چکیده :
پرداختن و بررسی کردن روش های موجود در هر علم و فنی همواره مد نظر صاحبان آن علم بوده است و بدون شک این کار یکی از اساسی ترین فعالیت های موجود در هر علمی است و خوشبختانه این امر مبارک به تازگی در فنون فقاهت شیعی نیز وارده شده است
پرداختن و بررسی کردن روش های موجود در هر علم و فنی همواره مد نظر صاحبان آن علم بوده است و بدون شک این کار یکی از اساسی ترین فعالیت های موجود در هر علمی است و خوشبختانه این امر مبارک به تازگی در فنون فقاهت شیعی نیز وارده شده است و کوشش محققان را در این زمینه می طلبد، نوشته ی حاضر به بیان روش فقاهتی آیت الله خامنه ای در درسنامه ی غناء پرداخته و برخی از مناهج ایشان را در به کار گیری متون شیعی در استنباط احکام الهی با تکیه بر موضوع غناء همراه با آوردن کلام معظم له را بیان نموده که از جمله این روش ها عبارت اند از:
پرداختن به حکم مسئله، قبل از پرداختن به موضوع آن. کمک گرفتن از ادله ی وارده برای مشخص کردن محدوده ی موضوع. استفاده از تاریخ در استنباط حکم شرعی. حجت دانستن روایات متضافر هرچند که از حیث سندی ضعیف باشد.توجه کردن به مناسبات حاکم بر سوال و جواب و…
کلید واژه:
آیت الله خامنه ای، روش فقهی، درسنامه غناء، تبیین
فهرست مطالب
جایگاه شناسی بحث در ابواب فقهی: ۶
تقدم بررسی ادله بر بحث از موضوع: ۷
توجه به مناسبات حاکم بر سوال و جواب.. ۹
استفاده از روایات برای محدوده ی موضوع: ۱۰
مبنای معظم له در تعیین موضوع غنا: ۱۲
توجه کردن به تاریخ روایات وارده: ۱۳
شیوه ی عمکرد معظم له در انتخاب معنای غناء: ۱۴
مشخص کردن حد و حدود برای معنای عرفی: ۱۵
مقدمه:
از آنجایی که بررسی روش های موجود در یک علم مدد کار خوبی برای طالبان آن علم خواهد بود،پرداختن به روش های فقهی فقها نیز بدون شک یکی از اهم کارهایی است که امروزه حوزه های علمیه جهت رشد قوه ی فقاهت بین طلاب به آن نیاز مبرمی دارد، چرا که این کار کمک شایانی به نظام مند شدن ذهن دانش جو در عرصه ی فقاهت می کند. در چیستی روش فقاهتی باید گفت؛ تعریف دارای چهار رکن می باشد اولاً:چهار چوب دادن، فعال کردن و مؤثر قرار دادن اهل استنباط و ارکان آن از رهگذر ایجاد و اتخاذ نظام ها، رویکرد ها و زاویه های دید ثانیاً: تکیه کردن بر معلومات و قرائن خاص. ثالثاً: به کار گیری تکنیک های خاص و ایجاد هماهنگی ویژه بین مطالب. رابعاً: چگونگی تنظیم و ترتیب حرکت در استنباط و چینش اجزاء مختلف، می باشد.
با توجه به این که در حوزه های علمیه کم تر به تبیین و بیان روش های فقهی پرداخته شده است نگارنده تحقیق و تفحص در این زمینه را در حد توان بر خود لازم دانسته و پا در این عرصه نهاده است و از آن جهت که کتاب غناء آیت الله خامنه ی یکی از کامل ترین و بهترین منبع برای بررسی روش فقاهتی عالمی وارسته همچون ایشان می باشد، این کتاب به عنوان محور موضوع پژوهش قرار گرفته است و در این نوشته تنها به بیان برخی از روش های فقاهتی معظم له در کتاب غناء پرداخته شده است.
