مقاله

سال ورودی :
  • 1398
  • پایه :
  • پایه 1
  • نویسنده :
  • عرفان قلی زاده
  • 21 بازدید

    چکیده :

    * چرا خداوند شرک را نمی آمرزد؟
    * نقش مردم در حاکمیت دینی چگونه است؟
    * یک روز در روستای سیّد مَعَن


    فهرست مطالب

    چرا خداوند شرک را نمی آمرزد؟ ۳

    معنای لغوی و اصطلاحی شرک.. ۳

    شرک در قرآن. ۳

    شرک در روایات.. ۳

    اقسام شرک.. ۴

    شرک نظری. ۴

    شرک عملی. ۵

    نقش مردم در حاکمیت دینی چگونه است؟ ۷

    نیازمندی جامعه بشری به حکومت دینی. ۷

    مشروعیت و مقبولیت.. ۷

    نمونه ای از تاثیرات مردم در جامعه دینی. ۸

    امام علی علیه السلام: ۸

    منابع و مآخذ ۸

    یک روز در روستای سیّد مَعَن. ۹

     

     

     

    چرا خداوند شرک را نمی آمرزد؟

     

    از نوجوانی همیشه برایم سوال بود که این خدای مهربان و توبه پذیر و عاشق بندگان، و آن خدای دارای آن صفات جلیله در دعای جوشن کبیر، چگونه می شود که به جلالتش سوگند یاد می کند که «که بزرگ ترین سوگند بسی همین است»: به جلالتم سوگند که اگر تمام گناهان بندگانم را ببخشم لکن این گناه بزرگ را هرگز نخواهم بخشید، و آن گناه بسی بزرگ الّا شرک نیست.

    برای جواب این سئوال مهم، اول باید معنای لغوی شرک را دانست و سپس به معنای اصطلاحی آن اشاره کرد تا به اولین مرحله حل مجهول مورد نظر برسیم.

    معنای لغوی و اصطلاحی شرک

    شرک در لغت به معنای مشارکت[۱]و در اصطلاح، همتا قرار دادن برای خداست و ممکن است در صفات، افعال و یا حتی ذات باشد. ولی آنچه بیش از همه در قرآن مطرح و نقد شده شرک در عبادت است؛ زیرا اکثر مردم گرفتار این نوع از شرک بوده و هستند.[۲]

    شرک در قرآن

    و گفت یهود: عزیر پسر خداست و نصاری گفتند: مسیح پسر خداست. این سخنی است که آنها به زبان می آورند، در حالی که همانند گفتار کافران پیشین (و مشرکان) است.[۳]

    *************************************************************************************

    در آیه دیگری می فرماید: «و بیشتر آنها به خدا ایمان نمی آورند، مگر آن که ایمان خود را با شرک آلوده می کنند.[۴]

    *************************************************************************************

    شرک در روایات

    روایات بسیاری در باب شرک بیان شده که برخی اقسام شرک را بیان کرده و برخی دیگر نفی اقسام آن را عنوان کرده است. در اینجا به چند نمونه از آن اشاره می کنیم.

    1. ۱. در بخش پایانی روایتی از امام باقر علیه السلام که تفسیر آیه «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ» است، آن حضرت می فرمایند: خداوند نزاییده تا این که برای او فرزندی باشد، تا از او ارث ببرد و از کسی زاییده نشده تا این که برای او پدری باشد که در ربوبیت و ملک با او شریک شود.[۵] این روایت اشاره به نفی شریک قرار دادن برای خداوند در مقام ربوبیت است.
    2. امام علی علیه السلام فرموده است: خداوند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به حق مبعوث کرده است، تا این که بندگان خودش را از پرستش دیگر بندگان به سوی پرستش خداوند درآورد و از اطاعت دیگر بندگان به اطاعت خودش رهنمون کند.[۶]

    اقسام شرک

    در یک تقسیم بندی کلی شرک را به دو دسته نظری و عملی تقسیم کرده اند:

    شرک نظری

    شرک نظری مربوط به عالم عقیده و علم است، به عبارتی شناخت دروغین ذات و صفات خداوند که دارای انواعی است:

     

    الف- شرک در ذات خداوند(شرک ذاتی)

    شرک در ذات، شریک قرار دادن برای خداست که به دو معنا استفاده می شود: یکی آن که انسان ذات خداوند را مرکب بداند و برای او قائل به جسمانیت باشد چنانکه گروهی از مسلمانان که به «مجسِّمه» مشهورند چنین اعتقادی دارند.

