چکیده :
هدف از این پژوهش یادگیری چگونگی استفاده از صناعت خمس با توجه به شیوه گفتاری و عملی امام رضا(علیه السلام)است.همچنین روش پژوهش دراین مقاله پیاده سازی و تحلیل صناعات خمس در احادیث امام رضا(علیه السلام)است که در پایان این مقاله یاد می گیریم چگونه صناعات خمس را به کار بگیریم ، چگونه برهان بیاوریم ، چگونه از خطابه استفاده کنیم وچگونه جدل کنیم.
هدف از این پژوهش یادگیری چگونگی استفاده از صناعت خمس با توجه به شیوه گفتاری و عملی امام رضا(علیه السلام)است.همچنین روش پژوهش دراین مقاله پیاده سازی و تحلیل صناعات خمس در احادیث امام رضا(علیه السلام)است که در پایان این مقاله یاد می گیریم چگونه صناعات خمس را به کار بگیریم ، چگونه برهان بیاوریم ، چگونه از خطابه استفاده کنیم وچگونه جدل کنیم.
کلید واژه ها:
((امام رضا(علیه السلام) ، برهان ، جدل ، خطابه ، مخاطب شناسی ،احادیث اعتقادی))
مقدمه:
این که ما در بحث کردن هایمان گاهی نمی دانیم چه طور باید رفتار کنیم ؛ چه طور باید اسکات خصم کرد؟در کجا باید از برهان استفاده کرد؟کجا از خطابه استفاده کنیم؟ کجا از جدل استفاده کنیم؟ آیا اهل بیت علیهم السلام از این صناعات استفاده می کردند؟ به طور کلی ما متناسب با رفتار هر مخاطب مد نظرمان چگونه بحث کنیم و چگونه از صناعات خمس استفاده کنیم؟ آیا اهل بیت علیهم السلام از صنعت شعر و مغالطه هم استفاده می کردند؟ این مهم است که پاسخ این سوالات را بتوانیم به خودمان بدهیم.در این مقاله هدف پاسخ دادن به این قبیل سوالات ؛ کشف و استخراج شیوه امام رضا علیه السلام در استفاده از صناعات خمس با روش پیاده سازی تعاریف و فایده های سه صنعت مهم برهان ، خطابه و جدل در احادیث آن حضرت است.در این مقاله منابع منطقی همچون المنطق مرحوم مظفر(رضوان الله علیه) و جوهرالنضید مرحوم علامه حلی(رضوان الله علیه) که از کتب سرآمد منطقی است وکتب احادیث همچون کافی مرحوم کلینی و احتجاج مرحوم طبرسی(رضوان الله علیهما) و دیگر کتب استفاده شده است.
فصل اول طبقه بندی مواد استدلال و کاربرد آن در احادیث اعتقادی
گفتار اول تعریف و طبقه بندی مواد استدلال از جهت ارزش مواد معرفتی
تعریف برهان[۱]: قیاسی که تالیف شده از یقینیات و نتیجه می دهد یقینی بالذات را اضطرارا
تعریف جدل[۲]: صناعتی است علمیه که اقامه دلیل آورده می شود به وسیله آن از مقدمات مسلم بر مطلوبی که متکلم اراده می کند(مسلمات نزد مخاطب)
طرفین جدل
۱.سائل : کسی که اقامه حجت و دلیل می کند.
۲.مجیب : کسی که سائل برایش اقامه حجت و دلیل می کند.
تعریف مغالطه[۳]: هر قیاس شبه برهانی و شبه جدلی را مغالطه می گویند.
تبکیت در منطق دو نوع است
۱.معتبر که شامل قیاس برهانی و جدلی می شود.
۲.نامتعبر که شامل قیاس شبه برهانی و شبه جدلی می شود.
در مغالطه مراد تبکیت نامعتبر است.
تعریف خطابه[۴]: خطابه صنعتی است که تاحد امکان به همراه دارد اقناع جمهور را در چیزی که تصدیق می کنند
موارد استعمال خطابه
۱.در امور مدنی و اجتماعی
- تاثیر خطابه عام است
۳.تاثیر گزاری در نفوس عامه
تعریف شعر[۵]: شعر کلامی است تخییلی که از اقوال و قضایای وزن دار ، متساوی و قافیه دار تشکیل شده است.