جایگاه شناسی بحث در ابواب فقهی:
از آنجایی که قبل از وارد شدن در هر مبحث فقهی شایسته است فقیه ابتدا به این مسئله بپردازد که؛موضوع بحث در کدام باب از ابواب فقهی جایی می گیرد معظم له ابتدا به جایگاه موضوع می پردازد و معتقد است که اصل مبحث در مکاسب مطرح می شود و می فرمایند:«در باب مکاسب محرمه ،مقصود اولی این است که ببینیم کسب به غنا چگونه است؟همانطور که در ابواب مکاسب عرض کردیم غرض اصلی از مکاسب کسب های ممنوع و محرم است.پس بحث اصلی در باب مکاسب این است که ببینیم معامله ی به غنا چگونه است،مثل این که فرض کنید کسی را اجیر کنند برای اینکه آوازخوانی یا نوازندگی کند.این یک معامله و یک کسب است،یا جنسی را به کسی بفروشد ،ثمن آنرا مثلا خوانندگی یا نوازندگی قرار دهد،بحث این است که ایا این معامله ،معامله ی حرامی است یا جائز. بحث اصلی و مقصود اولی در این باب این است .تا برسیم به این که معامله ی نوار های موسیقی ،نوار های غناء،صفحات و سی دی هایی که رایج شده ،چطور است؟معامله ی اینها آیا حلال است یا حرام؟آیا این معاملات باطل است یا صحیح؟
بحث اصلی ما در باب مکاسب محرمه این است ،لکن برای اینکه ما بتوانیم حکم کنیم به حرمت معامله ،بایستی اول حرمت نفس عمل را ثابت کنیم.اینجاست که وارد مسئله ی غنا می شویم از لحاظ بیان حکم و بیان موضوع،که غنا چیست و حکمش چیست؟اگر تفصیلی وجود دارد،آن تفصیل به چه صورت است؟بنابراین ،بحث اصلی در اینجا بحث اکتساب به غنا است،لکن عمده ی بحث در اینجا آن بحث مقدمی است یعنی این که اول ببینیم غناء حرام چیست؟پس بحث از حرمت غنا ،بحث مقدمی است.»[۱]
تصویر نظر اجماع:
یکی از مناهج معظم له این است که قبل از پرداختن به اصل مسئله نظر مشهور را بیان میکنند و این به طور آشکاری در کتاب غناء نمایان است:«حرمت غنا فی الجمله جزو مسلمات فقه شیعه است در فقه امامیه تقریبا جزو واضحات و مسلمات می باشد.در فرمایشات شیخ طوسی ،ابن ادریس،علامه و عده ای از متاخرین تعبیرات «اجماع»و «لاخلاف » [۲]وجود دارد.این اجماع را به عنوان حجت مطرح نمی کنیم، لکن برای این مطرح می کنیم که بگوییم حرمت غنا فی الجمله متفق علیه بین همه ی علماست یعنی از علمای خودمان از اعصار قدیم تا زمان حاضر هیچ کس را نمی شناسیم که غنا را فی الجمله حرام ندانند.[۳]
تعیین مدارک و منبع موضوع:
با توجه به این که بین فقهای شیعه اختلاف است در این که سند و مدرک غنا و موسیقی چه چیزهایی می باشد معظم له معتقد است که مدرک اصلی بحث در اینجا حول روایت می باشد و هیچ کدام یک از ادله ی دیگری هم چون اجماع،عقل و قرآن دلیل اصلی برای مسئله ی غنا نمی باشد ایشان بیان می کنند که:«عمده ی ادله ی ما در اینجا روایات است .البته چند آیه ی کریمه ی قرآن هم مورد استناد قرار گرفته است ،مثل:اجتنبوا قول الزور[۴]،و از این قبیل سه چهار آیه است که مورد استناد قرار گرفته است ،لکن استفاده ی از این آیات هم به معونه ی روایات است.اگر روایات نباشد این آیات دلالتی برحرمت غنا ندارد،آنچه این آیات را بر موضوع غنا تطبیق می کند ،عبارت است از روایاتی که در ذیل این آیات وارد شده است، البته برای ادله ی حرمت، برخی ها اجماع را هم ذکر کرده اند اجماع هم مطلقا در اینجا حجت نیست؛چون اجماع مدرکی است.بعضی از این فراتر رفته اند و عقل را هم اضافه کرده اند ،این که انسان بخواهد با دلیل عقلی حکم شرعی را ثابت کند که:«دونه خرط القتاد»است. بنابراین عمده ی ادله همان روایات است[۵]
تقدم بررسی ادله بر بحث از موضوع:
در همه ی ابواب فقهی بحث از مباحث دو جنبه می تواند داشته باشد:موضوع شناسی و حکم شناسی،لذا فقیه در ابتدای مباحث باید به بحث از یکی از دو مورد بپردازد.
اکثریت فقهای شیعه ابتدا به بحث از حکم می پردازند و پس از آن به بیان موضوع مسئله روی می آورند.شیخ اعظم تنها در بر خی از ابواب فقهی خود ابتدا فی الجمله حکم را مطرح می کند و پس از آن به بیان و تبیین موضوع می پردازد.
اما بیانی که معظم له در کتاب غنای خود دارد به نحوی متفاوت از دیگر فقها است و ایشان معتقدند که در مبحث غنا شناخت حکم در مسئله به فهم موضوع کمک میکند و می فرمایند:«قبل از آن که به موضوع بپردازیم ادله ای را که در این باب وجود دارد عرض خواهیم کرد زیرا بحث در موضوع شاید طولانی ترین و مفصل ترین بحث باشد ؛ان را بعد ذکر می کنیم،البته ا خود این ادله هم می توان برای فهم موضوع کمک گرفت.اگر چنانچه با دقت این ادله را ملاحظه کنیم ،چه بسا بخش مهمی از قضیه ی موضوع را هم برای ما حل کند.»[۶]
روش بررسی روایات:
همانطور که در مقدمه بیان شد عملیه الاستنباط دارای ارکان متعددی می باشد و یکی از آن ارکان فقه النص است که خود به دو بخش فقه الحدیث و فقه الاقرآن تقسیم میشود،حال باید دید روش معظم له در رابطه بر خورد با فقه النص در غناء چگونه بوده است.
با توجه به این که روایات متضافری در این باب از ابواب فقهی وجود دارد،برخی از فقهای ما معتقد بر آن هستند که نیاز نیست فقیه تک تک روایات را از نظر دلالی و سندی مورد بررسی قرار دهند چرا تعداد بالای روایات د این باب قعطی بودن حرمت را می رساند.
