مقاله هدف خلقت انسان

سال ورودی :
  • 1392
  • استاد راهنما :
  • استاد قضایی
  • پایه :
  • پایه 2
  • نویسنده :
  • حسین رضایی
  • 56 بازدید

    چکیده :

    ذهن انسان پرسشگر بانگاه به وجود خویش به این سوال برمی خوردکه چیست آن هدفی که برای آن خلق شده ام؟مادراین پژوهش درپی یافتن پاسخ این پرسش می باشیم.در فصل اول این پژوهش در ابتدا با بیان مقدمه ای کوتاه برای انس ذهنی هرچه بیشتر با موضوع تدوین شده است وپس ازآن کمی به بررسی پیش فرض های این پرسش که چرا خدامارا آفریده است پرداخته ایم به این ترتیب که به عرض رساندیم که آیا اصلا طرح چنین پرسشی صحیح است؟اهمیت این سوال زمانی مشخص می شود که در قرآن به این آیه برمی خوریم که فرمود:« لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ؛ از کار خدا سؤال نمی‌شود و خداست که از دیگران سؤال می‌کند».در پاسخ گفتیم که هدف از سوال کردن در این آیه «مواخذه نمودن»است که از ذات حق تعالی ممنوع می باشد،نه آنکه مابه عنوان جاهل به نزد عاقلی خدا نام رویم و از او چیزی را مسئلت نماییم.نکته دیگر درفصل اول اینکه اشتباه است اگر هدف از غرض الهی را بردن نفع برای خدا بیان کنیم،بلکه غرض الهی را باید به معنای سود رسانی به غیر معنا نماییم زیرا که خداوند درذات خود کامل است و نیاز به بردن نفعی ندارد.در پایان فصل اول پس از بررسی پیش فرض ها و نیز به وجود آوردن فضایی روشن از پژوهش شاخص ترین آیه قرآن پیرامون هدف خلقت انسان ها را بیان نمودیم.
    «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» آیه ۵۶ سوره ذاریات
    این آیه مشتمل بر معارف بسیاری پیرامون خلقت انسان می باشد که درفصل دوم این پژوهش به بررسی آن پرداخته شد.به این ترتیب که به سوالاتی همچون معنای عبادت،حقیقت عبادت،رابطه عبادت و خلقت،گستره ی عبادت،لازمه های عبادت پاسخ داده شده که اجمالا به ترتیب ذیل است:
    عبادت درلغت به معنای خضوع وخشوع کامل نزد حق تعالی می باشد.در بیان گستره عبادت باتوجه به روایت معروف از وجود نازنین رسول اکرم(ص)که فرمودند:«عبادت ۱۰قسم است که ۹قسم آن کسب روزی حلال می باشد»گستره عبادت تمام لحظات زندگی می باشد.
    در توضیح لازمه های عبادت آنکه عابد تا به معبود علم ومعرفت نداشته باشد اورا عبادت نخواهد کرد پس لازمه اول عبادت علم ومعرفت به معبود است.ازسویی بستر اعطای علم ومعرفت آزمایشات وابتلائات الهی می باشد،پس لازمه دوم هم آزمایشات الهی می باشد.
    ازطرفی حقیقت عبادت را حاضر دانستن معبود در تمام لحظات زندگی بیان داشتیم و پس ازجمع بندی فصل دوم به سوالی برخودیم که عبادت نوعی عمل است ،عامل هنگامی عمل می کند که بخواهد به هدفی دست یابد،چیست هدف عبادت؟در حقیقت در فصل سوم به بررسی غایه الغایات خلقت انسان می پردازیم.و باتوجه به آیات وروایات مختلف به این مهم صحه می گذاریم که هدف غایی خلقت انسان رسیدن به مقام جانشینی خدا بر روی زمین می باشدو عبادت است که انسان را به این مقام می رساند.به این ترتیب که عبادت نهایتی راداراست به عنوان عبودیت که نهایت ذلت در برابر حق تعالی می باشد.اگر هدف خلقت را عبودیت درنظر بگیریم این مشکل به وجود می آید که هدف خلقت انسان ها با فرشتگان یکی خواهد شد.از این جهت در میابیم که هدفی غیر از آن نیز باید باشد.بایررسی آیات می توان دریافت که خدا در سوره بقره است که به هدف نهایی خلقت اشاره می کند ومی فرماید:
    «انی جاعل فی الارض خلیفه»
    فرق عبودیت انسان ها و فرشتگان در همین جا مشخص می شود که نهایت عبودیت فرشتگان نیل به مقام خلیفه الهی نیست ولی نهایت عبودیت انسان ها رسیدن به چنین مقامی در عالم می باشد.