فواید صنعت شعر
۱.برانگیختن روحیه حماسی در جنگ
۲.ایجان هیجان،طرب و شادی
۳.ایجاد حزن،اندوه و مرثیه ثرایی
۴.موعظه و نصیحت
به طور کلی تعاریف و بررسی های صناعات خمس در دو کتاب المنطق و جوهرالنضید فرق چندانی نداشت غیر از اینکه در کتاب المنطق مرحوم مظفر باترتیب صناعات خمس با کتاب جوهرالنضید فرق داشت ؛ همچنین در برخی جاها جوهرالنضید بهتر از المنطق بحث را باز کرده بود.
گفتار دوم : آشنایی اجمالی با احادیث اعتقادی امام رضا(علیه السلام)
مثالی برای جدل[۶]
مردی بر امام رضا(علیه السلام)داخل شد و گفت : ای فرزند رسول خدا!چه دلیلی بر حدوث عالم است؟ امام رضا(علیه السلام)فرمود : این که تو نبوده ای سپس به وجود آمده ای ، تو می دانی که خودت را ایجاد نکرده ای و این که کسی مانند تو ، تو را به وجود نیاورده است.
این روایت از یک نظر برهان علییت است اما به یک دید هم جدل می باشد. همانطور که در توضیح جدل گفتیم شخص سائل از مسلمات مجیب استفاده می کند و باور وی را نقض می کند.در اینجاهم امام رضا(علیه السلام)از چند مسلّم مجیب استفاده کردند:
1.نبودن شخص از ازل.
۲.هیچ انسانی نمی تواند خودش را به وجود بیاورد.
۳.انسان نمی تواند مثل خودش را به وجود بیاورد.
هدف از جدل امام رضا(علیه السلام)در این حدیث یکی از این دو فهمیده می شود:
۱.یا برای کوباندن باور طرف مقابل
۲.یا برای اقناع و یاد دادن حدوث عالم بر شخص(در صورتی که شخص قصد سوال را داشته نه قصد تعاند و…)
مثالی برای برهان[۷]
امام رضا(علیه السلام)فرمودند:هرکس خداوند را به مخلوقین تشبیه کند مشرک است و هرکس چیزی را که خداوند نهی فرموده به خدا نسبت دهد کافر است.
برهان(کافر)> اگر چیزی را به خدا نسبت دهی که خدا آن را نهی فرموده کفر است.
هرکسی که کفر انجام دهد کافر است.
پس هرکسی که چیزی را خدا از آن نهی فرموده را به خدا نسبت دهد کافر است.
مثال خطابی[۸]
امام رضا(علیه السلام)می فرمایند: آنکه بد کرداری را فاش سازد مخذول باشد و آنکه کردار بد را نهان سازد آمرزیده است.
طبق آیه۱۲۵ سوره نحل که در ادامه آن را بررسی می کنیم از نظر مرحوم مظفر(رضوان الله علیه) موعظه حسنه همان خطابه است.
پس این حدیث هم خطابی است و می شود از این حدیث در منبرها من جهت خطابه استفاده کرد؛ همچنین مخاطب امام رضا(علیه السلام)در این روایت عامه مردم بوده است؛ به این معنا که نصیحت کلی برای همه افراد کرده است واین یکی از فواید خطابه است(خطابه جهت استفاده برای عامه به کار می رود)
آیه قرآن در رابطه با سه صنعت مهم از صناعات خمس
اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بالحکمهِ والمَوعظهِ الحَسَنَهِ وَجادلهُم بالتی هی اَحسَنُ
دراین آیه طبق نظر مرحوم مظفراستفاده سه صنعت از صناعت خمس تو صیه می شود.
۱.صنعت برهان که از کلمه حکمت در این آیه فهمیده می شود.
۲.صنعت خطابه که از عبارت موعظه حسنه در این آیه فهمیده می شود.
- صنعت جدل که از عبارت وجادلهم بالتی احسن در این آیه فهمیده می شود. البته در باب جدل این آیه توصیه به استفاده از جدل احسن می کند نه جدل مطلق.