اما آیت الله خامنه ای در روش فقاهتی خود این نظر را مورد قبول نمی دانند و می فرمایند:«گاهی گفته می شود که در باب غنا ، ما احتیاج به بررسی یکا یک این روایات نداریم ؛چون آنقدر روایات این باب زیاد است که ما را از این که یکا یک روایات را دلاله و سندا بررسی کنیم مستغنی می کند.این، درست نیست ؛زیرا آنچه از این روایات متضافر استفاده میشود، عبارت است از حرمت چیزی که یسمی بالغنا فی الجمله .اما این حرمت در کجا ها هست؟ این موضوع محرم داری چه خصوصیاتی است؟ برای هر یک از این احتمالات که دراطراف این سوال وجود دارد، روایات متضافری نداریم لذا مجبوریم روایات را تماما بررسی کنیم.این برخی می فرمایند:گرچه بعضی از این روایات اسانیدش ضعیف است اما در انچه اسانید قوی دارد غنیً و کفایهٌ.البته مرحوم صاحب وسایل می گوید سیصد روایت .حال ،سیصد یا کمتر اگر در بین اینها ده روایات صحیح هم باشد کافی است. این مطلب گرچه درست است اما بحث در این است که آیا از آن روایات صحاح ،از آن روایات معتبره، اطلاق حرمت غنا فهمیده می شود! این محل بحث است و ما را مجبور می کند که یکا یک روایت را ملاحظه کنیم،ببینیم مدالیل انها در چه محدوده ای است!چه چیز را محرم قرار داده است؟ و در ان روایتی که اسانیدش درست و قابل اعتماد است چه چیزی مورد حکم به تحریم واقع شده است؟ تامل در یک روایت به خاطر این است »[۷]
دسته بندی روایات:
یکی از کارهای بسیار ارزشمند و مهمی که توسط معظم له در کتاب غنا به چشم میخورد؛دسته بندی کردن روایاتی است که قرار است در این مبحث به ان پرداخته شود و این کار در فعالیت های فقهی دیگر فقها به چشم نمیخورد.طبیعتا با دسته بندی کردن روایات ذهن فقیه در استنباط بهتر میتواند به نتیجه برسد و امکان خطا و سهل انگاری یا هر گونه بی توجهی را کاهش می دهد.
در کتاب غنا روایات مورد بحث به پنج دسته تقسیم شده اند:
روایات دسته ی اول:روایات وارده در ذیل آیات
روایات دسته دوم :روایات غیر وارده در ذیل آیات
روایات دسته ی سوم: روایات استماع غنا
روایات دسته ی چهارم:روایات کسب مغنیه
روایات دسته ی پنجم:روایات مربوط به غنا در قرآن.
ایشان در رابطه با دسته ی اول از روایات می فرمایند:دسته ی اول روایاتی است که در تفسیر آیات وارد شده است که اتفاقا بهترین روایات این باب همین روایات است هم از لحاظ دلالت و هم از لحاظ اسانید. اسانید خوبی در بین اینها هست ؛اگر چه بعضی از آنه ضعیف است،اما دربین آنها اسانید خوب هم وجود دارد[۸]
کثرت روایات در یک باب
معظم له معتقد است که کثرت روایت از یک معصوم باعث اعتماد ما به دلالت ان روایت ها میشود،هرچند که راوایات ضعیف السند باشند لذا در بیان روایات دسته ی اول خود می فرمایند:«روایات ذیل این آیه روایات مستفیضه است یعنی اگر صحیح السندی هم در بین این روایات نبود ،تکرر این نقل از حضرت صادق علیه السلام برای انسان، اطمینان و یقین عادی می آورد که این ، از حضرت صادر شده است، استفاضه ی روایت به این معنا است.»[۹]
توجه به مناسبات حاکم بر سوال و جواب
آیت الله مبلغی می فرمایند؛توجه به مناسبات حاکم بر سوال و جواب توسط فقیه می تواند او را در مسیر استنباط خود یاری کند
بنابراین یکی از راه های فهم صحیح،توجه به سوال ابتدای حدیث است که با فهمیدن انگیزه ی سائل،فقیه بهتر می تواند دلالت روایی را درک کند.توجه به این مسئله به طور کامل در کتاب غنا صورت گرفته است چرا که معظم له بعد از اتمام بحث در دسته ی از روایات می فرمایند:
نکته ی دیگری که در این روایات وجود دارد این است که:رواتی که بعضی از انها از بزرگان روات هستند، مثل ابی بصیر و عبدالاعلی بن اعین ، اینها از حضرت می پرسند که قول زور چیست؟ این قول زور مگر جزو متشابهات است؟ زور یعنی باطل.وجتنبوا قول الزور هر کس که عربی بداند این معنا را می فهمد یعنی:«واجتنبوا قول الباطل»،باطل هم یک معنایی است وسیع، مصادیق گوناگونی دارد. چرا از حضرت می پرسند،این سوالی که از حضرت میشود و در چند روایت این هشت روایتی که خواندیم این طوری بود:«سألته» راوی می گوید از حضرت سوال کردم :«مراد از قول زور چیست؟»