    هدف خلقت انسان از دیدگاه قرآن و روایات

    مقدمه

    تبیین تحقیق؛

    انسان با بررسی دقیق در نوع مشکلات درجامعه امروزی درمی یابد که بشر هماره باچالشی بزرگ درزندگی خویش مواجه بوده است که آن چالش سبب بروز مشکلات زیادی در زندگی افرادبشر شده است.بسیاری از افرادی که به حیرت وسرگردانی دچار می شوند درحقیقت سائلان سوال هدف از خلقت خویش می باشند  که نتوانسته اند پاسخ محکم وقانع کننده ای دریافت کنند.از اینرو فهم و درک چنین حقیقتی برای بشر که یقیناٌ انسان بی هدف خلق نشده وخدای حکیم هدف مقدسی ازآفریدن جهان وانسان دارد،چراغ هدایتی است که اوراازتاریکی ها وسرگردانی ها نجات می بخشد.

    اهمیت واهداف تحقیق؛

    دربیان اهمیت این پژوهش باید به عرض رسانید که بحث علمی پیرامون«هدف خلقت انسان درآیات و روایات»ازآن جهت ازاهمیت بالایی برخوردار است که هدف داربودن خلقت ازسویی با حکمت خدا مرتبط است وازسویی با مسئول بودن انسان دراین عالم واینکه وظیفه ای بردوش دارد.درنتیجه اگر انسان هدف ازخلقت خویش رانشناسد هیچگاه نخواهد توانست به سعادت برسد وهمین نکته بزنگاه اهمیت این پژوهش می باشد که سعادت وشقاوت ابدی انسان بسته به همین است که آیا او اهداف آفرینش خویش را دانست یا خیر؟درنتیجه دانستن وندانستن این اهداف انسان می توانددو مسیر تکامل وسرگردانی راپیش گیرد.ازاین جهت نویسنده ،این مهم را برای موضوع پژوهش خویش در الویت قرار داده و اگر خدا بخواهد پس از اتمام بحث علمی پیرامون این موضوع درپی نوشتن داستانی علمی برای ارائه به مخاطبین در سطح وسیعتری می باشد که به دعای خوانندگان ان شاءالله محقق گردد.

    پیشینه تحقیق؛

    طرح مبدأ وغایت آفرینش درهمه ادیان الهی وغیرالهی به نحوی مطرح بوده است.ازمهم ترین اموری که ذهن انسان پرسشگر راازدیر باز به خود جلب نموده هدف مندی یا پوچ بودن خلقت انسان است.درمتون مختلف بشری نیز این سوال ها مطرح شده.ازجمله درکتاب اوستا این گونه ازفلسفه خلقت سخن به میان آمده:

    «ای آفریننده ی بزرگ ودانا،ازراه خردو بینش و الهام،راز پدید آمدن آفرینش راازروز اول به من بیاموز تا به مردم جهان آشکار سازم،پروردگارا روان آفرینش به سوی توگله مند است برای چه مرا بیافریدی؟چه کسی مرا کالبد هستی بخشید؟»[۱]

    ارسطو ضرورت سوال از راز هستی را به این صورت مطرح می کند:

    «آن کس باخود به مبارزه برخاسته که نمی خواهد بداند ازکجا آمده و چیست،آن ایده آل مقدس که بایستس نفس خود رابرای رسیدن به آن ایده آل تربیت کند .»[۲]

    شمس تبریزی به مریدان خود چنین سفارش کرد:«در بند آن باش که من کیم وبه چه جوهرم؟وبه چه آمده ام وبه کجا می روم؟واین ساعت در چه ام؟وروبه چه دارم؟»

    وبسیاری از دانشمندان و بزرگان از دیرباز تا کنون درپی پاسخ گویی به این مهم هستند،در این بین نیز قرآن کریم به عنوان برترین کتاب آسمانی برای بشر ،این مسوله را اززاویه ویژه ای مورد توجه قرار داده  که توشه گیری لز لین ذخیره الهی می تواند برای ره پویان واندیشمندان راه گشا باشد.قرآن کریم این چنین می فرماید:

    «أ فحسبتم أنما خلقناکم عبثا وانکم الینا لاترجعون»[۳]

    بنا براین،بحث در مورد هدف از خلقت انسان از دیرزمان مطرح بوده است.همان گونه که ذکر شد این موضوع ریشه قرآنی وروایی دارد.به همین دلیل،متکلمان وفلاسفه ای مانند:خواجه نصرالدین طوسی ،علامه حلی،ابن سینا،صدر المتألهین وسیدجرجانی هرکدام این بحث را مطرح کرده اند .