فصل دوم صناعت برهان در احادیث امام رضا(علیه السلام)
گفتار اول کاربرد برهان در احادیث اعتقادی امام رضا(علیه السلام)
۱.حدیث اول[۹]
با اسناد نقل شده امام رضا(علیه السلام) فرمود که فرستاده خدا(علیه السلام)فرموده:
اى على! اگر تو نبودى، پس از من مؤمنان- راستین- شناخته نمىشدند.
برهان این روایت
علی(علیه السلام)ملاک مومنان راستین پس از پیامبر(علیه السلام)استو
ملاک مومنان راستین پس از پیامبر(علیه السلام)اگر نباشد مومنان راستین شناخته نمی شوند.
پس اگر علی(علیه السلام نباشد)مومنان راستین شناخته نمی شود.
۲.حدیث دوم[۱۰]
در یک مجلسی که مأمون تدارک دیده بود وعلمای ادیان مختلف را دعوت کرده بود مدّتى با حضرت امام رضا(علیه السلام)گرم صحبت بود، سپس رو به جاثلیق یکی ازعلمای ادیان دیگرکرده و گفت: اى جاثلیق! ایشان، علىّ بن موسى بن جعفر و پسر عموى من و از فرزندان فاطمه دختر پیامبرمان- و علىّ بن ابى طالب- صلوات اللَّه علیهم- هستند، دوست دارم با ایشان صحبت کنى و بحث نمایى و حجّت آورى و انصاف بدهى ؛ جاثلیق گفت: اى امیر مؤمنین! چگونه با کسى بحث کنم که به کتابى استدلال مىکند که من آن را قبول ندارم، و به گفتار پیامبرى احتجاج مىکند که من به او ایمان ندارم؟ حضرت فرمودند: اى مرد مسیحى؟ اگر از انجیل براى تو دلیل بیاورم، آیا مىپذیرى؟ جاثلیق گفت: آیا مىتوانم آنچه را انجیل فرموده، ردّ کنم؟ به خدا سوگند على رغم میل باطنىام، خواهم پذیرفت، حضرت فرمودند: حال، هر چه مىخواهى بپرس و جوابت را دریافت کن.
جاثلیق پرسید: در باره نبوّت عیسى و کتابش چه عقیدهاى دارى؟ آیا منکر آن دو هستى؟ حضرت فرمودند: من به نبوّت عیسى و کتابش و به آنچه امّتش را بدان بشارت داده و حواریّون نیز آن را پذیرفتهاند ایمان دارم و به هر «عیسى» اى که به نبوّت محمّد(صلى اللَّه علیه و آله)و کتابش ایمان نداشته و امّت خود را به او بشارت نداده، کافرم، جاثلیق گفت: مگر هر حکمى نیاز به دو شاهد عادل ندارد؟
حضرت فرمودند: چرا، او گفت: پس دو شاهد عادل از غیر همکیشان خود که
مسیحیّت نیز آنان را قبول داشته باشد، معرّفى کن، و از ما هم، از غیر همکیشانمان دو شاهد عادل بخواه، حضرت فرمودند: حالا سخن به انصاف گفتى، آیا شخص عادلى را که نزد حضرت مسیح مقام و منزلتى داشت قبول دارى؟ جاثلیق گفت: این شخص عادل کیست؟ اسم او را بگو، حضرت فرمودند: در باره یوحنّا دیلمیّ چه میگوئى؟ گفت: به به! محبوبترین شخص نزد مسیح را نام بردى، حضرت فرمودند: تو را قسم مىدهم آیا در انجیل چنین نیامده که یوحنّا گفت: مسیح مرا به دین محمّد عربى آگاه کرد و مژده داد که بعد از او خواهد آمد و من نیز به حواریّون مژده دادم و آنها به او ایمان آوردند، جاثلیق گفت: بله، یوحنّا از قول حضرت مسیح چنین مطلبى را نقل کرده است و نبوّت مردى را مژده داده و نیز به اهل بیت و وصىّ او بشارت داده است و معیّن نکرده که این موضوع چه زمانى اتّفاق خواهد افتاد و آنان را نیز بر ایمان معرّفى نکرده است تا آنها را بشناسیم، حضرت فرمودند: اگر کسى که بتواند انجیل را بخواند در اینجا حاضر کنیم و مطالب مربوط به محمّد و اهل بیت و امّتش را