حضرت می فرمایند:«الغناء قول زور یعنی قول باطل »قول باطل یک امر مشتبهی نیست، معلوم است که قول باطل، هرباطلی را شامل میشود . پس سوال کردن برای چیست؟انسان این طور حدس میزند، اینکه می آیند سوال می کنند،به این دلیل است که چیزی از قول حضرت منتشر شده بوده که زور را، تفسیر کرده است به غناء؛وچون در ان عصر بعضی از علمای مدینه غناء را مکروه میدانستند، بعضی مکروه هم نمی دانستند، حضرت در این قول، منفرد بودند و به قول استناد می کردند. این تفسیر به گوش اصحاب رسیده بود، میخواستند خودشان بشنوند، می آمدند می گفتند:«آقا!مراد از قول زور چیست؟» حضرت می فرمودند:«مراد غنا است.» البته بدیهی است که جمله ی« مراد غنا است» معنایش این نیست که قول زور، دروغ را شامل نمیشود یا هر حرف باطلی را شامل نمیشود، غیبت را شامل نمیشود ، آنها هم باطل است.تعیین یکی از مصادیق قول زور و اینکه میفرمایندکه «این غنا است » نکته اش این است .لولا اینکه یک سوالی در ذهن بزرگان شیعه پدید آمده باشد، با قطع نظر از این نکته، سوال کردن ندارد. قول الزور یعنی قول باطل، این چه سوالی است؟معلوم میشود که یک حرفی از حضرت نقل شده بود که آن عبارت است از اینکه قول زور شامل غنا هم میشود.اینها می خواستند یقین کنند و مطمئن بشوند، لذا می آمدند از حضرت سوال می کردند، میگفتند:«آقا!مراد از قول زور چیست؟» حضرت هم متوجه مراد انها بودند .می فرمودند؛قول الزور الغنا.نکته ای که در ذیل این روایات عرض کردیم، به ما کمک خواهد کرد در فهم معنای غنا.[۱۰]
با توجه کردن به همین نکته،یعنی انگیزه ی سائل از معصوم است که معظم له می توانند به شبهه یا چالشی که نسبت به مفهوم غنا پیش آید پاسخ بدهند و نظر فقهایی هم چون شیخ اعظم را نقد کنند.چرا که با توجه به آیه ی «واجتنبوا قول الزور »و روایات وارده بر ذیل این آیه سه گرایش نسبت به مفهوم غنا پیدا میشود:
۱.منظور از «هوالغنا» که در جواب سائل از معنای «زور» مطرح میشود،مطلق غناء است یعنی هر چیزی که یصدق علیه الغناء یجب الاجتناب عنه. نتیجه این مبشود که معیار تشخیص عرف خواهد بود.
۲.گرایش دوم بر می گردد به قول شیخ که می فرمایند:چون در آیه وجوب اجتناب از قول زور است،نه مطلق زور، پس غنایی حرام است که همراه با قول زور باشد و اگر قول حقی همراه با غنا ذکر شده باشد حلال است.
۳.آنچه در آیه مقصود است،مطلق زور است نه قول زور.
حال معظم له با توجه کردن به وجه سوال سائل نظر شیخ را رد می کنند و می فرمایند:
اشکال قول شیخ این است که،اینکه ائمه(علیهم السلام) از قول زور تعبیر می کنند به غناء و اجلاّی اصحاب مثل ابی بصیر، مثل عبد الاعلی بن اعین از امام معنای قول زور را سوال می کنند و امام برای آنها تفسیر میکننند،نشان دهنده ی آن است که این تفسیر یا این بیان تاویلی، از خود ظاهر آیه به دست نمی آمد، نشان دهنده ی این است که از ظاهر کلام ،این معنا قابل استفاده و مفهوم نبود؛بنابراین این صحابی حضرت، خدمت حضرت می ایند و میخواهند آن را برای آنها معنا کنند؛ حضرت هم معنا می کنند، در حالی که اگر ما این فرمایش شیخ را گفتیم که مراد از غناء عبارت است از آن غنایی که متضمن قول باطل باشد ، این که سوال کردن ندارد ؛چون فرض این است که میفرمایند؛هر سخن باطلی را نگویید و فرق نمی کندکه سخن باطل در ضمن نثر باشد یا در ضمن شعر باشد یا در ضمن بیان معمولی باشد یا در بین آواز خواندن باشد؛این پرسیدن ندارد اگر به کسی گفتن دروغ نگو ، آیا جا دارد سوال کند :اگر با آواز دروغ بگویم چطور است؟ معلوم است که دروغ، دروغ است ، چه با آواز گفته شود، چه بدون آواز گفته شود؛ چه آهسته گفته شود، چه بلند گفته بشود؛دروغ، دروغ است.اینکه بگوییم غنا، و حضرت در مقام تفسیر ، غنایی را که در آن قول باطلی است، بیان بکنند انصافا خیلی مستبعد است ؛چون این چیزی نیست که احتیاج به تفسیر داشته باشد تا بزرگان صحابه بیایند از امام سوال بکنند و حضرت هم در جواب این را بیان بکنند.بنابراین، این بیان شیخ هم بیان دلچسبی نیست ؛چیزی نیست که انسان وقتی این تفسیر ائمه از این آیه ی شریفه را نگاه می کند ،بتواند اطمینان و سکون قلب پیدا کند به این که مراد همین است.این توجیه را هم نمی پسندیم،نمیشود به آن اطمینان کرد.