    روش کار پژوهش؛

    روز های ابتدایی آذر ماه ۹۳شروع به گشتن برای یافتن موضوعی برای پژوهش در علم کلام بودم.در ابتدا به اساتید کلام مدرسه رجوع کردم و برای آنکه بتوانم بهترین موضوع را انتخاب کنم به موسسه کلام حضرت آیه الله سبحانی رفتم وبعد از دوبار رجوع وگفتگو با معاون پژوهش موسسه به این نتیجه رسیدم که موضوعی که بیشرین علاقه را به آن دارم و میدان پژوهشی خوبی را در بر دارد و تاحدود زیادی موضوع تازه ای است پژوهش پیرامون چرایی خلقت انسان می باشد.موضوع را با اساتید درمیان گذاشته و به جمع آوری کتب پیرامون موضوع گشتم.دراین بین خاطره ای نیز برایم به جاماند که جاب است به عرض برسانم.کتابی را در کتابخانه موسسه کلام دیدم و تا حدودی آنرا مطالعه کردم که در باره چرایی خلقت انسان از دیدگاه آیات و روایات بود ،۲روز تمام برای آنکه آنرا پیدا کنم وخریداری نمایم تمام قم راگشتم ،حتی ۲بار به انتشاراتش رفتم که گفتند این کتاب تنها یک دوره چاپ شده ودیگر چاپ نشده است.سرانجام به یکی از کتابخانه های عمومی قم رجوع کرده وباگرونهادن کارت ملی خویش توانستم برای یک هفته آنرا امانت بگیرم.

    پس از امانت گرفتن این کتاب شروع به جمع آوری اطلاعات از تفاسیر ذیل آیه ۵۶ ذاریات و فصل نامه های علمی موسسه کلام ،سایت های علمی ازجمله سایت علامه مصباح(حفظه الله)،و کتاب چرایی خلقت انسان از دیدگاه آیات وروایات نوشته دکتر غفاری کردم و در تمام این مدت به موسسه کلام رجوع کرده وبایرخی از اساتید گام های خویش را چک می کردم.سرانجام پس از جمع آوری کامل اطلاعات وکنار هم نهادن و دسته بندی کردن همه آنها  پژوهش را در ۳ فصل تدوین نمودم؛

    که در فصل اول مقدمه ای کوتاه برای انس ذهنی مخاطب با موضوع طراحی شده است وپس از آن به بررسی پیش فرض های سوال ازچرایی خلقت انسان پرداخته می شود که برای نوشتن این پیش فرض ها به بررسی فرمایشات حضرت آیه الله مصباح(حفظه الله) در جلسات درس اخلاق ایشان مراجعه شدویاری بسیار از آنها گرفته شد.در ادامه که ورود به فصل دوم پژوهش می باشد به بررسی دقیق شاخص ترین آیهی قرآن که پیرامون هدف خلقت انسان ها بیان گردیده پرداخته می شود که در این فصل نیز خلاصه ای مفید از تفاسیر نمونه،المیزان،مجمع البیان،طبرسی و…خدمت خوانندگان عرضه گشته است.در همین فصل با یاری جویی از فصل نامه های علمی موسسه کلام آیه الله سبحانی و با مراجعه به اساتید این موسسه به بررسی برخی از شبهات مربوط به آیه مورد نظر(۵۶ذاریات)پرداخته شد.در انتهای فصل نتیجه گیری از فرمایشات مفسران عرضه شده ووارد فصل سوم که بررسی غایت الغایات خلقت انسان ها می باشد می شویم که در این فصل نیز از آیات قرآن و تفاسیر مزبور و برخی سایت های علمی از جمله سایت علامه مصباح و…و کتاب چرایی خلقت انسان از دیدگاه آیت و روایات نوشته دکتر اسماعیل غفاری قمی و برخی فصل نامه های علم کلام یاری گرفته شد.لازم به ذکر است که این پژوهش دارای یک پیوست علمی می باشد که در آن به بررسی تفصیلی بعضی از مسائل علمی پرداخته شده است که بخاطر رعایت حال برخی مخاطبان که به دنبال مباحث صرف علمی نیستند وگاهی از حوصله شان خارج می باشد پرداخته شده وتنها اجمالی از آن مطالب که به نوعی نتیجه آنها می باشند در پژوهش ذکر گردیده اند.

    در نهایت نیز پژوهش در دو مرحله توسط معاونت محترم مدرسه تحویل گرفته شدکه مرحله اول آن که تحویل مطالب اصلی بود اواسط بهمن ماه و تحویل نهایی اوایل فروردین۹۴به وقوع پیوست.در حقیقت مهلت دوم بخاطر کثرت برنامه های آموزشی مدرسه بود که فرصت خوبی برای دسته بندی نمودن بهتر پژوهش بود.

    پیشنهادات؛

    ۱.به نظر می رسد اگر اساتید راهنما فرصت های بیشتری رابرای مشاوره با پژوهش گران اختصاص دهند به پیشرفت بیشتری در پژوهش ها دست یابیم.

    ۲.تدارک دیدن اردوهای صرفا پژوهشی در طول سال  ،مثلا ۲هفته فقط کار پژوهشی نیز به نظر می رسد بتواند در ارتقای سطح پژوهش ها کمک رساند.

