مقاله بررسی لغوی ماده ضلال

سال ورودی :
  • 1392
  • پایه :
  • پایه 1
  • نویسنده :
  • سعید مسعودیان
  • 27 بازدید

    چکیده :

    بررسی لغوی ماده ضلال


    فصل اول (بررسی واژه ضلال در لغت)

     

    بررسی استعمالات  لغت (ضلالت)در لغت نامه عربی به فارسی

    بخش اول

    بخش اول: بررسی استعمالات واژه ضلال در کتب لغت

    افعال

    ضَلَّ  یَضِلُّ (یَضَلُّ)

    معنای اول:پنهان شدن

    ثلاثی مزید های مربوط به معنای اول

    باب افعال(اَضلَّه):آن را پنهان کرد(تعدیه)

    باب استفعال(اُستُضِلَّ ، یُستَضَلُّ (ضلاله)):خواستار  پنهان شدن او شدند(طلب وتعدیه)

    معنای دوم:غیب شدن

    ثلاثی مزید های مربوط به معنای دوم:

    باب افعال(اَضلَّه):آن را غیب کرد(تعدیه)

    باب استفعال(اُستُضِلَّ ، یُستَضَلُّ (ضلاله)):خواستار  غایب شدن او شدند(طلب وتعدیه)

    معنای سوم:گم شدن (ضَلَّ الشیءَ) آن را گم کرد

    ثلاثی مزید های مربوط به معنای سوم

    با افعال(اَضلَّه):آن را گم راه کرد،آن را گم وگور کرد(تعدیه)،آن را گم راه یافت(مفعول را دارای صفتی یافتن)

    باب استفعال(اُستُضِلَّ ، یُستَضَلُّ (ضلاله)):خواستارگم شدن او شدن(طلب و تعدیه)

    باب تفاعل(تضالَّ یتضالُّ):وانود کرد راه را گم کرده است(تظاهر)

    باب تفعیل(ضَلَّلَه یضلِّلُه):او را گم را دانست(نسبت)،او را گم راه کرد(تعدیه)

    معنای چهار: تلف شدن،به هدررفتن،نتیجه ندادن

    ثلاثی مزید های مربوط به معنای چهارم

    باب افعال(اضلَّ اللهُ اعمالَهم):خداوند اعمال او را پاداش نداد(تعدیه)

    معنای پنجم:نابود شدن ،باطل و پوچ شدن،متلاشی شدن

    ثلاثی مزید های مربوط به معنای پنجم

    باب افعال(اَضلَّه):آن را نابود کرد واز بین برد(تعدیه)

    معنای ششم:(ضلَّ ناسی)آدم فراموش کار چیزی را حفظ کرده بود ازیاد برد،(ضلَّ الشیءُعنه،فیه)آن چیز را فراموش کرد یا ازیادش برده شد(؟)

    معنای هفتم:خطا کردن و به آن راه نیافتن

    ثلاثی مزید های مربوط به این معنا یافت نشد.

    ثلاثی مزید های غیر مرتبط با معانی ثلاثی مجرد

    باب افعال(اَضلَّه):آن را زیر خاک کرد،(اَضلَّ الشیءُ فلاناً)آن چیز از دسترس فلانی دور شد

    باب تفعیل(ضلَّ الماءَ):آب را در لابه لای درختان یا صخره ها وسنگ ها رها کرد

    با ب تفعُّل(تضلَّلَ یتضَلَّلُ)الماءُ فی تحت الحجر:آب از زیر سنگ جاری شد و رفت

    اسم

    جوامد

    مصادر:-الضلال،الضلاله،الضلّ:غیب شدن، نابودی،هلاک شدن،فراموش کردن از راه راست  و مستقیم کنار رفتن چه عمداً وچه سهواً چه کم باشد و چه زیاد،پیمودن راهی که مقصد نرساند،(ضلالهُ العمل) تباه شدن عمل وکار وبی نتیجه بودن آن

    -الضِلّه(ذهب دمه ضلَّهً)خون او به هدر رفت(مصدرهییت)

    البته در سیر اشتقاق ثلاثی مزید اگرنظر بصریون را در نظر بگیریم مصادر ثلاثی مزید نیز جزو جوامد قرار می گیرد.