استفاده از روایات برای محدوده ی موضوع:
ایشان بعداز آنکه حدود بیست الی سی روایات این باب را مورد بررسی قرار دادند معتقد هستند که حرمت اجمالی غناء کاملا قابل برداشت است اما چیزی که مهم است باید به دنبال آن بود که آیا روایتی وجود دارد که مطلقاً دالّ بر حرمت کند؟ بنابراین ابتدا باید به دنبال رواتی گشت که مطلق غناء را حرام میداند،اگر به این نرسیدیم آنگاه بسنده میشود به همان قیودی که در روایات آمده و بعد از آن به مفهوم غناء می پردازند.
به عبارتی دیگر یکی از روش های فقهی معظم له که در روش های فقهی دیگر فقها به چشم نمیخورد و یا اینکه بسیار کم است، این است که ایشان از روایات که در حقیقت برای اثبات حکم می باشد، برای حدود موضوع استفاده میکنند.
معظم له در این باره بعداز بررسی کردن روایات ذیل موضوع غناء می فرمایند: از این سیصد روایتی که مرحوم شیخ حرّعاملی فرمودند -اگر واقعا سیصد روایت باشد-حدود بیست، سی روایت که خواندیم، روایاتی است که میشود در مجموع مضامین بعضی از آنها را، وبا یک اسانید نسبتا قابل قبولی -همه اش هم این طور نبود-برای حرمت غناء مورد استفاده قرار داد.البته یک امر مسلم است: از این مجموعه روایاتی که ما خواندیم فی الجمله حرمت غناء فهمیده میشود، شکی نیست.فی الجمله فهمیده شد که یکی از محرمات الهی به حسب حکم اسلامی غناء است، در این هیچ تردیدی نیست اما این که آیا غناء مطلقا حرام است؟آیا غناء در صورتی که با چیز های دیگری همراه باشد حرام است؟آیا غناء در صورتی که لفظ باطلی همراه باشد حرام است؟آیا غناء در صورتی که لهو باشد حرام است؟آیا غناء از زنان حرام است؟از جاریه حرام است؟آیا این خصوصیات در حرمت غناء هست یانه؟ اینها از مجموعه این روایات فهمیده نمیشود.آنچه از مجموعه روایات فهمیده میشود عبارت است از حرمت غناء فی الجمله.حالا ترتیب بحث ما برای این که مطلب را به دست بیاوریم چیست؟باید اول ببینیم آیا در بین این روایات، روایاتی وجود دارد که از آن استفاده ی اطلاق بشود یعنی مطلقاً غناء را تحریم کرده باشد؟اگر چنین روایاتی وجود ندارد یا از انها اطلاق نفهمیدیم بعد به سایر روایات مراجعه کنیم، ببینیم چه خصوصیاتی در حرمت غناء دخالت دارد.اگر چنانچه به مطلقاتی دست پیدا کردیم، که این طور بود که الغناء محرمٌ مطلقا ،اگر چنین چیزی پیدا کردیم آن وقت بریم سراغ معنای غنا.ببینیم آن غنایی که این روایات مطلق اورده اند معنایش چیست؟به چه چیزی غناء می گویند؟ این طبیعت غنا که با لسان اطلاق مورد تحریم قرار گرفته است معنایش چیست؟چطور میشود این طبیعت را تعریف کرد؟ آن وقت میریم سراغ مفهوم غنا و تعریف غنا. میریم سراغ آن مفهومی که این اطلاقات،حکم را روی طبیعت آن برده است، آن مفهومی که تمام الموضوع برای این طبیعت است که اطلاق معنایش این است: یک طبیعتی تمام الموضوع برای حکم باشد، میریم سراغ آن ببینیم ان طبیعت معنایش چیست؟میریم سراغ معنای غنا.اما اگر به اطلاقی دست پیدا نکردیم، به همان چیزی که در روایات به عنوان قید موضوع برای تحریم ذکر شده، اخذ می کنیم و می گوییم این نوع غناء حرام است نه مطلق غناء[۱۱]
ایشان با همین دیدگاه و عقیده خود روایات را یک بار دیگر از حیث دلالت حرمت غناء بر مطلق غناء یا غناء خاص مورد بررسی قرار می دهند و در پایان به این نتیجه می رسند که منظور از حرمت غناء در روایات غناء لهوی است نه غناء مطلق و نه نوع دیگری از غناء.و در این رابطه می فرمایند:
مسلّما آنچه در روایات ذیل آیه«واجتنبو قول الزور» آمده که به غنا تعبیر شده ، همان چیزی است که در صحیحه ی علی بن جعفر، «الرجل یعتمد الغناء»آمده است.در استعمالات أئمه، این طور نیست که در یکجا غنا به یک معنا استعمال شده باشد و در جای جای دیگر به یک معنای دیگر.تعدد مراد در موارد استعمال لفظ غناء خیلی مستبعد می باشد.ظاهر قضیه این است که در روایات متعدد که راجع به غنا صحبت میشود، هر جا غنا بدون قید به کار میرود یعنی غناء مغنیّه یا غنا فی الاعراس نیست، همان معنایی مورد نظر است که در روایات مفسّره و اکثر روایاتی که خواندیم بود، و آن غناء لهوی است. در سایر روایاتی هم که ادعا میشد مطلق است که شش یا هفت روایت بود مسلَّماً غناء به معنای غنای لهوی به کار رفته است و این از قرائن داخلیه ی آن روایت فهمیده میشود.