    ۳.برگزاری سمینار ها ونشست هایی برای روشن شدن هرچه بیشتر اهمیت پژوهش در امر رشد علم.

    ۴.قطع نشدن کار پژوهشی در طول سال با برگزاری فصل های پژوهشی در طول سال.به این ترتیب که اینطور نیاشد که دانش پژوه فقط ۲ماه یا کمتر را درگیر کار پژوهشی باشد زیرا این سبب می شود که دانش پژوه پژوهش را به دید نمره آوردن نگاه کرده و هیچگاه به هدف واقعی پژوهش که دسترسی به مرز علوم و به حرکت درآوردن کاروان علم باشد دست نیابد.

    ۵.برگزاری چشنواره های پژوهش های گروهی در یک علم خاص ،به خصوص در حوزه های علمیه،به این ترتیب که المپیاد پژوهش ادبیات (گروهی یا فردی)یا فقه یا عقاید و …

     

     

    فصل اول

    مقدمه وبررسی پیش فرض های سوال چرایی خلقت انسان

    مقدمه

    آدمی بانگاه به پدیده های اطراف خویش درمیابد که وجود هرچیزی در دنیا هدفی وانجام هر فعلی ازهر فاعلی غرضی رابه دنبال دارد.به طور مثال ماانسان ها هیچگاه درآنکه وجودخورشید هدفی داردیانه شک نکرده ایم ویاوقتی به حیوانات که ذی شعور نیستند نگاه میکنیم میابیم که هرفعلی که انجام میدهند ازروی غرضی است وبی غرض هیچگاه کاری نمیکنند.حال در این نظام آفرینش به ناگاه ذهن انسان پرسشگر به خودرجوع میکند که ای انسان چیست حقیقت تو؟آفریننده تو به چه هدفی تورا آفرید؟آیا اصلا هدفی را دنبال می کرد؟مگر میشود حیوان که شعور ندارد ازاعمالش اهدافی داشته باشدوخالق عقل وشعور که حکیم است ازخلقت من هدفی نداشته باشد؟جایگاه من دراین نظام آفرینش کجاست؟نهایت کار اعمال من چیست؟و…پس ازاینکه این سوالات درذهن انسان پرسشگر شکل گرفت به دنبال پاسخ آنها میرود زیرا که گمشده زندگی خویش را درپاسخ این سوالات میابد.مجیب این  سائل کیست جز اویی که فرمود« ادعونی استجب لکم؟»،مجیب او کیست جز اویی که ادعونی را تفسیر نمود و فرمود« سلونی قبل ان تنقذونی».پس لازم می آیدسائل برای یافتن پاسخ های خویش به سراغ ارباب و رب الارباب برود.

    اما قبل از آنکه به سراغ قرآن برویم لازم است کمی به بررسی پیش فرض های سوال از چرایی خلقت انسان بپردازیم تا فضای روشن تری برای پاسخ به این چرایی داشته باشیم.

    بررسی پیش فرض های سوال ازچرایی خلقت

    پیش فرض های این سوال در کتب مفصل کلامی وفلسفی به ۲دسته تقسیم می شود؛

    ۱.پیش فرض های عقلی

    ۲.پیش فرض های نقلی

    از آنجایی که تعداد پیش فرض های این سوال درهر دسته بسیار زیاد می باشد و از حوصلیه ی این پژوهش خاج است تنها  به بررسی برخی از این پیش فرض ها می پردازیم،ازجمله آنکه؛

    اصلا ببینیم پرسیدن این چنین سوالی از خدا صحیح می باشد یا خیر؟به آن معنا که آیا می توان از خدا پرسید چرا آفریدی؟چرا خلق کردی؟

    آیا واقعا ما می‌توانیم درباره هدف خدا از خلقت سؤال کنیم یا نه؟ به خصوص با توجه به برخی از آیات و روایات که چنین معنایی را القا می‌کند نظیر آیه شریف ۲۳ از سوره انبیاء که می‌فرماید: «لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ؛ از کار خدا سؤال نمی‌شود و خداست که از دیگران سؤال می‌کند»