    اسماء مصادر:-الاضلوله:گمراهی(ج اضالیل)

    -الضلال:نابودی ،فراموشی

    -الضلاله:گمراهی

    الضِلّه:حیرت،سر گشتگی

    اسم ذات:-الضَلَل:آب روان زیر سنگ که آفتاب بر آن نمی تابد یا آبی که در میان  درختان جریان دارد(منقول از صفت مشبهه)

    -المُضِلّ:سراب(منقول از اسم فاعل)

    -الضَلال:باطل،بیهوده،پوچ

    مشتقات

    اسم فاعل

    -الضالّ:گمراه از دین خدا(ج ضُلّال)

    -الضالّه:هر چیز که گم شود یا فقط چارپایی که گم شود(ج ضَوالّ)

    صفت مشبهه

    -الضُلّ،الضِلّ :(هو ضلُّ بن ضلّ)او غرق در گمراهی است یا ناشناخته است و پدرش معلوم نیست یا معلوم نیست که کیست و از چه کسی است (معنای دیگر)آدم حقه بازی که خیری در او نیست

    -الضَلول:گمراه

    -مَضَلَّه،مَضِلَّه:گمراه کننده(ج مضالّ)

    -الضِلّه(هو تبعُ ضلَّهٍ):او حقه باز است و خیری در او نیست،(هو ابنه لِضُلَّه):او پسر وی است اما از راه زنا و نا مشروع

    اسم مبالغه

    -الضِلِّیل: بسیار گمراه ،صاحب چرندیات

    -الضَلول:بسیار گمراه

    بررسی استعمالات  لغت (ضلالت)در لغت نامه عربی به عربی

    افعال

    ضلََِّ

    – خَفِیَ:پنهان و پوشیده شد

    – غابَ:از نظر دور شد(ویُقال:صلَّ الشیءُ فی الشیء)

    – ضاعَ:گم شد مفقود شد

    – تَلِفَ: از بین رفت،تلف شد(و یُقال:ضلَّ سعیُه ای عملَ عملاً ولم یَعُد علیه نفعُه)

    – هَلَکَ:هلاک شد

    – بَطَلَ:پوچ شد،باطل شد، به هدررفت

    – ذَهَبَ:رفت،گذشت،عبورکرد،فوت کرد(یُقال:ضلَّ سعیُه ای عملَ عملاً وذهبَ هبأ)

    -تَوارِی:خود را پنهان کرد ،وتَلاشِی:نابود شد،متلاشی شد ،از بین رفت (ویُقال : ضلَّ المیتُ فی الارضِ)

    – (ضلَّ عن الشیء ولم یَهتد الیه):از چیزی گذشت و هدایت نشد به سوی آن

    – (ضلَّ الناسی):غابَ عنه حفظُه :دور شد حافظه اش از آن،(ضلَ الناسی الشیءَ،عنه،فیه):نَسِیَه او اُنسیَه:آن چیز را فراموش کرد،ازیاد برد،فراموشانده شد

    – فَقَدَه:آن را گم کرد

    – (ضلَّ الطریقَ):لم یَهتِد الیه

    – (ضلَّ الشیءُ فلاناً):ذهبَ عنه فلم یَقدر علیه وعجز عنه

    ثلاثی مزید ها

    باب افعال(اضلَّه):جَعَلَه یَضِلّ (تعدیه)

    • آخفاهُ
    • غیَّبَه
    • دَفنَه
    • اَهلَکَه
    • ضیَّعَه
    • (اَضَلًّ الشیءُ فلاناً):ضَلَّه
    • وَجِدَ ورآه ضالّاً
    • (اضلَّ اللهُ اعمالَهم):لم یجازهمعلی ما عملوا

    باب تفعیل(ضلَّلَه تضلیلاً،تضلالاً)

    • صیّره ضالّاً(صیرورت)
    • نَسَبَه الی الضلال(نسبت)
    • (ضلّله الماءَ):سرَّحه بینَ الصُخورِاوالاَشجارِ:آب را بین درختان یا صخره ها رها کرد یا فرستاد.

    باب تفاعل(تضلَّ فلان)

    • اِدعی الضلالَ اَو تَظاهرَ به(تظاهر)

    باب تفعُّل(تضلَّلَ) الماءُ من تحتِ شَجرهٍ

    • ذهبَ

    باب استفعال(اُستُضِلَّ) ضلالُه :طُلِبَ منه اَن یضِلَّ(طلب)

    اسماء

    جوامد

    مصادر: الضَلال:العدول عنِ الطریقِ  المستقیمِ عمداً اَو سهواً کثیراً اَو قلیلاً

    ضَلَاله

    • الضلال
    • سلوکُ الطریقِ لا یُوصَلُ الی المَطلُوب
    • (ضَلالَهَ العملِ):بُطلانَه و ضِیاعَه

    الضِلّ:الضَلال

    الضَلَّه:(یُقال:ذَهبَ دمُه ضِلَّهً:هدراً بِلا ثَأر

    در سیر اشتقاق ثلاثی مزید اگرنظر بصریون را در نظر بگیریم مصادر ثلاثی مزید نیز جزو جوامد قرار می گیرد.