مثلاً در روایتی که مسئله ی حق و باطل است و از غناء سوال میکند، حضرت می فرمایند: در روز قیامت که حق و باطل جدا میشود، آیا غناء حق است یا باطل؟ در اینجا نیز غناء باطل را ذکر می کنند. و در ذیل آیات هم همین طور است. پس در آن روایات که اکثر روایات را تشکیل می دهد، قرائن داخلیه ای وجود دارد بر این که مراد از غناء مطلق غناء نیست، بلکه نوع خاصی از غناء است و آن عبارت است از غناء لهوی. و چون میدانیم یقیناً مراد از غناء در این روایات، دو شئ نیست، پس کشف می کنیم که روایت علّی بن جعفر و روایت ابی الربیع الشّامی هم، مراد از غناء همان چیزی است که در سایر روایات این باب است یعنی غناء لهوی.بنابراین آنچه از روایات به دست آمد، حرمت غناء لهوی است. محصل از روایات همین بود که عرض شد.[۱۲]
مبنای معظم له در تعیین موضوع غنا:
فقهای ما از صدر اسلام تاکنون،دو روش را برای مشخص کردن موضوع غنا در پیش گرفتند:
الف: قدر متیقن گیری از معنای غنا؛در این راه کار به مقدار متیقن از معنا که از بیانات شرع در مورد غنا به وجود می آید، اکتفاء میشود.معظم له این مبنا را مورد پذیرش ندانسته اند و در این رابطه می فرمایند:
این راه به نظر ما راه متقنی نیست؛ چون کلام در این است که غنایی که در این راوایات استعمال شده و به کار رفته است، به چه معناست.اگر بتوانیم راهی پیدا کنیم که معنای غنا را در احادیث و کلام اهل بیت بفهمیمم که چیست،این گره را باز میکند، مشکل را حل می کند.[۱۳]
ب: رجوع به عرف برای شناخت مفهوم:
در این راه کار علمایی که به آن عمل کرده اند«ما یسمی فی العرف غناءاً» را موضوع حکم شرعی دانسته اند،و قائلین به این حکم مرحوم شهید ثانی و فاضل مقداد و برخی دیگر بیان کرده اند
.معظم له این مورد از فهم معنای غنا را نیز رد نموده و فرموده اند:
این هم انصافا راه روشنگری نیست؛چون مفهوم غنا در عرف مشخص نیست.وقتی اهل لغت و اهل ادب غنا را مختلف معنا میکنند،چطور ما به عرف مراجعه کنیم؟مراجعه ی به عرف برای تعیین مصداق یک مفهوم روشن است؛ما برای این که مصداق یک مفهومی را که از نظر خود عرف یا از نظر لغت یا در مفاهیم شرعیه از نظر شرع،مشخص است پیدا بکنیم، به عرف مراجعه میکنیم.فرض بفرمایید «ماء» یک معنای مشخص و روشنی دارد. برای این که بدانیم آیا مثلا ماء مخلوط به طین، یا ماء مخلوط به گلاب، هل یجری علیه احکام الماء المطلق، به عرف مراجعه می کنیم و از عرف می پرسیم هل هذا ماء ام لا؟ مفهوم ماء روشن است و عرف برای ما تعیین مصداق میکند.بنابرابن چگونه به عرف ارجاء بدهیم و بگوییم هر چه عرف گفت، همان غناء است. غناء مفهومش روشن نیست تا ما بخواهیم مصداق آن مفهوم رو از عرف سؤال بکنیم تا تطبیق آن مفهوم بر مصداق خارجی را برای ما تشخیص بدهد. بنابراین این راه به نظر ما، راه درستی نیست.[۱۴]
معظم له در نهایت بعداز بررسی و نقد دو راه کار برای تعیین موضوع غناء،عقیده و نظر خود را در این رابطه بیان می کنند و می فرمایند:
به عرف مراجعه می کنیم،اما نه برای اینکه تشخیص مفهوم رو از عرف بپرسیم بلکه نگاه میکنیم به مجموع استعمالاتی که اهل لغت، اهل عرف، اهل ادب و اهل فقه دارند تا بفهمیم مراد آنها از غناء چیست. به نظر ما راه،منحصر دراین است.[۱۵]
ایشان در این رابطه همچنین می فرمایند:
لزومی ندارد که کلمات لغویین را ردیف کنیم،همچنان که بعضی از بزرگان کرده اند، مانند سید استاد ما، مرحوم صاحب مستند و دیگران[۱۶].
توجه کردن به تاریخ روایات وارده:
بدون شک یکی از راه کار هایی که فقیه را در رسیدن به حکم شرعی، یاری می دهد توجه کردن به تاریخ و فضایی است که در آن روایات محل بحث صادر شده است چرا که این کار نه تنها میتواند فقیه را در بسیاری از فروعات حکم کمک رساند،بلکه در تشخیص درست و بجای خود مسئله بسیار می تواند دخیل باشد.با توجه کردن به مباحث معظم له این به راحتی برای ما حاصل میشود که ایشان توجه شایانی به این مسئله نموده اند.