برایت تلاوت کند، آیا ایمان مىآورى؟ گفت: حرف خوبى است، حضرت به نسطاس رومى فرمودند: سفر ثالث انجیل را تا چه حدّى از حفظ هستى؟
گفت: به تمام و کمال آن را حفظ هستم. سپس رو به رأس الجالوت نموده، فرمودند: آیا انجیل خواندهاى؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: من سفرثالث[۱۱] را مىخوانم، اگر در آنجا مطلبى در باره محمّد و اهل بیت او- سلام اللَّه علیهم- و نیز امّتش بود، شهادت دهید و اگر مطلبى در این باره نبود، شهادت ندهید، آنگاه حضرت شروع به خواندن سفر ثالث کردند و وقتى به مطلب مربوط به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله رسیدند، وقف کرده فرمودند: تو را به حقّ مسیح و مادرش قسم مىدهم، آیا دانستى که من عالم به انجیل هستم؟ گفت: بله، سپس مطلب مربوط به محمّد و اهل بیت و امّتش را تلاوت فرمود، گفت: حال چه میگوئى؟
این عین گفتار حضرت مسیح علیه السّلام است، اگر مطالب انجیل را تکذیب کنى، موسى و عیسى علیهما السّلام را تکذیب کردهاى و اگر این مطلب را منکر شوى، قتلت
واجب است، زیرا به خدا و پیامبر و کتابت کافرشدهاى، جاثلیق گفت: مطلبى را که از انجیل برایم روشن شود انکار نمىکنم، بلکه بدان اذعان دارم، حضرت فرمودند: شاهد بر اقرار او باشید.
برهان این روایت
ابتدا جاثلیق برای حضرت به صورت ذیل برهان می آورد:
اگر می خواهی ادعای خود را ثابت کنی دو شاهد عادل از غیر خودتان بیاور.
برای اثبات مدعی دو شاهد عادل نیاز است.
لیکن اگر تو می خواهی ادعایت را اثبات کنی
پس باید برای اثبات مدعی دو شاهد عادل بیاوری.
سپس امام رضا(علیه السلام)دو برهان می آورد.
۱.اگر دوشاهد عادل بیاورم وگفته من راتصدیق کنند گفتار من حق است
لکن من دو شاهد آوردم و گفتار من را تصدیق کردند
پس گفتار من حق است
۲.بعد از اینکه با برهان اول امام رضا(علیه السلام)جاثلیق گفتار امام رضا(علیه السلام)را مبنی بر گفتار حضرت مسیح(علیه السلام)که بشارت ظهور پیامبر اسلام را داده بود پذیرفت حضرت یک برهان دیگر آورد
هرکس گفتار انجیل و تورات را تکذیب کند موسی و عیسی(علیهماالسلام)را تکذیب کرده
و اگر تو گفتار پیامبرت و کتاب آسمانیت را تکذیب کنی خدا را تکذیب کرده و به دینت کافر شده ای وقتلت واجب است.
پس اگر گفتار انجیل و تورات را تکذیب کنی قتلت واجب است در نهایت حضرت با این دو برهان کاری می کند که جاثلیق اذعان می کند و اقرار به حق بودن گفتار حضرت می کند.
گفتار دوم مخاطب شناسی امام رضا(علیه السلام)در احادیث اعتقادی(با رویکرد برهانی)
نکته اول پیدا کردن راه نفوذ برهان در مخاطب
در این روایت که حضرت با جاثلیق مسیحی رو در رو می شود. قبل از اینکه برهان بیاورد کاری می کند که جاثلیق خودش بگوید که چگونه برهان حضرت امام رضا(علیه السلام)را می پذیرد یعنی ابتدا حضرت رضا(علیه السلام)کاری کرد که جاثلیق گفت اگر دو شاهد عادل از غیر خودتان بیاوری گفتار تو راتصدیق می کنم و حضرت هم همین کار را کرد و سپس برای جاثلیق برهان آورد.
نکته دوم آوردن برهان در قالب جدل با اعتقادات خود جاثلیق
حضرت ابتدا به جاثلیق می گوید که من از اعتقادات و از کتاب خودت جوابت را می دهم وسپس حضرت برهان آورد.