    اسم مصدر:الاُضلُولَه : الضَلال(ج اَضالِیل)

    الضَلَّال

    • الغِیاب
    • الهَلاک
    • البَاطِل
    • نِسیَان

    الضَلَّهُ:الحِیرَه:آشفتگی  و سرگردانی

    اسم ذات

    الضلَلُ:الماءُ الجارِی تحتَ صخرهٍ لا تصِیبه الشمسُ اَو الجاری بینَ الشَجَر

    المُضِلّ:السَراب(منقول از اسم فاعل)

    مشتقات

    اسم فاعل

    الضالّ:کلّ من ینحرف عن دینِ الله حنیف(ج ضلَّال)

    الضالَّه: کل ما ضلَّ اَی ضاعَ و فقدَ من المحسوسات والمعقولات ومن البهاىم الخاصه(ج ضوالّ)

    المضَله،المضِله:تضلّ الناس(ج مضّالّ)

    الضلول:الضالّ

    صفت مشبهه

    الضلال:(یُقال:هوَ ضلال ابن تلالٍ):مجهولٌ لا یعرِفُ ابوهُ او لا یَدری مَن هو ممّن هو

    الضُلّ،الضِلّ:(یُقال:هو ضلّ ابن ضلّ):- مجهولٌ لا یعرِفُ ابوهُ او لا یَدری مَن هو

    الضُلَّه: الحَذاقَه و الدِرایَه بالدلالَه فی السَفر ،نحو:یقال دلیلٌ ذو ضُلَّه.

    الضِلَّه

    • (یقال هو ابنه لضِلَه):لِغیَّه
    • (یقال هو تبع ضِلَّهٍ):داهیهٌ لا خیر فیه:کار بسیارنا پسندی که خیری دراو نیست

    اسم مبالغه

    الضَلیل:-  کَثیرٌ انضلال،المبالغ فیه

    • الصاحب الغوایات والبطالات

    الضلول:- الضلِّیل

     

    بررسی  ریشه ی معنایی لغت ضلالت

    المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی،ج۲،ص۳۶۳

    • زلَّ عنه فلم یَهتدِ الیه فهو(ضالّ) هذه لُغهُ نجدٍ و هو الفُصحَی و بها جاءَ القرآنُ فی قوله تعالی((قل اِن ضلَلتُ فاِنَّما اَضِلُّ عَلی نَفسِی))(Ñ سُر خوردن نسبت به چیزی وهدایت نشدن به سوی آن)(نظر محقق:هدایت نشدن به سوی چیزی معنای کاملی است و تمام معانی را که نسبت به لغت ضلاله را در بر میگیرد چه معنای گمراهی (که رابطه ی آن با هدایت نشدن نیازی به توضیح ندارد) وچه معنای مفقود شدن ومعانی نزدیک به آن(رابطه: به چیزی که مفقود شده یا از نظر دور شده، دسترسی و دست یابی نمی توان داشت ،ودست رسی و دست یابی همان نتیجه ی هدایت شدن است.و البته نسبتی بین “غیبت” و”زلّ” به ذهن نمی رسد.)
    • فی لغهٍ لاَهل ِ العالیهِ من باب تعِبَ والاَصلُ فی(الضَّلال)الغَیبهُ ومنه قیلَ للحَیَوَانِ الضایعِ(ضالَّه)بالهاءِ للذَّکرِ و الاُنثَی(Ñغیبت “عدم حضور”)(نظر محقق:این معنا را نیزمی توان به عنوان معنای جامعی در نظر گرفت و تمامی معانی لغت ضلات را در بر میگیرد ،چه مفقود شدن و معانی نزدیک به آن(که رابطه ی آن نیازی به توضیح ندارد) و چه معنای گمراهی (رابطه:کسی که ازراه راست و مسیر هدایت خارج میشود  در حقیقت در آن راه دیگر حضور ندارد و حضور نداشتن هم به منزله غیبت یا فقدان در آن راه است. با توجه به این رابطه شاید سوال پیش آید که آیا به هر حضور نداشتن و به هر فقدان می توان” ضلالت “را نسبت داد؟ آنچه که در معانی “ضلالت”آمده بود معنای گمراهی یا همان فقدان در راه راست  ومسیر هدایت بوده شاید این نسبت، به خواطر اهمیت هدایت وراه راست  است ،که حضور در آن را حضور و عدم حضور در آن را غیبت دانسته اند)
    • قَالَ الاَزهریُّ و(اضلَلتَ)الشیءَ بالاَلِفِ اِذا ضاعَ منکَ فلَم تعرِف مَوضِعَه(Ñمفقود شدن ودر نتیجه مشخص نبودن جایگاه)(نظر محقق:هر آنچه که در مورد معنای غیبت گفته شد دراین جا وبه طور کلی در مورد تمامی معانی نزدیک به غیبت صادق است.ولی معنای”فلم تعرف موضعه”را شاید نتوان معنای جامعی در نظر گرفت.)
    • و قالَ ابنَ الاعرابیِّ(اَضلَّنِی)کذا بالاَلف اِذا عجَزتَ عنه فلم تَقدر علَیه (Ñعاجز بودن از آن وقادر نبودن بر آن(دسترسی نداشتن به آن))(نظر محقق:این معنا معنای جامعی نیست و فقط همان معنای غیبت و عدم حضور شیء را به طور مستقیم متقبل میشود وشاید بتوان غیر مستقیم این معنا را ربط با معنای گمراهی داد ولی ما در صدد این هستیم که نزدیک ترین و رابطه معنایی را از نظر ذهنی و از نظر عرفی  پیدا کنیم .)
    • فقال فی البارع(ضلَّنی)فلانٌ و کذا فی غیر الانسان(یَضِلُّنِی) اذا ذهبَ عنکَ و عجزتَ عنه و اذا طلبتَ حیواناً فاَخطأتَ مکانَه ولم تهتَدِ الیه فهو بمنزلهِ الثوابت فتقولُ (ضَلَلتَه).( ضلَّنی، یَضِلُّنِی Ñاز ىسترس ىور شىن . ضَلَلتَهÑخطا در پیدا کردن مکان آن و هدایت نشدن به سوی آن)( نظر محقق:معنای اول(ذهب..عجزت..) معنای جامعی نیست _ رجوع شود به توضیحاتی که در مورد نظر ابن الاعرابی داده شد_ولی معنای دوم(لم تهتد الیه..) را می توان معنای جامعی در نظر گرفت_رجوع شود به توضیح اول که در مورد “زلَّ عنه فلم تهتد الیه …” داده شد.)
    • و قال الفارابی(اضلَلتُه) بالالف اَضَعتُه(Ñمفقود کردن آن)(نظر محقق:رجوع شود به توضیحاتی که در مورد “الغیبه” داده شد.)
    • فقولُ الغزالیّ(اَضَلَّ) رَحلَه حَملَه علی الفقدان اَضهَرُ من الاِضاعه