لذا در بررسی روایات تعیین موضوع می فرمایند:
زمانی این روایات ناهی صادر شده است که؛ غناء رواج زیادی داشته است.بخصوص در زمان صادقین علیهم السلام که بیشتر روایات غنا از این دو بزرگوار است.غناء در آن عصر به وضعی رسیده بود که در تاریخ عرب سابقه نداشته است یعنی هرب قبل از اسلام گرچه آواز و غنا داشتند،اما این طور رایج نبوده است.علت هم این بود مه حکومت ها و سلطنت های عربی در دوران بنی امیّه و بنی عباس به وضعی رسیدند که عرب تا ان زمان اینچنین شکوت و اینچنین عزت ظاهری و اینچنین اقتدار و ثروتی به خود ندیده بود؛و البته این ثروت ها وقتی دین نباشد،ایمان نباشد تبدیل به فساد میشود.یکی از وسایل اسباب فساد همین غناء است لذا در قصور و کاخ های بنی امیه و بنی عباس بهترین مغنِّی ها و مغنِّیه ها، معروف ترین آوازه خوان ها و آهنگ سازها از جاهای مختلف دعوت میشدند و می آمدند، که عرض کردیم مرکز رشد و نموّ غناء هم متأسّفانه در آن وقت ها مدینه و مکه بود.هر کس که یک مقداری در این زمینه تبحّری داشت رو میکرد اول به شام و دمشق،بعد، در دوران بنی العباس به بغداد. سراغ حاکمان می رفتند، اینها هم با آغوش باز آنها را قبول می کردند. اگر کسی کتاب أغانی ابوالفرج اصفهانی را بخواند، ممی بیند که در دستگاه بنی امیّه و بنی عباس چه وضعی بوده است، و چگونه اینها غرق در غنا و مفاسد ناشی از غناء بوده اند،این وضعیت و حالت و گرایش به چنین مجالسی بتدریج در عامّه ی مردم هم رواج پیدا می کرد چون:الناس علی دین ملوکهم.[۱۷]
پس چون غنا در عصر أئمه رایج بوده، و از طرفی غناء «رقیه الزنا» و «لا یؤمن فیه الفجیعه» و «عُشُّ النّفاق»
است در تفاسیر، غناء را مصداق بارز و واضح اضلال بیان کردند.اضلال مخصوص غناء نیست اما در غناء، مسئله ی اضلال جدّی تر، شدید تر و خطرناک تر از جاهای دیگر است.علت این است.[۱۸]
شیوه ی عمکرد معظم له در انتخاب معنای غناء:
با توجه به این که معظم له در انتخاب و تبیین معنای غناء، مراد بودن معنای لغوی در بیانات شارع را رد میکنند،و معتقد هستند که مراد از غنائی که شارع آنرا قصد کرده است، غنا در معنای عرفی آن است، آن هم نوع خاص از معنای عرفی.بنابراین غنا یک معنای لغوی دارد که: مطلق آواز است،تفاوتی هم ندارد که این آواز خوب باشد، بد باشد، متناسب یا غیر متناسب باشد. لذا آن دسته از فقهایی که غناء را به معنای؛هو مدّ الصوت یا مد الصوت و ترجیعه گرفته اند به این معنا گرایش پیدا کرده اند، از جمله ی آن فقها؛ مرحوم نراقی[۱۹] که ۱۲معنا برای غناء ذکر کرده اند اغلب آنها ناظر بر همین معنای لغوی می باشد، علامه می فرمایند: هر صوت با مد و ترجیعی غناء است،یعنی محرم است.معادل فارسی این معنا از غناء همان آواز خوانی است[۲۰]
همچنین برای غناء یک معنی عام در عرف وجود دارد که معظم له معادل فارسی آنرا خوانندگی قرار داده اند،یعنی مراد از غناء آن دسته از آوراز هایی می باشد که همراه با فنون و قواعد خاصی است، که با توجه به همین معنا امثال جناب شیخ محمد رضای نجفی اصفهانی این گونه به تعریف غناء پرداخته اند که : اذا کان الصّوت متناسباً بمُه و زیره و نبراته و مدُّه.