    آیا می توان ازفعل خدا سوال کرد؟

    برای دست‌یابی به یک جواب روشن صرف‌نظر از بحث‌های پیچیده فلسفی و عقلی، مناسب است مقداری درباره این اصل که «کار عاقل هدف‌دار است» توضیح دهیم. طبعا ما با دقت در کارهای خودمان این اصل را درک می‌کنیم و بعد دیگران را با خودمان قیاس می‌کنیم. ما وقتی یک کار ارادی را انجام می‌دهیم این سؤال به جاست که از ما بپرسند: چرا این کار را انجام دادی؟ اما درباره کارهای غیر ارادی این سؤال بی‌جاست. اما این سؤال چگونه برای ما مطرح می‌شود؟ زیرا ما می‌بینیم که اگر هیچ انگیزه‌ای نداشته باشیم نمی‌توانیم کار عاقلانه‌ای انجام بدهیم و اگر کسی بپرسد چرا این کار را انجام می‌دهی جواب عاقلانه‌ای نداریم. حتی می‌توان گفت: کارهایی که به ظاهر هدفی روشن ندارند با دقت معلوم می‌شود که انگیزه خاصی برای انجام آن‌ها وجود دارد. مثلا شخص بی‌کاری بلند می‌شود و به ظاهر، بی‌هدف شروع به قدم زدن می‌کند و اگر از او بپرسند چرا قدم می‌زنی؟ جواب مناسبی ندارد. ولی حقیقت این است که همین کار هم علت دارد. در حقیقت او از نشستن خسته شده و برای ایجاد تنوع و نشاط شروع به حرکت می‌کند. از این‌رو می‌گوییم: هر عاقلی برای کار خود باید انگیزه داشته باشد. این علت غایی است. به بیان دیگر ترجیح بلامرجح در افعال اختیاری، عقل‌پسند نیست. با توجه به این‌که علم و حکمت خداوند فوق همه عاقلان عالم است جای این سؤال هست که پرسیده شود: اولا اصلا خدا چرا عالم را خلق کرد و ثانیا چرا با این کیفیت‌ خلقت را سامان داد؟ برخی با استناد به این آیه شریفه که می‌فرماید: لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ، گفتند: «این‌گونه سؤال‌ها درباره خداوند غلط است و در این‌جا باید سکوت کرد و باب این‌گونه سؤالات را بست!» این اشخاص با این سخن می‌خواهند خود را راحت کنند؛ در حالی‌که معنای سؤال در این آیه «مؤاخذه» است نه پرسش از حکمت کار خدا. در هنگامی که خداوند خبر از خلقت جانشین بر روی زمین را به ملائکه داد آن‌ها گفتند: أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا؛ و خداوند نگفت: چرا سؤال می‌کنید؟ سؤالی که شایسته نیست درباره خداوند مطرح کرد، سؤال به عنوان بازخواست و طلب‌کاری است. این آیه در مقام بیان چنین معنایی است.اما معنای غرض هنگامی که برای ذات خدای باری تعالی به کار می رود چیست؟

    معنای غرض الهی

    اندیشمندان اسلامی درمورد افعال الهی به چندین دسته تقسیم می شنون که بحث های مفصلی را ارائه می دهند که تفصیل این دیدگاه ها برای علاقه منداه در پیوست علمی پژوهش (شماره۱)آورده شده است اما جمع بندی این مباحث به صورت خلاصه به شرح ذیل است:

    برای بیان جوابی ساده به پرسش از غرض افعال الهی، می‌گوییم: اگر منظور از غرض، نفعی است که به فاعل عاید می‌شود مثلا خستگی او را برطرف کند، او را از تنهایی در می‌آورد، خدمتی به او می‌شود، لذتی می‌برد و … در این صورت حق با کسانی است که گفتند: افعال الهی اغراض ندارند؛ زیرا خداوند هیچ نیازی ندارد. در دعای بعد از زیارت جامعه ائمه المؤمنین آمده است: ابْتَدَعْتَهُ لا مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ لا عَلَى شَیْ‏ءٍ وَ لا فِی شَیْ‏ءٍ وَ لا لِوَحْشَهٍ دَخَلَتْ عَلَیْکَ إِذْ لا غَیْرُکَ وَ لا حَاجَهٍ بَدَتْ لَکَ فِی تَکْوِینِه؛ خداوندا! تو از این‌که خودت تنها بودی وحشتی نداشتی. تو ناراحت نبودی که چرا کسی نیست با آن انس بگیری. خداوند در ذات خود آن چنان بی‌نیاز است که هر کمالی‌ را به طور بی‌نهایت داراست. او کمال بی‌نهایت است و هیچ نقصی ندارد.

    مرحوم آقا شیخ عبدالحسین اصفهانی در حاشیه کفایه می‌فرماید: خدای متعال در ذات خود ابتهاج بذاته دارد به این معنا که خدا در ذات خود از ذات خویش، بی‌نهایت لذت می‌برد و جایی برای لذت دیگری نیست (ابتهاج ذاته بذاته فی مقام ذاته). تعبیر دیگری که اهل معقول به کار می‌برند این است که می‌گویند:‌ خداوند هدفی خارج از ذات ندارد.

    اما اگر منظور از داشتن هدف و غایت برای کار یعنی کار حکیمانه انجام دادن و نداشتن غرض یعنی کار گزافی انجام دادن، در این صورت، غرضی که برای حکیمانه بودن کار خدا لازم است بازگشت به همان کمال ذات خداست.