    بخش دوم: بررسی معنای جامع واژه ضلال

    توضیح مختصری از معنای جامع داشته باشید.

    مثلا : معنایی کلی است که در همه استعمالات جریان دارد و البته در هر استعمالی به تناسب موردی که استعمال شده است تغییراتی پیدا کرده است اما همچنان یک نخ معنایی کع عنع استعمالات را به هم پیوند دهد وجود دارد.

     

    مقاییس اللغه،ج۳،ص۳۵۶

    یدُل علی معنیً واحد، و هو ضَیاعُ الشَیء و ذهابه فی غیر حقِّه ( اگر به دومعنای ذکر شده با دقت توجه کنیم  متوجه میشویم که معنای واحدی نیستند و شاید به خواطر نزدیکی نتیجه ی دو معنا به یکدیگر، آن ها را به عنوان معنای واحد ذکر کرده.به هر حال دو معنای ذکر شده هر یک به طور جدا گانه جامع هستند که در مورد  معنای” ضیاع الشیء”رجوع شود به توضیحاتی که در مورد “غیبه” داده  و در مورد معنای “ذهابه فی غیر حقِّه” رجوع شود به توضیحاتی که در مورد “زلَّ عنه فلم تهتد الیه …” داده شد.)

    مفردات الفاظ القرآن،ص۵۰۹

    و یقالُ الضَلالُ لکلِّ عدولٍ عن المنهج(نظر محقق:این معنا را نیز نمی توان به عنوان معنایی جامع در نظر گرفت زیرا که فقط در مورد معنای گمراهی صادق است.)

    التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،ج۷ ،ص۳۸

    اَنَّ الاصل الواحد فی هده المادّه:هو ما یقابل اهتداء (رجوع شود به توضیحاتی که در مورد “زلَّ عنه فلم تهتد الیه …”داده شد)

    نتیجه گیری:در مورد ریشه ی معنایی لغت “ضلالت” به دو معنای”الغیبه”و”لم یهتد الیه” (با توجیهاتی) دست یافتیم .و حال برای انتخاب از میان این دو(حتماً باید میان این دو به خاطر معنای دوری که دارند یکی انتخاب شود .)باید  عدم پیچیدگی در گسترش معانی و قریب به ذهن بودن ،در نظر گرفته شود . “غیبه”به این دو ظابطه نزدیک تر است.