سلسه جلسات طلاب با مدیر مدرسه با موضوع «زی طلبگی» جلسه چهارم

سلسه جلسات طلاب با مدیر مدرسه با موضوع «زی طلبگی» جلسه چهارم
آبان ۲۱, ۱۴۰۳
94 بازدید

در تاریخ پنجشنبه ۲۰ آبان ماه ، استاد رهنما مدیریت محترم مدرسه علمیه آیت الله بهجت (ره) در جلسه هفتگی که با طلاب مدرسه دارند، به ادامه مسئله زی طلبگی پرداختند و مطالبی را در این خصوص بیان داشتند. خلاصه بیانات ایشان را میتوانید در ادامه مطالعه بفرمایید. بسم الله الرحمن الرحیم عرف و مشهورات […]

در تاریخ پنجشنبه ۲۰ آبان ماه ، استاد رهنما مدیریت محترم مدرسه علمیه آیت الله بهجت (ره) در جلسه هفتگی که با طلاب مدرسه دارند، به ادامه مسئله زی طلبگی پرداختند و مطالبی را در این خصوص بیان داشتند. خلاصه بیانات ایشان را میتوانید در ادامه مطالعه بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم

عرف و مشهورات و رسوم اجتماعی یا از باور های مشترک ما شکل میگیرد ، یا از احساسات مشترک ما سرچشمه میگیرد یا از رفتارهای مشترک سرچشمه میگیرد، ما عادات مشترکی داریم، همه اینها، سیمش وصل میشود به خرد جمعی و خرد جمعی هم مثل قطب نمایی میماند که اگر آهنربایی کنارش بگزاریم ممکن است دچار انحرافاتی شود.

عرف اجتماعی تسهیل گر است در واقع، یعنی قرار نیست برای همه مسائل اجتماعی جلسه هیئت اندیشه ورز تشکیل بدیم که تصمیم گیری کنیم ، بلکه می آییم از تجربه عادات بشری استفاده میکنیم و این عادات بشری به ما کمک میکند.

عرف و عادات بشری از این جهت تسهیل گر هستند که قرار نیست همه چیز را از صفر شروع کنیم، ما در روابطمان هم همینطور هستیم، مثلا پوششی داریم و این پوشش تقریبا پژواکی از آرایش و پوشش پیرامون ماست و همان را ملاک پوشش خود قرار میدهیم ، نمیگوییم من از اول میخواهم فکرکنم که مثلا پوشش اینطور باید باشد یا نباشد، پس این پیش فرض ها به ما کمک میکند،

این قضاوت ها و امیال و عادات، جاهایی تحت تاثیر هواها و حوس ها قرار میگیرد و اینجاست که به انحراف کشیده میشود.

مثلا ما چیزی را متوجه هستیم ولی به آن متلزم نیستیم، لذا بین خوبی هایی که میفهیمم و خوشی هایی که داریم فاصله می افتد ، من از آن چیزی که میدانم خوبه خوشم نمی آید…

وقتی نمیتوانم خوب را بر خوش ترجیح دهم، این ناتوانی من ، در ذهن من یک اقدام نا موجه اخلاقی است و ابتدائا باعث بهم ریختگی من میشود، ناخوداگاه عقل فطری من با ناتوانی من کنار نمی آید، چه باید کنم؟ خوش آمد به سمتی میکشد و عقل به سمت دیگری…

برای رفع این نابسمانی شروع میکنم توجیه کردن، از توجیه استفاده میکنم برای اینکه این بهم ریختگی فکریم را، جوری سر و سامان بدهم، لذا یک تبیین قابل قبول از کار خطای خودم ارائه می دهم، یک شلّیکی میکنم و به هرجایی که خورد دورش را خط میکشم میگویم این سیبل است. این به مرور که تکرار شود، میشود عادت، و من هم خلع سلاحم، چون درونیاتم را جوری سامان دادم که عادت کردم، اگر زمان های زیادی به این شکل سپری شود، ممکن است در قرن ها عادات غلط اجتماعی شکل بگیرد البته وجود فرازنگان و اندیشمندان در کاهش ضریب این عادات ممکن است تاثیر گذار باشد،

مثلا یک عاداتی قبل انقلاب نهادینه شده و یک فرزانه ای مثل امام می آید مثلا عادت «ما نمیتوانیم» را محکم میکوبید و به عادت «ما میتوانیم» تبدیل میکند

بنابراین از این رفت و برگشت این را میخواهیم ننتیجه بگیریم که ما همیشه نمیتوانیم بر عرف ملتزم باشیم و عرف را معتبر بشماریم ، عرف اعتبار مطلق ندارد، لذا ما می بینیم در قرآن یه جایی عرف را مذمت میکند.