    و معنای دیگر آن که کسی معتقد به چند خدای مستقل باشد.[۷] اعتقاد به موجودات قدیم دیگری که در عرض وجود خدای متعال بوده و استقلال درذات داشته باشند شرک ذاتی از این نوع است . کسانی که به تثلیث یا ثنویت رو آورده‌اند توجه ‌نکرده‌اند که حق تعالی حقیقت محض و بی نهایتی است که جایی برای وجود شریک‌ باقی نمی گذارد در حالی که اعتقاد به شرک ذاتی سبب محدودیت ذات حق می‌شود.خداوند متعال در مورد کسانی که قائل به تثلیث شدند فرموده است: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَهٍ ۘ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا إِلَٰهٌ وَاحِدٌ»، (سوره مائده(۵)، آیهء ۷۳)، «آنها که گفتند: خداوند، یکی‌از سه خداست به یقین کافر شدند؛ معبودی جز معبود یگانه نیست.» هرگز اعتقاد به توحید و مبدأ بودن خداوند برای جهان با اعتقاد به موجودات دیگ

    ب- شرک در صفات ذاتی خداوند

    شرک در صفات ذاتی خداوند به این معناست که فرد معتقد باشد، صفات الهی با ذات خداوند مغایرت دارد و دارای وجودی مستقل است. بر این اساس کسی که مانند اشاعره معتقد باشد که صفت خالقیت چیزی است و ذات خداوند چیز دیگری، مشرک محسوب می شود.

    این نوع شرک بین علمای کلام مطرح است و عموم مردم از آن آگاه نیستند. به همین علت موجب خروج از دایره اسلام نمی شود، اما انسان را از رسیدن به مرحله عالی تقوا و ایمان باز می دارد.[۸]

    ج- شرک در ربوبیت

    این نوع شرک در میان اقوام و ملل مختلف رواج بسیاری داشته است آنان برای هر یک از پدیده­های طبیعی مانند باد، باران، رویش گیاهان و … معتقد به خدایی مستقل بودند و به ربوبیت و تدبیر استقلالی آنها باور داشتند.

    شرک عملی

    شرک عملی، مربوط به عبادت و عمل است که خود دارای مراتب گوناگونی است:

    الف. شرک جلی: اولین و بالاترین مرتبه شرک عملی که سبب خروج از اسلام می شود، شرک در عبادت و استمداد از غیرخداست که شرک جلی نامیده می شود.

    ب. شرک خفی: مرتبه بعدی از مراتب شرک عملی، شرک خفی است که در مرتبه خود نیز دارای اقسام گوناگونی است:

    ۱- شرک در خالقیت:

    به معنای اعتقاد به وجود دو یا چند خالق مستقل به گونه ای که هیچ یک از آنان تحت سیطره و اراده دیگری نباشد که یکی از عمده ترین نمونه های آن اعتقاد به دو خالق شر و خیر است.[۹] عده ای می گویند: چون عالم دارای خوبی ها و بدی ها است، پس دارای دو آفریننده است. یکی یزدان که خالق خوبی ها و دیگری اهریمن که خالق بدی ها است.[۱۰]

    ۲- شرک در اطاعت:

    یعنی اطاعت از شیطان در چیزی که رضای خداوند در آن نیست.[۱۱] پس گاهی انسان اطاعت خداوند می کند و گاهی هم در اطاعت، شیطان را شریک خداوند قرار می دهد.[۱۲]

    ۳- شرک در عبادت:

    شرک در عبادت به معنای پرستش و خضوع و خشوع در مقابل غیر خداست که به ریا می انجامد.[۱۳]

    نتیجه:  با این وجود می توان نتیجه گرفت که با چنین گناه بزرگی انسان نمی تواند از خداوند طلب بخشش نماید. اما از انجایی که اسلام دین بخشش است، دین رحمت است بین قاصر و مقصر فرق گذاشته است، علمای دین اسلام معتقد اند که خداوند جاهل قاصر را خواهد آمرزید.

    «خداوند عند بخشش، عند گذشت و عند رفاقت است»

    منابع و مآخذ

    ۱- راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن، المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، بی جا، ص۲۶۶، ذیل ماده شرک.

    ۲-علّامه جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۳، چاپ اول، ۵۷۱.

    ۳-وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ/ سوره توبه، آیه ۳۰-۳۱.

    ۴-اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ/سوره یوسف، آیه۱۰۶.

    ۵-علّامه  مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۶۴، ج۳، ص۲۲۵.

    ۶-حکیمی، محمدرضا؛ الحیاه، تهران، دائره الطباعه والنشر تحت اشراف جامعه مدرسین قم، ۱۳۶۰، جلد۱، ص۲۲۵.

    ۷-استاد مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۷، ج۲، ص۱۲۳.