به طور کلی حضرت امام رضا(علیه السلام)اینطور که ما جستجو در روایت کردیم معمولا برای هر مخاطبی متناسب با اعتقادات خود همان مخاطب برهان آورده و جواب های سوالش را می داده است. و این تسلط حضرت را برتمامی ادیان و اعتقادات آنها را می رساند و این نکته را به ما می آموزد که ما با هر مخاطبی متناسب با اعتقادات خودش برهان بیاوریم و این کار لازمه اش تسلط بر اعتقادات مخاطب را دارد.
فصل سوم صناعت خطابه در احادیث اعتقادی(امام رضا علیه السلام)
گفتار اول کاربرد خطابه در احادیث اعتقادی امام رضا(علیه السلام)
در این فصل ابتدا به ذکر چند حدیث از امام رضا(علیه السلام)می پردازیم[۱۲]
- امام رضا(علیه السلام)می فرمایند حدیث گفت براى من پدرم على بن ابى طالب (علیه السلام) و فرمود: پیامبر خداى- عزّ و جل- فرمود، که خداى متعال مىفرماید:
لا اله الا اللَّه
، حصار من است، پس هر کس که در حصار من در آمد از عذاب من در امان باشد
۲.امام رضا (علیه السلام) با اسناد نقل شده فرمود، پیامبر خدا فرموده:
چهار کس را من در روز قیامت شفاعت مىکنم، اگر چه با گناهان اهل زمین بر من وارد شوند:
۱- کسى را که در پیش روى فرزندان من در جهت گرامى داشت آنان- بر علیه دشمنان آنها و اسلام- شمشیر زند.
۲- کسى را که خواست فرزندان من را برآورد.
۳- کسى را که در رابطه با کارهاى فرزندان من تلاش و کوشش کند.
۴- کسى را که با دل و زبان خود فرزندان من را دوست داشته باشد.
۳.امام رضا (علیه السلام) با اسناد نقل شده فرمود، پیامبر خدا فرموده:
ایمان عبارتست از، اقرار به زبان، و شناخت و عرفان به قلب، و عمل کردن به ارکان دین.
به طور کلی اگر صنعت خطابه را به معنای عُرف امروزی یعنی همان سخنرانی بگیریم احادیث اعتقادی کمی موجود هست که بخواهد به صورت سخنرانی به مردم گفته شود چرا که احادیث امام رضا(علیه السلام)اینطور که بررسی شده است معمولا به صورت خطابی نیامده است؛اما اگر معنای منطقی و موارد استعمال خطابه را در نظر بگیریم تمام احادیثی که در این فصل ذکر شده است به صورت خطابه می باشد.به طور کلی احادیثی که برای پند دادن و یاد دادن چیزی بوده است امام رضا(علیه السلام)به صورت موارد خطابه استعمال کرده است.
گفتار دوم مخاطب شناسی امام رضا(علیه السلام)در احادیث اعتقادی(با رویکرد خطابی)
به طور کلی به نظر می رسد اینکه امام رضا(علیه السلام)برای اثبات اعتقادات و برای پاسخگویی به سوالات دیگران از صنعت خطابه یا اصلا استفاده نکردند و یا کم استفاده کردند.
واین نکته که گفته شد شاید این را به ما برساند که ما برای منبر رفتن و به طور کلی برای استفاده از صنعت خطابه کاری با براهین دقیق و اثبات عمیق اعتقادات نداشته باشیم مگر جایی که ضرورت دارد. یک نکته اینکه در این فصل تنها حدیث سوم کمی جنبه اعتقادی دارد.
فصل چهارم صناعت جدل در احادیث اعتقادی(امام رضا علیه السلام)
گفتار اول کاربرد جدل در احادیث اعتقادی امام رضا(علیه السلام)
در ادامه روایت قبلی[۱۳]
حضرت امام رضا(علیه السلام) به جاثلیق فرمود: اى مسیحى! به خدا سوگند ما به «عیسى» اى که به محمّد(صلى اللَّه علیه و آله)ایمان داشت، ایمان داریم، و نسبت به «عیسى» ى شما ایرادى نداریم
بجز ضعف و ناتوانى و کمى نماز و روزهاش، جاثلیق گفت: بخدا قسم، علم خود را فاسد نمودى و خود را تضعیف کردى، گمان مىکردم تو عالمترین فرد در بین مسلمانان هستى، حضرت فرمودند: مگر چطور شده است؟ او گفت:
مىگویى: عیسى ضعیف بود و کم روزه مىگرفت و کم نماز مىخواند، و حال آنکه عیسى، حتّى یک روز را بدون روزه نگذراند و حتّى یک شب نخوابید، همیشه روزها روزه بود و شبها شب زندهدار! حضرت فرمودند: براى تقرّب به چه کسى روزه مىگرفت و نماز مى خواند؟!!!جاثلیق از کلام افتاد و ساکت شد.
