتار هشتم:معانی باب افتعال

    ۱) مطاوعه؛اغلب برای مطاوعه ثلاثی مجرد می آید.اما برای باب افتعال یا تفعیل نیز به کار رفته است.

    ۲)اتخاذ؛اختبز زیدٌ

    ۳)مشارکت[۸]

    ۴)کوشش

    ۵)معنای ثلاثی مجرد همراه با مبالغه

     

    گفتار نهم:معنای مشارکت در باب افتعال

    مشارکت در باب افتعال نیز مانند مشارکت در باب تفاعل است.همانطور که گفنه شد در باب تفاعل اینجا هم هر دو امر مرفوع هستند و طبق نظر جناب مالکی افتعال هم برای اشتراک در فاعلیت و مفعولیت است از حیث معنا و اشتراک در فاعلیت از حیث لفظ است.اما اینجا قاعده ای وجود دارد که در فعل معتل مثل تجاوروا یا اجتوروا اعلال صورت نمیگرد و دلیل آن هم افاده ی معنای مشارکت در این است.

    فصل سوم:مقایسه

    گفتار اول:شباهت های معنایی در ابواب تفاعل،افتعال و مفاعله

    اول اینکه هر سه دارای معنای مشارکت هستند.در باب های تفاعل و افتعال همه قواعد شبیه هم هستند.مثلا دارای دو فاعل هستیم که این دو رکن  هر دو مرفوع هستند.نظام و کمال معتقد هستند که شروع کننده همان مرفوع اول یا فاعل است.

    گفتار دوم:تفاوت های معنایی در ابوای تفاعل،افتعال و مفاعله

    اولین تفاوت ظاهری این است که در باب مفاعله یکی از مشارک ها فاعل قرار داده می شود و مرفوع و دیگری مفعول و منصوب اما در باب تفاعل و افتعال هر دو رکن ما مرفوع هستند.اولی فاعل اول و دومی فاعل دوم ما است.اما در باطن ماجرا اختلاف نظر های زیادی وجود دارد.مثلا مرحوم رضی معتقد است که هر سه مشارکت ما به صورت صریح است نه ضمنی در صورتی که جناب نظام و کمال معتقد هستند که ما یک مشارکت صریح داریم و یک مشارکت ضمنی که قبلا مفصل بحث شده است.که البته مؤید نظر جناب ابن حاجب است که مرحوم رضی این موضوع را خلط می دانست و نظر ابن حاجب را رد می کرد.

    اما جناب نظام و جناب کمال موافق نظر ابن حاجب هستند.مرحوم رضی این حرف را قبول دارد که: بهتر آن چیزی است که آقای مالکی(از ادبا) بیان نموده اند.ایشان فرموده اند که باب مفاعله برای قسمت کردن فاعلیت و مفعولیت در لفظ است،و برای اشتراک در معناست.اما تفاعل برای اشتراک در فاعلیت و مفعولیت از حیث معنا است.یعنی علاوه بر اشتراک لفظی اشتراک معنایی هم دارند.که ظاهرا با نظرات جناب نظام تفاوت دارد.تفاوت دیگر این است که در باب افتعال و تفاعل می توان از یک اسم جمع به جای دو فاعلی که هم عطف می شوند استفاده کرد.مثل تضارب القوم اما در باب مفاعله این امکان وجود ندارد.

    نتیجه گیری:

    در بحث معنای صریح و ضمنی،چیزی که درست به نظر می رسد این است که نظر مرحوم رضی و اشکال ایشان به جاست.زیرا طبق مثال هایی که در بحث آورده شد می توان گفت که ما مشارکت را فقط به صورت صریح داریم و نه ضمنی.اما در بحث دوم که در مورد مشارکت فعل لازم بود، نیاز بود برای پذیرش معنای مشارکت یک مفعول به،به فعل لازم اضافه کنیم که البته سماعی بود و در ادامه فعلی که با مفعول به آن نمیتوانستیم مشارکت را بسازیم و لازم بود مفعول به جدید بپذیرد، در این بحث ما نیاز به یک مشارِک داشتیم نه مفعول یا فاعل جدید.اگر قبول میکردیم که دلیل به وجود آمدن مفعول به جدید در باب مفاعله همین معنای مشارکت است.در این صورت باید میگفتیم که فاعل جدید به وجود آمده در باب تفاعل هم باید منصوب میشد.چون در اول کار نظر مرحوم رضی را قبول کرده بودیم در اینجا هم نظر ایشان قانع کننده به نظر میرسد باشد.اما در بحث آخر اینکه فاعل در باب مفاعله شروع کننده فعل باشد را مرحوم رضی رد میکنند اما نمی توانیم این را بپذیریم زیرا ایشان یک مثال برای اثبات حرفشان اوردند و آن این است:حدیثی از امام حسن(ع) است که فرمودند:سفیه لم یجد مسافها که اگر در این مثال معتقد شویم که فاعل همان شروع کننده است اشتباه بزرگی کرده ایم و العیاذ بالله سفاهت را به امام (ع) نسبت داده ایم.اما در این مثال چه بسا بتوانیم بگوییم که در این یک مثال بخاطر وجود قرینه قائل به آغاز کنندگی نمی شویم؛                              یعنی از قرائن متوجه می شویم که امام حسن(ع) آغاز کننده نیست.واینکه جناب نظام و کمال فاعل را اغاز کننده می دانند ممکن است بگوییم لازم نیست حتما فاعل اغاز کننده باشدبلکه ممکن است بخاطر اغراض دیگر،آن اسم را فاعل قرار داده باشند.مثلا از باب اینکه او را بخاطر مشارکت در آن فعل مذمت کرده باشند یا مثلا تعجب کرده باشند.

    و الله اعلم.

     

     

    منابع:

    ۱-رضى الدین استر آبادى، محمد بن حسن، شرح شافیه ابن الحاجب، ۴جلد، دار الکتب العلمیه – بیروت – لبنان، چاپ: ۱.

    ۲- نظام الاعرج، حسن بن محمد، شرح النظام على الشافیه، ۱جلد، دار الحجه للثقافه – قم – ایران، چاپ: ۱.

    ۳-  فسوى فارسى، محمد بن محمد، شرح شافیه ابن حاجب المشهور بکمال، ۱جلد، نشر احسان – تهران – ایران، چاپ: ۲، ۱۳۸۶ ه.ش.

    ۴-  ابن مسعود، احمد بن على، مراح الأرواح، ۱جلد، دار إحیاء التراث العربی – بیروت – لبنان، چاپ: ۱.

    ۵-سید حمید جزایری،فرامرز علیزاده،صرف۳،قم،مرکز مدیریت حوزه های علمیه،چاپ:۱.

    ۶-احمد امین شیرازی،صرف روان با قرآن و حدیث،قم،موسسه بوستان کتاب،چاپ:۸

    [۱]وزن«فعال»همچنانکه مصدر باب مفاعله است،ممکن است جمع نیز باشد.مانند:جمال و ممکن است مفرد نیز باشد.مانند:شراک نعل.برای تشخیص مصدر یا غیر مصدر بودن باید به کتاب لغت یا قراین موجود در کلام رجوع کرد.

    [۲]صرف روان با قرآن حدیث،جلد۲،صفحه۲۸۱

    ۴.شرح رضی علی الشافیه،ج ۱،ص ۹۸

    شرح نظام علی الشافیه،ص ۱۴۴

    البته مرحوم رضی در جای دیگر معتقد است که ما مشارکت ضمنی نداریم.رک:شرح رضی علی الشافیه،ج ۱،ص ۱۰۰،۱۰۱،۱۰۲

    ۵ .بعضی افعال لازم هستند که در شرایطی مانند رفتن در باب مفاعله توانایی پذیرش مفعول به را پیدا می کنند البته این افعال سماعی هستند. بعضی از افعال متعدی نیزکه نمیتوان با مفعول به ان ها مشارکت را ساخت به طور سماعی می توان به آن افعال نیز مفعول به داد،که با آن مفعول به جدید معنای مشارکت به دست آید.

    [۵]شرح رضی علی الشافیه،ج ۱،ص ۹۸

    شرح نظام علی الشافیه،ص ۱۴۵

    شرح کمال علی الشافیه،ص ۵۳

    [۶]رک:صرف روان با قرآن وحدیث،ج ۲،ص ۲۷۹، و صرف۳(طرح جدید حوزه علمیه)ص ۴۱،۴۲،۴۳

    1. البته این هم نظر مرحوم رضی است و در ادامه اشکال خود به ابن حاجب این را بیان کرده اند.ایشان با نظر جناب مالکی موافق بوده اند.

    ۱.۹رک:صرف ۳(طرح جدید)ص ۶۲