    ۸-علّامه جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص۵۷۹

    ۹-علّامه مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۶، ص۱۲۸.

    ۱۰-علّامه جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص۵۸۰.

    ۱۱-نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبت، ۱۳۸۵، ص۹۰.

    ۱۲-طالقانی، مولی نظرعلی؛ کاشف الاسرار، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۳، ص۴۶۳.

    ۱۳-علّامه جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص۵۸۳؛ طالقانی، مولی نظرعلی، توحید در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص۴۶۳.

     

     

    نقش مردم در حاکمیت دینی چگونه است؟

     

    سلام و درود بهترین مخلوقات خدا بر محبوب ترین پیامبر خدا حضرت محمد صلّ الله علیه و آله و سلم، و درود خاص به محضر ولی عصر ارواحنا فداه. در این مختصر یاداشت قصد داریم به این سئوال اساسی که بسی شاه کلید تمدن سازی در جامعه اسلامی است پاسخی نسبتا کامل دهیم. لکن بدهی است که در چنین مقامی و چنین ظرفیتی از ابزار حاضر بسیاری از مطالب مفید و بسی مهمتر، از چشمان این حقیر پنهان می ماند، شایسته است خواننده برای اطلاعات بیشتر به کتب مفصله « در مورد مردم سالاری دینی و مقالات، در مورد تاثیرات مردم در حاکمیت دینی» مراجعه نماید.

    اکنون، باید نیازمندی جوامع بشری را به جامعه دینی اثبات کرد و سپس به تاثیرات ناس در این جامعه اشاره کرد تا در سر انجام به پاسخ این سئوال مهم دست یابیم.

    نیازمندی جامعه بشری به حکومت دینی

    پر واضح است که انسان موجودی اجتماعی است، و برای اینکه قانون در جامعه اجرا شود نیاز به مجموعه ای از خدمات، امکانات، مدیریت و نیاز به بسیاری چیزهای دیگر دارد، لکن برای منظم بودن و بازدهی بهتر همه این خدمات نیاز به نظامی دارد که آن نظام متولی خواسته های مردم باشد تا همه جامعه به هدف خویش رهنمود یابند. نکته مهم و قابل توجه این است که هدف ناس سعادت است و بس.

    نیاز ما به جامعه دینی از مقدمات و نتایج بسیاری قابل فهم است که در اینجا به بخشی از آن می پردازیم:

    لازمه این مقدمات و نتیجه این است که اولا ضرورت حکومت برایمان روشن گردد و فرد دین را به عنوان بهترین روش زندگی بپذیرد.

    انسان ها موجودی اجتماعی هستند، هر موجود اجتماعی ای به حکومت و حاکمی نیاز دارد تا به دنبال اهداف جامعه نیک آنها را رهنمود نماید. انسان ها به حکومت و حاکمی نیاز دارند تا به دنبال اهداف جامعه نیک آنها را رهنمود نماید.

    حکومتی غنی است که بهترین برنامه را برای سعادت بشر اتخاذ نماید.

    بهترین برنامه ها برای سعادت بشر مجموعه قوانین دین می باشد.

    حکومتی غنی است که «بهره مند از» مجموعه قوانین دین باشد.

    مشروعیت و مقبولیت

    مشروعیت را اگر معادل Legitimacy بگیریم با مقبولیت از نظر معنایی رابطه‌ای تنگاتنگ دارد؛مشروعیت به این معنی عبارت است از: ویژگی قابل قبول بودن رویه‌های یک رژیم در وضع و اجرای قانون برای اتباع آن. بر این اساس موضوع مشروعیت با نمایندگی و رضایت در امور سیاسی ارتباط دارد. مشروعیت بر حسب منشاء و مبدأ دارای اقسام مختلفی است از جمله:

    مشروعیت قانونی و مردمی (مقبولیت)، مشروعیت ناشی از صفات شخصی ویژه و کاریزماتیک[۱۴] شخصیت و نبوغ رهبری) و مشروعیت براساس دین و یا سنت. بنابراین مقبولیت از اقسام مشروعیت خواهد بود؛ ولی اگر مشروعیت را به معنی شرعی بودن حکومت بگیریم کما اینکه اندیشمندان اسلامی چنین معنی کرده‌اند، مشروعیت یک امر الهی و شرعی می‌شود که با این معنی مقبولیت امری است مردمی و نه الهی، چون تعریف آن متضمن مردمی بودن است با مشروعیت فرق اساسی داشته از اقسام آن نخواهد بود. در نظام سیاسی اسلامی اگر چه اعطاء مشروعیت از محدوده اختیارات شارع است ولی عینیت و فعلیت یافتن آن در گرو پذیرش عموم مردم است، با این معنی مشروعیت و مقبولیت مکمل همدیگر خواهند بود.[۱۵]