    من نکردم خلق تا سودی کنم                             بلکه تا بر بندگان جودی کنم

    در این معنا هدف خلقت نفعی است که عاید دیگران می‌شود به این معنا که این ذات به گونه‌ای است که اقتضای بهره دادن به دیگران را دارد. به عنوان تشبیه بسیار ناقص می‌گوییم: این ذات مثل خورشیدی است که اقتضای نورافشانی دارد. البته خورشید بی‌اختیار، و خداوند با اختیار خود نورافشانی می‌کند. او نور است (الله نور السماوات والارض). اما نورافشانی او اختیاری است. چون این کار را دوست دارد انجام می‌دهد نه این‌که چون نیاز دارد. دوست داشتن او هم عین ذاتش است و حالتی عارضی برای ذات او نیست. همان‌طور ‌که علم خدا عین ذات اوست این محبت هم عین ذات اوست. او افاضه کردن و رحمانیت را دوست دارد و چیزی او را وادار به این کار نمی‌کند. عقل می‌تواند این لازمه ذات خدا را درک کند و گرنه حکم کردن بر خدا معنا ندارد. اگر گفته می‌شود: عقل حکم می‌کند که باید خدا چنین و چنان کند این‌ تعبیری مسامحه‌آمیز است، و گرنه عقل کیست که در مقابل خدا حکم کند. کار عقل ادراک است. اگر عقلِ کاملی باشد و به برکت وحی و هدایت انبیا رشدیافته و پرورش‌یافته‌ باشد می‌تواند درک کند که لازمه ذات خدا با آن کمالات بی‌نهایت این است که افاضه کردن به دیگران را دوست داشته باشد.

    پس جواب ساده این سؤال که «آیا کار خدا هدف دارد؟» این است که اگر مقصود از هدف چیزی خارج از ذات خداست که عاید او شود به این معنا کار خدا هدف ندارد و اما اگر هدف طوری طرح شود که برگردد به این‌که خدا فیض رساندن به دیگران و خدمت به دیگران را دوست دارد و خداوند خود نیازی ندارد ولی دوست دارد بندگانی باشند تا از رحمت او استفاده کنند به این معنا می‌شود گفت: افعال الهی معلل به اغراض است. اغراضی که به ذات خدا برمی‌گردند.

    اما پس از بررسی دقیق برخی از پیش فرض های مهم سوال از چرایی خلقت انسان نوبت به بررسی دقیق هدف خلقت میرسد؛

    بامراجعه به آیات الهیه درمیابیم که ازشاخص ترین آیاتی که پیرامون آفرینش انسان بحث می کند آیه۵۶سوره مبارکه ذاریات است که می فرماید:(وماخلقت الجن والانس الا لیعبدون)دراینجاست که کوله بارجدیدی ازسوالات درذهن سائل شکل می گیرد که چیست رابطه عبادت وخلقت؟معنای عبادت چیست؟لازمه ای را می طلبد ویاخیر؟چیست آن حقیقت عبادت؟آیا عبادت آخرین هدف خلقت انسان است؟چرا عبادت باید هدف خلقت مطرح گردد؟آیا خدا به عبادت بندگان محتاج است؟وسرانجام از خود می پرسد چیست آن غایه الغایات خلقت من ورابطه اش با عبادت چیست؟در این پژوهش به حول قوه الهی بابررسی دقیق آیه مزبور در آیات و روایات و کتب تفسیری در فصل اول به سوالات فوق پاسخ خواهیم داد و ان شاءالله در فصل دوم با بررسی غایه الغایات آفرینش انسان سعی بر این میکنیم که پرده از اسرار این ماجرا برداریم..

     

     

    فصل دوم

    بررسی دقیق آیه(وماخلقت الجن والانس الا لیعبدون)

    عبادت درلغت

    عبادت درلغت ومنابع تفسیری به معنای اطاعت توام باخضوع[۴] .علامه مصطفوی درالتحقیق می فرمایند اظهار خضوع درمقابل معبود با اعتقاد به اینکه او مالک ذاتی و مستمر نفع وضرر عابد است می باشد.بنا براین معبود اله عابد است.شیخ طبرسی در مجمع البیان ذیل معنای عبادتمی فرمایند:العبادهفی اللغه هی الذله.درصحاح گفته شده:اصل العبودیه الخضوع والذل والعباده والطاعه.درقاموس نیز آمده است:العبودیه و العبود و العباده الطاعه.بااین توضیحات می توان گفت که به نظر می رسد معنای جامع این کلمه همان تذلل و اطاعت است.