«وَلَا تَتَّبِعِ ٱلهَوَى فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ»، یا در روایت است که عافت عقل هوا است. ، عافت خرد خوشامد های ماست،

یا میفرمایند در نهج البلاغه که لا تجعلوا علمکم جهلا، علمتان را تبدیل به جهل نکنید و یقینکم شکا، اذا علمتم فاعملوا، وقتی خوبی را فهمیدید انجامش بدید چرا فاصله می اندازیم؟ فاذا تیقنتم فاقدموا، وقتی یقیین پیدا کردید اقدام کنید.

دانستن و عمل نکردن یک گونه ای از نفاق است، که چه اثری را میگذارد ؟ در میان مدت باعث میشه که باور هایمان را از دست بدهیم،

این باعث میشه آرام آرام شروع کنیم به توجیه کردن و آن علم و یقین کم کم از بین برود و استحکام و اطمینان در زندگی از بین برود، بعد انسان در صحنه ای از حیرت و سوال و ظلمت قرار میگیرد، مثلا وقتی میدانی که امام حسین حق است ولی حال نداری که بهش کمک کنی و بعد شروع میکنی توجیه کردن، آرام آرام این نفاق عملی شما باعث میشه اعتقادتان به امام حسین هم کم کم از بین برود و این شما میمانید و عرصه ای از ظلمت

خداوند میفرماید که نور منافقان را ازشان میگیرد، نور همان عقل فطری است که اگر استفتا کنی از دروننت اگر نفاق بر تو حکم فرما نباشد او دستور درست را به تو میدهد،

در سوره بقره می فرماید یُخرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَتِ، وقتی نفاق در شما تاثیر میگذارد شمارا از نور به سمت ظلمات میبرند،

این رخ داد اگر درجامعه ای اتفاق بیفتد مدت زمان زیادی طول میکشد که آن جامعه به سمت انحراف کشیده شود، اگر اندیشمندان و فرزانگانی در جامعه نباشند اصحاب قدرت و ثروت میتوانند عرف جامعه را آرام آرام از آن خرد جمعی خارج کنند و به سمت انحرافی حرکت بدهند و کسی هم نباشد که آنجا فریادی بزند، اینجا دیگه عرف قابل تکیه نیست.

داوری های عمومی و عادات عمومی ، و امیال عمومی به صورت فراگیر عرفی، همواره مورد اعتماد نیست، اینطور نیست که بتونیم عرف را همیشه محل اعتبار بدانیم، پیروی از عرف به صورت مطلق توصیه نمیشود،

اینهارا میگوییم که وقتی میروید شهرستان و دیدید یک چیزی عرف است ، یک ملاک و منطقی داشته باشید که با عرف همراهی کنید یا بزنید زیرش ، فعلا که به صورت مطلق آن رفت هوا ، چون پیروی بدون شرط از عرف با توحید نمیسازد ، عرفی شدن مطلق شرک است ، دیگران را مشارکت دادن در تبعیت و عبادت است، خصوصا اگر جاهایی عرف، از یک جامعه ناپیراسته شکل گرفته باشد،

بله در جامعه پیراسته به صورت موجبه جزئیه مییشود عرف هایی را پیدا کرد که پژواک جامعه مومنانه هستند، لذا بخشی داریم در فقه تحت عنوان لباس شهرت ،که حرام است، یعنی جوری نپوش که غیر عرفی باشد ، در اینجا میبینم که اسلام همراهی با عرف جامعه پیراسته را برایش مطلوبیت قائل است.

یک عرفی اگر متحد بشوند با هم در شهید کردن فرزند پیغمبر ، این عرف که همراهی ندارد، این عرف یک جامعه کثیف است که با پول و قدرت و شهوت خریدنش

عرف جوامع پیرساته یک جاهایی مورد تاکید است، که به این عرف احترام بگزاریم، لذا پیغمبر مکرم اسلام صلوات الله علیه ، یک سری رسوم اجتماعی را که از جامعه اهل فتوت و جوانمردی نشات گرفته بود مثل حلف الفضول بود را به رسمیت شناخته بود، ولی خیلی از عرفها را به رسمیت نشناختند،

عرف جوامع پیراسته را ان شاء الله در جلسه بعدی مرور میکنیم که ببینیم اینها چی هست که و چه کمکی از این عرفها برای زی طلبگی میتوانیم بگیریم ان شاء الله .

 

برچسب‌ها, , ,