    نمونه ای از تاثیرات مردم در جامعه دینی

    لابدّ له اینکه برای جمع بندی، واقعه ای از تاریخ را از منظر دیگری باید یاد آور شویم،

    امام علی علیه السلام:

    بر خلاف توصیه های مکرر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در رابطه با خلافت حضرت علی علیه السلام پس از شهادت پیامبر عظیم الشأن اسلام هنگامی که امام علی علیه السلام مشغول به کفن و دفن رسول االله بودند عده ای در صغیفه دست به طوتعه علیه امام زدند و خلافت را از ایشان غصب نمودند،

    امام ۲۵ سال از دستگاه خلافت به دور رانده شدند و ایشان و خانواده عزیزشان را مورد آزار و اذیت فراوان قرار دادند، سپس بعد از مرگ جناب عثمان «علیه ما علیه»، خلیفه ثالث امام را با خواهش فراوان به زعیم مسلمانان شدن دعوت کردند و امام با اکراه این امر را پذیرفتند.

    این درس از تاریخ به ما نشان می دهد که اگر حتی رهبر و امام ما بهترین خلائق خدا ائمه اطهار هم که باشند، اگر مردم بصیر نباشند و امام خویش را تنها بگذارند، مانند کسانی هستند که حسین علیه السلام را در عاشورا تنها گذاشتند و اکنون امام زمان خویش را در این ظلمت رها کردند و به حرص و طمع خود شتافتند. درد از این است که بزرگ ترین ضربه را اسلام از اصحاب پیامبر و اکنون از مردم مسلمان علما، روحانیون و … می خورد، به امید ظهور منجی عالم بشریت.

     

    منابع و مآخذ

    ۱۴-ویکی پدیا، fa.wikipedia.org

    15-عالم، عبدالرحمن؛ بنیادهای علم سیاست، تهران، نشر نی، ۱۳۸۳، چاپ دوازدهم؛ ص ۱۰۷

     

     

    یک روز در روستای سیّد مَعَن[۱۶]

     

    ای بابا بازم این جوجه طلبه ها اومدن! اصلا نمی دونم از جون ما چی می خوان بابا ما مردم درد کشیده ای هستیم ما خانوادمون رو تو سیل از دست دادیم. حالا شما ها از قم بلند شدید و این همه راه به اینجا اومدید؟ آخه بخاطر چی؟ بخاطر چندرغاز پول بی زبون؟ هی این آخوندا رو خدا باید بشناسه………

     

    به نیمه شب نزدیک بود. تازه رسیده بودیم. همه خسته و کوفته. اما اونقدر بچه ها شوق جهاد داشتن که آدم با دیدنشون خواب از سرش می پرید. منم تازه حوزه اومده بودم الرغم تمام اتفاقات خوب و بد راستش دوست داشتم کمک کنم. صدا می شنیدم. شاید بقیه هم می شنیدن. چیزی نبود صدای قار و قور شکمم بود مثل اینکه خیــــــــلی گشنم بود. همه منتظر شام بودیم سر سفره دور هم می گفتیم می خندیدیم. اما بعضی فارغ از همه چیزعشقشون رو بال و پر می دادن، بعضیا در حال نماز بعضیا در حال تلاوت قران بعضیا در حال کمک به همدیگه بودن  اما هیچ چیز حواسم رو شیش دانگ به خودش جلب نکرده بود آری مردی در آن تاریکی بود که با عمقی فراوان به افق خیره شده بود…

    اذان می گفت. الله اکبر الله اکبر الله اکبر….. یکی از بچه ها بود عجب صدایی داشت. داشت دلم رو با خودش می برد. با تعجب بلند شدم با دیدن یه صحنه عجیب، همه خواب بودن! اذان بیدارشون نمی کرد. حاج آقا بعد تموم شدن اذان گفتن: یه بار دیگه اذان بگید. دوباره گفت. خوب خدا رو شکر کم کم بیدار شدن منم بدو بدو رفتم تا وضو بگیرم. وای چه هوای سردی، ای داد چه آبی، انگار از سیبری برامون تا اینجا لوله گذاری کردن. خیلی سرد بود. هه… بین خودمون بمونه دستم و حس نمی کردم. ولی لذت عجیبی داشت دیدم همون آقایی که دیشب به افق خیره شده بود. اونقدر با لذت اب رو روی دستاش می ریخت که آدم اگه نمیدونست میگفت «ببین دیده آب گرمه آروم آروم داره وضو می گیره» ولی نه واقعا سرد بود. معلوم نیست داشت زیر لب چی میگفت: «یا رب یا رب یا رب»، فکر کنم داشت قران می خوند.