حضرت فرمودند: مىخواهم مطلبى از تو بپرسم؟ جاثلیق گفت: بپرس، اگر جوابش را بدانم، پاسخ مىدهم، حضرت پرسیدند: چرا منکر هستى که عیسى، با اجازه خدا مردهها را زنده مىکرد؟ جاثلیق گفت: زیرا کسى که مردهها را زنده کند و نابینا و شخص مبتلا به پیسى را شفا دهد خداست، و
شایسته پرستش، حضرت فرمود: یسع نیز کارهایى نظیر کارهاى عیسى انجام مىداد، بر روى آب راه مىرفت، مرده زنده مىکرد، نابینا و مبتلاى به پیسى را شفا میداد، ولى امّتش او را خدا ندانسته و کسى او را نپرستید، «حزقیل» پیامبر نیز مثل عیسى بن مریم مرده زنده کرد، سى و پنج هزار نفر را بعد از گذشت شصت سال از مرگشان، زنده نمود.
حضرت فرمودند: قریش همگى نزد رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله آمدند و درخواست کردند که حضرت مردههایشان را زنده کند، آن حضرت، علیّ بن ابى طالب(علیه السّلام)را همراه آنان به صحرا (یا گورستان) فرستادند و فرمودند: «به صحرا (یا گورستان) برو و با صداى بلند افرادى را که اینها درخواست زنده شدن آنان را دارند، صدا بزن و تک تک نام آنان را ببر و بگو: محمّد، رسول خدا مىگوید: به اذن خدا برخیزید! (امیر مؤمنان نیز آنان را ندا کرد) همه برخاسته، خاکهاى سر خود را مىتکاندند».
قرشیان نیز از آنان در باره امورشان سؤال مىکردند و در ضمن گفتند:
محمّد پیامبر شده است، مردگان از خاک برخاسته گفتند: اى کاش، ما او را درک کرده، به او ایمان مىآوردیم۱۵، و پیغمبر نیز افراد نابینا یا مبتلا به بیمارى پیسى و نیز دیوانگان را شفا داده است، با حیوانات، پرندگان، جنّ و شیاطین صحبت کرده است، ولى ما آن حضرت را خدا نمىدانیم، و در عین حال منکر
فضائل این دسته از پیامبران (عیسى، یسع، حزقیل و محمّد- صلى اللَّه علیه و آله و علیهم اجمعین-) نیستیم، شما که عیسى را خدا مىدانید، باید یسع و حزقیل را نیز خدا بدانید، چون آنان نیز مثل عیسى مرده زنده مىکردهاند، و نیز معجزات دیگر حضرت عیسى را نیز انجام میدادند.
و همچنین ابراهیم خلیل الرّحمن(علیه السلام)آن زمان که پرندگان را گرفت و تکّه تکّه نمود، و هر تکّه را بر کوهى نهاد و سپس آنها را فراخواند و آنها زنده شدند و به سوى او حرکت کردند.
و نیز موسى بن عمران علیه السّلام و هفتاد نفر همراهش که از بین بنى اسرائیل انتخاب کرده بود و همراه او به کوه رفتند و گفتند: تو خدا را دیدهاى، او را به ما نیز نشان بده، حضرت گفتند: من او را ندیدهام، ولى آنان اصرار کرده گفتند:
«لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَهً» (ما سخنان تو را تصدیق نمىکنیم مگر اینکه بالعیان و آشکار خدا را ببینیم- سوره بقره آیه ۵۵) در نتیجه صاعقهاى آنان را سوزاند و نابود ساخت.