حال که معنای عرفی با لغوی تمییز داده شدند، معظم له معتقدند که:مراد از غناء در فرمایشات شارع، نوع خاصی از این معنای عرفی می باشد و معنای عام در روایات انصراف به همین معنا دارد.و در این رابطه می فرمایند:
ما اجمالا گفتیم غنا یک معنای لغوی دارد که از محل کلام خارج است و یک اصطلاح عرفی دارد که همان آواز خواندن است که معنای واضحی است و هیچ عرفی در آن شک نمی کند؛ کوچک و بزرک و عرف های مختلف در این تردید نمی کنند که غناء یعنی آواز. غناء به معنای عرفی آن که همین معنای دوم باشد، لیس لیس باطلاقه محرَّماً؛ زیرا پس از بررسی تمام روایاتی که در این باب ذکر شده است، دیدیم هیچ دلیلی بر حرمت آن علی اطلاقه نداریم، بلکه آنچه از ادله استفاده میشود آن است که غناء عرفی یکون محرماً اذا کان لهویّاً و باطلاً.[۲۱]
مشخص کردن حد و حدود برای معنای عرفی:
معظم له بعداز آنکه ملاک در معنای غناء را عرف بیان میکنند،نکاتی را در رابطه با شناخت صحیح مفهوم غناء مطرح میکنند که باعث واضح تر شدن معنای عرفی می باشد:
۱.تداول مفهوم غناء در همه ی عرف ها
۲.عدم تفاوت مفهوم غناء بین اهل فسق و غیر آن
۳.عدم دخالت حُسن صوت و انطباق بر دستگاه های موسیقی در مفهوم غناء
۴.عدم دخالت ملازمات با آلات موسیقی در مفهوم غناء
۵.دخالت نداشتن طرب در مفهوم غناء
۶.عدم دخالت حقانیت و باطل بودن کلام در مفهوم غناء
۷.دخالت نداشتن مقارنت با کلام در صدق مفهوم غناء
۸.عدم صدق غناء بر تلاوت های متعارف قرآن و اذان.[۲۲]
نتیجه:
معلومات بیان شده در مطالب ماقبل بر تبیین روش، دلالت میکند این تبیین روش به توانایی مخاطب در القا ی مطالب بر چیدمانی پر فایده تاکید دارد. درهمین راستا است که به اهمیت حقیقی تبیین روش میرسیم و ان این است که سر منشا هر تبیینی مبنای فکری است مبنایی توام با معلومات کسب شده توسط هر فردی لذا تببین ریشه در کسبیات دارد بر این اساس است که هر مطلبی با اصول و ضوابط خاصی بیان میشود. اما مهم روش چیدمان و تبیین است این تببین مطالب است که غایت فهم متکلم را به مخاطب القا میکند در طی مباحث دانستیم که هرعلمی دارای تبیین های متفاوت است که از این علوم ما به فقه اشاره کردیم فقهی که دارای گستره ای عظیم و شئونی بسیار است .ازاین شئون متوجه مبحث غنا شدیم که هر مجتهدی به روشی به تببین ان پرداخته است اما روش فقهی مورد بحث ما روشی بسیار شکیل ودارای چیدمانی دقیق است تا هر خواننده ای از بدو شروع تا پایان به تمام شئون مطالب اگاهی یافته و سرسلسله هیچ بحثی را از دست ندهد از تمامی مطالب بیان شده این نکته حائز اهمیت است که بیان نظرمختار از دایره مباحث بیرون خواهد بود زیرا حقیقت مطلب این است که ما در صدد تببین روشیم و نه بیان نظر مختار.
منابع:
۱.قران
۲.الخلاف، شیخ طوسی،(محقق: علی خراسانی )،دفتر انتشارات اسلامی، قم- ایران ، چاپ اول ، ۱۴۰۷ق
۳.السرائر،ابن ادریس، دفتر انتشارات اسلامی، قم – ایران ، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق
۴.حاشیت الارشاد، شهید ثانی،(محقق رضا مختاری)،انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، قم- ایران ،چاپ اول ، ۱۴۱۴ق
۵.مسالک الافهام، شهید ثانی، (محقق:گروه پژوهش موسسه معارف)،موسسه معارف اسلامی،قم – ایران ، چاپ اول ، ۱۴۱۳ق
۶.مفتاح الکرامت، آملی،(محقق:محمد باقر خالصی)،انتشارات اسلامی،قم – ایران ، چاپ اول ، ۱۴۱۹ق
۷.مستند الشیعه فی احکام شریعت ، نراقی،(محقق:گروه پژوهشی موسسه آل البیت)،موسسه آل البیت ، قم – ایران ،چاپ اول ،۱۴۱۵ق
۸.تحریر الاحکام، علامه حلی،موسسه آل البیت ، مشهد- ایران ،چاپ اول،۱۴۰۸ق
۹.تحف العقول،ابن شعبه حرانی،(محقق:غفاری)،جامعه مدرسین ، قم – ایران ، چاپ دوم،۱۴۰۴ق
۱۰.درسنامه غنا،علی خامنه ای،انتشارات فقه روز، قم- ایران، چاپ دوم، ۱۳۹۸ش
[۱] درسنامه غناء، صفحه ی۲
[۲] الخلاف جلد ۶صفحه ی ۳۰۶،السرائر ج ۲ص ۱۲۰
[۳] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۳
[۴] سوره حج آیه ۳۰
[۵] درسنامه غناء، صفحه ی ۵
[۶] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۴
[۷] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۷
[۸] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۸
[۹] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۱۶
[۱۰] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۱۸
[۱۱] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۱۷۰
[۱۲] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۱۸۹
[۱۳] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۱۹۷
[۱۴] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۱۹۴
[۱۵] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۱۹۵
[۱۶] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۲۰۹
[۱۷] تحف العقول صفحه ی۲۰۸
[۱۸] درسنامه ی غناء صفحه ی ۲۵۴
[۱۹] مستند الشیعه فی الاحکام الشریعه ج۱۴ص۱۲۴
[۲۰] تحریر الاحکام جلد ۵ص۲۵۱
[۲۱] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۲۵۲
[۲۲] درسنامه ی غناء، صفحه ی ۲۲۱
نظرات
ارسال دیدگاه برای این نوشته بسته می باشد.