    بدویید دوستان سریع آماده شید. باید بریم روستا. إ ببخشید برای کمک می ریم؟ بنده خدا با نگاه عاقل اندر سفیهی گفت: آره برادر. ما هم بدو بدو رفتیم. «ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش وقف…» همین طور تو ذهنم این شعر تدائی می شد. نمیدونم چرا ولی لذت بخش بود. بگذریم..راه افتادیم، حدس بزن با چه ماشینی؟ عمراً به ذهنت نمی رسه، نگفتم؟ با ماشین ضد شورش آره، نه بابا بخاطر این نبود که مردم شورش کرده بودن و ما مزدورای نظام داشتیم برای سرکوب می رفتیم نه اینبار مزدورا داشتم برای کمک به برادرا و خواهرانشون می رفتن، مردم رنج کشیده روستای سید معن.

    همین طور که تو راه می رفتیم، نگاه ها یه طوری بود انگار همون بند اول خاطره ام رو دارن زیر لب تکرار میکنن. ولی ما بی توجهی می کردیم و به راه ادامه می دادیم… وقتی رسیدیم و تقسیم کار کردیم، الحمدلله کارمون به مسجد افتاد، خیلی خوش بود، همینطور که به کارم مشغول بودم دیدم که پیر مردی با نیسان آبی جلوی من با ماشینش ایستاد و همینطور که تو ماشین نشسته بود ازم سئوال می کرد: شما کی هستید؟ برای چی اومدید اینجا؟ از کجا اومدید؟ چقدر پول می گیرید برا کار کردن؟ و از این جور سئوال ها… وقتی که به همه سئوال ها جواب دادم با لبخند زیبایی به راهش ادامه داد، با خودم گفتم که الان داره میگه این بچه فکر می کنه که من هیچی نمیدونم…{مگه میشه! اینا دیگه کین! اجرشون با خود خدا ان شاءالله…} به کارم ادامه دادم بعد از تموم شدن کار، یه نمازی به کمر زدیم و برگشتیم، خیلی سرد بود. ماشین که سر نداشت. ولی خیلی خوش بود. ستاره ها اونقدر زیبا می درخشیدند که احساس کردم الان تلپی می افتن تو دستم. رسیدیم قرار گاه. بعضی تو صف دستشویی، بغضی تو آشپز خونه، باز هم اون مرد مومنی که شب ها یا رب یا رب می گفت رو دیدم، وضو می گرفت. تعقیبش کردم نماز می خوند با سوز و آه دلم هرّی ریخت، چه سوزی چه نمازی… نمیدونم چرا ولی این شعر به زبانم آمد:

    رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
    بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت…

    “سعدی”

    روز به پایان رسید و آن دل بی قرار بار دیگر به خواب رفت تا اندک لحظه ای در دل شب، دل را به دلدار بسپارد.

    [۱] راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن، المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، بی جا، ص۲۶۶، ذیل ماده شرک.

    [۲] علّامه جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۳، چاپ اول، ۵۷۱.

    [۳]وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ/ سوره توبه، آیه ۳۰-۳۱.

    [۴]اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ/سوره یوسف، آیه۱۰۶.

    [۵]علّامه  مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۶۴، ج۳، ص۲۲۵.

    [۶] حکیمی، محمدرضا؛ الحیاه، تهران، دائره الطباعه والنشر تحت اشراف جامعه مدرسین قم، ۱۳۶۰، جلد۱، ص۲۲۵.

    [۷]استاد مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۷، ج۲، ص۱۲۳.

    [۸] علّامه جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص۵۷۹

    [۹] علّامه مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۶، ص۱۲۸.

    [۱۰]علّامه جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص۵۸۰.

    [۱۱] نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبت، ۱۳۸۵، ص۹۰.

    [۱۲] طالقانی، مولی نظرعلی؛ کاشف الاسرار، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۳، ص۴۶۳.

    [۱۳] علّامه جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص۵۸۳؛ طالقانی، مولی نظرعلی، توحید در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص۴۶۳.

    [۱۴] ویزگی های شخصیتی «خاص»

    [۱۵] عالم، عبدالرحمن؛ بنیادهای علم سیاست، تهران، نشر نی، ۱۳۸۳، چاپ دوازدهم؛ ص ۱۰۷

    [۱۶] از حوالی روستای الهایی می باشد که واقع در شهرستان اهواز است.