و موسى(علیه السلام)تنها ماند و به خدا عرضه داشت: خدایا! من هفتاد نفر از بنى اسرائیل را انتخاب کردم و بهمراه خود آوردم، و حال تنها برمیگردم، چگونه ممکن است قومم سخنان مرا در مورد این واقعه بپذیرند؟ اگر مىخواستى، هم من و هم آنان را قبلا از بین مىبردى، آیا ما را بخاطر کار نابخردان هلاک میسازى؟ (مضمون آیه ۱۵۵ سوره اعراف)، خداوند نیز آنان را پس از مرگشان زنده نمود.سپس حضرت ادامه دادند: هیچ یک از مواردى را که برایت ذکر کردم نمىتوانى ردّ کنى، زیرا همگى، مضمون آیاتى از تورات، انجیل، زبور و قرآن است، اگر هر کس که مرده زنده مىکند و نابینایان و مبتلایان به پیسى و دیوانگان را شفا مىدهد، خدا باشد، پس اینها را هم خدا بدان، حال، چه مىگوئى؟ جاثلیق گفت: بله، حرف، حرف شماست و معبودى نیست جز اللَّه.
در این جدل چندین نکته استخراج می شود
فواید جدل[۱۴] در کتب منطقی به تفصیل بحث شده است تمامی آن فوایدی که در کتب ذکر شده است به خوبی دراین روایت حضرت روشن است
در بخش اول این جدل(نماز و روزه حضرت عیسی(علیه السلام)…)حضرت ابتدا به صورت سائل در آمده و دو مرحله را به ترتیب طی می کند. ۱.مرحله اول:اعتراف گیری از عقاید خود جاثلیق۲.مرحله دوم:تشکیل قیاس جدلی به این صورت که خود جاثلیق به صورت غیر مستیقیم اعتراف کرد که حضرت عیسی(علیه السلام)برای خدا نماز و روزه می گرفته و نمی توان گفت که حضرت عیسی(علیه السلام)خداست چرا که اگر خداست پس عبادت کردنش برای چه کسی و برای چیست؟؟؟!!!
در بخش دوم روایت( معجزات حضرت عیسی(علیه السلام) ) امام رضا(علیه السلام) باز در نقش سائل چهار مرحله را برای جدل انتخاب کرده است۱.مرحله اول:طرح پرسش هوشمند وهدفمند از جاثلیق۲.مرحله دوم:اعتراف گیری هوشمندانه از عقاید خود جاثلیق۳: مرحله سوم:آوردن مثال هایی مسلم و آوردن مشهورات از کتب آسمانی علیه عقیده باطل جاثلیق۴. مرحله چهارم: تشکیل قیاس جدلی به این صورت که حضرت باز هم از عقاید خود جاثلیق ثابت کرد که عیسی(علیه السلام)نمی تواند خدا باشد.
می شود بخش دوم این روایت از امام رضا(علیه السلام)را به صورت این برهان هم درآورد
.(جاثلیق)تو می گویی چون حضرت عیسی علیه السلام مرده زنده کرده است خداست!
مقدمه اول: طبق گفته تو هرکسی مرده زنده کند خداست.
مقدمه دوم:پیامبرانی همچون پیامبر اسلام و ابراهیم و یسعی و…. هم مرده زنده میکردند.
نتیجه:پس پیامبر اسلام و… خدا هستند !! در این هنگام جاثلیق گفتار امام رضا(علیه السلام)را تصدیق می کند.
گفتار دوم مخاطب شناسی امام رضا(علیه السلام)در احادیث اعتقادی(با رویکرد جدلی)
این طور که از فضای روایی فهمیده می شود(امام رضا علیه السلام) متناسب با هر شخصی از عقاید همان شخص جدل می کرده است و امام رضا۰علیه السلام)بیشتر در مقام سائل در می آمده است البته باید بیشتر روایت را بررسی کرد تا حکم به قطع این مساله کرد اما در این حد کمی که در این مقاله بررسی شده است به نظر می رسد حضرت بیشتر در جدل در مقام سائل بوده است تا مجیب و آنجاهایی هم که مجیب بوده است با هوشمندی خود را در مقام سائل قرار می داده است.
همچنین امام رضا(علیه السلام)در تمامی مراحل جدلی خود به طور کامل حفظ ادب را می کرده است با اینکه طرف مقابل امام را قبول ندارد اما امام احترام او را نگه می داشته است.
از این دو نکته می توان این را برداشت کرد که ما در جدل هایمان سعی کنیم بیشتر در مقام سائل باشیم و حتی اگر مجیب در مقابل ما،دشمنمان هم بود ادب را حتما رعایت کرده و متوجه باشیم که بی ادبی نکنیم چرا که ما الگوهایمان معصومین علیهم السلام هستند.
فصل پنجم جمع بندی و نتیجه گیری
با توجه به پژوهش وتحقیق در روایت به نظر می رسد حداقل می شود این را گفت که امام رضا علیه السلام از استدلال مستقل شعری که بخواهند صرفا از راه تحریک عواطف و احساسات مردم آنها را به سوی هدفی سوق دهند و هیچ گونه استدلال و آگاهی به مردم در رابطه با آن هدف ارائه نکرده باشند نداشته اند و مغالطه استفاده نمی کردند و شاید بتوان این نکته را هم به بقیه معصومین علیهم السلام نسبت داد این را دیگر به خوانندگان عزیز می سپاریم تا پژوهش کنند. در این مقاله ما دانستیم که با مخاطب های مختلف خود چگونه رفتار کنیم،دانستیم که چگونه با دشمنان خود احتجاج کنیم و نکاتی مفید(من جمله حفظ ادب که درفصل چهارم به آن اشاره شد) را یاد گرفتیم.به طور کلی اجمالا روش درست استفاده کردن و کجا استفاده کردن از صناعات خمس را از امام رضا علیه السلام یاد گرفتیم.امید است که شیوه های رفتار عملی و گفتاری را از اهل بیت علیهم السلام یاد گرفته و در خود پیاده کنیم شاید که رستگار شدیم! جای کار برای استخراج رفتارهای عملی و گفتاری اهل بیت علیهم السلام خیلی هست امید است که خوانندگان ادامه دهنده راه پیدا کردن رفتار های گفتاری و عملی معصومین علیهم السلام باشند….
یاحق.
نام کتاب
|
نویسنده
|
موضوع
|
تعدادجلد | زبان
|
ناشر
|
مکان چاپ
|
مترجم
|
1.ترجمه عیون أخبار الرضا علیه السلام | ابن بابویه، محمد بن على
|
گوناگون | ۲
|
فارسى | نشر صدوق |
تهران
|
مستفید حمید رضاغفارى |
۲.صحیفهالإمام الرضاعلیه السلام ترجمه حجازى | امام رضا
علیه السلام |
گوناگون | ۱ | فارسی | کنگره جهانى امام رضا علیهاسلام |
مشهد |
_________ |
۳.اصول کافی | مرحوم کلینی | روایات | ۶ | فارسی عربی | انتشارات
اسوه |
تهران
قم |
محمدباقر کمراه ای |
۴.احتجاج | مرحوم طبرسی | مناظرات | ۲ | فارسی
عربی |
پیام مقدس | قم | محمدمهدی
سازگار |
۵.المنطق | مرحوم
مظفر |
منطق | ۱ | عربی | ذوی القربی | قم
نجف |
سیدرائدحیدری(مصحح) |
۶.جوهرالنضید
|
مرحوم علامه
حلی |
منطق | ۱ | عربی |
[1]. منطق مرحوم مظفر ص۵۱۷-۵۱۹
[۲]. جوهرالنضید ص۳۵۰
[۳]. منطق مرحوم مظفر ص۶۵۱-۶۵۳
[۶]. احتجاج مرحوم طبرسی ص۳۵۱
. ۱۰ صحیفه الإمام الرضا علیه السلام / ترجمه حجازى، ص: ۸۷
.۱۱ ترجمه عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص: ۳۲۱-۳۱۸
.۱۲ لازم به تذکّر است که انجیل« سفر»نداردواین اصطلاح مربوط است به تورات،شاید دراینجا تصحیفى رخ داده است و در اصل« الاصحاح الثالث»بوده.
[۱۲]. از صحیفه الإمام الرضا علیه السلام / ترجمه حجازى، ص:۲۴
.۱۴ ترجمه عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص:۳۳۲۸-۳۲۲
.۱۵ در منطق المظفر و جوهرالنضید به خوبی در رابطه باجدل بحث شده است
نظرات
ارسال دیدگاه برای این نوشته بسته می باشد.