    عبادت هدف عابد است نه هدف معبود

    دراین آیه شریفه مطلبی ادبیتی پیرامون بحث استثناء مطرح می شود که تفصیل آن رادر پیوست علمی مبذول داشته ایم.جمله ی«الا لیعبدون»سیاق استثنای ازنفی است وشکی نیست که این استثناء ظهوردراین دارد که خلقت بدون غرض نبوده وغرض ازآن منحصراٌ عبادت است یعنی غرض این بوده که مخلوق عابد خداباشد نه اینکه خدا معبود خلق باشد چون فرمود«لیعبدون »تا مرابپرستند ونفرمود «لاُعبد»تامن پرستش شوم یا تامن معبودشان باشم[۵].به عبارتی غرض از عبادت نفعی است که به خود فعل وبندگان بازمی گردد نه به فاعل و خالق عالم[۶].

    حکمت عبادت

    یکی ازابعاد مهم انسان که خداوند باری تعالی در آیات زیادی از قرآن به آن اشاره کرده اند بعد اباحی گری وفرار از تعهد و تکلیف است که با کمی دقت می توان به آن پی برد که این ابحی گری ریشه در چیزی دیگر دارد به نام منفعت طلبی ازآنرو که میبینیم همین انسانی که فرلری از تکلیف است اگر بداند در پس این تکلیف ومحدودیت نفعی برایش وجود دارد به راحتی مکلف می شود .اگر بخواهیم برای ادعای خویش سندی بیاوریم می توان به چند آیه ازقرآن اشاره نمود .از جمله این آیات آیه ی۳۸سوره مبارکه توبه می باشد که می فرماید«یا ایها الذین ئامنو مالکم اذاقیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض أرضیتم بالحیاهالدنیا فی الاخره الا قلیل»ای اهل ایمان چرا وقتی به شما گفته می شود به جهاد درراه خدا حرکت کنید زمین گیر می شوید؟آیابه زندگی دنیابه جای زندگی آخرت رضایت می دهید؟درحالی که متاع دنیا نسبت به آخرت ناچیز است.ودرسوره معارج(۱۹-۲۱) می فرماید«ان الانسان خلق هلوعا,اذا مسه الشر جزوعا واذا مسه الخیر منوعا»همانا انسان حریص خلق شده است هروقت گرفتارشری می شود بیتابی می کندوهروقت خوبی به او می رسد بخل می ورزد.با توجه به این بعد انسان روشن می شود که آدمی بدون برنامه الهی وعبادی،ره به سرمنزل مقصود نخواهد برد.

    جناب صدر المتألهین نیز باعنایت به این بعد از انسان غرض از وجود عبادت واطاعت را مورد مداقه قرار داده وآن راجهت خروج آدمی از تشبه به حیوانات و زندگی حیوانی وقرار گرفتن درسلک فرشتگان وبلکه بالاتر از آنها ضروری دانسته ومی نویسد:

    «عبادات وتکرار آنها درزمان های مشخص،بدان جهت وضع شده که آلودگی های ناشی ازغفلتها ولذت جویی های دنیوی را پاک کرده،تادرون انسان را به نور حضور درمحضرحق،نورانی ساخته،آدمی را ازوحشت هوا پرستی وکثرت جویی نجات داده وبه مقام وحدت نائل سازد[۷]

    جان گشاده سوی بالا بالها                        تن زده اندرزمین چنگال ها

    میل جان اندر تعالی و شرف                     میل تن درکسب اسباب وعلف

     

    شبهه تنافی عبادت باآزادی

    گاهی سوال می شود که عبادت وبندگی باآزادی منافات دارد،اساساٌانسان،آزادومختار آفریده شده است،چرا باید زنجیر بندگی برگردن انسان آویخته شود؟

    درپاسخ به این سوال باید گفت،به عین همان دلیلی که در این سوال آمده وادعا می کند که انسان آزاد ومختار آفریده شده است،اثبات می شود که انسان باید عبودیت را بپذیرد؛

    به این دلیل که هرچه آدمی به لحاظ تکوین آزاد و مختار آفریده شده است واختیار نشانه امتیاز وشایستگی اونسبت به سایر موجودات فاقد آن است؛لکن درحوزه تشریع و عملکرد باید به گونه ای به قانون و مقررات تن داده و می بایست بر اساس آن رفتار نماید.توضیح اینکه عبودیت و بندگی به معنای گذیرش مجموعه ای ازباور های علمی و عملی درحوزه ی جهان بینی و ایدئولوژی؛وعمل کردن براساس آن باورهاست؛حال باتوجه به همان استدلال که انسان آزادو مختار آفریده شده است،ازطرف دیگر براساس قاعده«الشیء مالم یجب لم یوجد»مادامی که یکه از جوانب فعل یا ترک کاری برای انسان رجحان پیدا نکند وحتی بعدازرجحان در انسان انگیزه جدی و عزم قطعی به انجام دادن آن کار ایجاد نشود،تحقق آن کار محال خواهد بود،وزمانی یکی از طرف فعل رجحان وتعیین پیدا می کند که انسان درباره صحت و سقم کار،منفعت،ضرر واهمیت آن کاوش کرده ومصلحت ملزمه آن را اصرار نموده وپس ازآن،طرف فعل را بااراده جزمی انسان صادر نخواهد شد؛بنابراین صدور هرنوع فعل اختیاری از انسان مسبوق به اندیشه پیرامون آن واحراز صلاحیت ونافع بودن آن کار ومبرا بودن آن از هرگونه پیامد های نادیت آن است،وهمه انسان ها بدون استثناء اعم ازموحد ومشرک،الهی و مادی این مراحل را طی می کنند چرا که همهئ این مراحل از اصول عقلائی منبعث از نظام آفرینش عالم وآدم بوده وحاکم برزندگی جاری حیات بشری است.با این محاسبه،همه انسان ها درحال بندگی زندگی می کنند.نهایت امر اینکه موحدان والهیون بر اسای دستو العما خدا رفتار کرده و بندگی اورا پذیرفته اند ولی بقیه انسان ها بندگی غیر خدارا پذیرفته اند چنانکه امام جواد(ع)می فرمایند:

    «من اصغی الی ناطق فقد عبده،فان کان الناطق عن الله فقد عبدالله و ان کان الناطق ینطق عن لسان ابلیس فقد عبد ابلیس؛هرکس به گوینده ای علاقه مند ومتمایل باشد،بنده اوست پس چنانچه

    سخنور برای خدا واز خدا سخن بگوید بنده خداست واگر از زبان شیطان –وهوی و هوس ومادیات-سخن بگوید بنده شیطان خواهد بود.[۸]

    گستره عبادت

    سوالی دیگری که قابل پیگیری دراین فصل می باشد آن است که آیا منظور ازعبادت دراین آیه تنها انجام اعمال دینی ازجمله نماز وروزه می باشد یا خیر،به عبارت دیگر آنکه آیا مرز عبادت تنها تا سرحد انجان تکالیف شرعی می باشد ویا خیر وبرای آن معنایی ورای نمازو روزه وجود دارد؟

    برای پاسخ گویی به این سوال از بررسی منطقی و ادبیاتی آیه مزبور کمک گرفته شده است که نتیجه آن درذیل ذکر شده وتفصیل آن در پیوست علمی مطرح گردیده است؛

    با بررسی دقیق آیه مزبور باید گفت که مراداز عبادت موجود درآیه تنها نماز و روزه وحج و… نیست بلکه مقصود از آن عبادتی است که گستره اش تمام لحظات زندگی انسان باشد چنان که در روایتی از وجود نازنین پیغمبر اکرم(ص)برای عبادت ده جزء ذکر شده که برترین قسمت آن کسب روزی حلال می باشد؛

    قال خاتم النبیین(ص):

    «إن العباده عشره أجزاء تسعه منها طلب الحلال فإذا طیبت مطعمک ومشربک فأنت فی حفظی و کنفی»[۹]

    انسان کاملی که خداوند متعال به عنوان الگو و اسوه تمام عیار برای جامعه بشری معرفی می کند به چنان مقام والایی بار یافته که همه لحظات و شئون زندگیش عبادت محسوب می شود؛بدین جهت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:«إن صلاتی و نسکی ومحیای و مماتی لله رب العالمین»

    مفسران نیز باالهام از آیات قرآنی عبادت را به معنای گسترده ی آن گرفته اند و گفته اند:عبادت درفرهنگ قرآن تنها به نماز و روزه و حج ودعا اختصاص ندارد بلکه همه شئونات زندگی انسان را شامل می شود؛عبادت به معنای عام و وسیع آن عبارت است از این که بنده خود رادر همه مسائل ومراحل زندگی خود درپیشگاه خداوند حاضر وناظر دانسته؛اندیشه ورفتارش براساس رضایت الهی بوده وپیوسته در محضر حق خاضع وذلیل باشد،بدیهی است این معنا از عبادت مشتمل بر معنای خاص از عبادت نیز هست[۱۰].بر این اساس تمامی زوایای حیات آدمی عبادت خدا درمحراب های گوناگون است.

    واما مهمترین سوالی که می ماند آن است که در نهایت، حقیقت عبادت چیست؟

    حقیقت عبادت

    باتوجه به مباحثی که تاکنون مطرح گردید و بانگاهی دوباره به تفاسیردرعین ظریف سنجی می توان گفت حقیقت عبادت آن است که بنده خود رادرمقام ذلت وعبودیت نهاده ورو به سوی مقام پروردگار خود آورده وازهر چیزی غیر از او بریده ودائم اوراذکر گوید.

    پاسخ به یک اشکال اساسی

    ممکن است گفته شود که اگر لام در لیعبدون لام غرض بوده وخداوند ازبندگان عبادت را اراده کرده است باتوجه با این که اکثر انسان ها خدارا عبادت نمی کنند تخلف مراداز اراده الهی لازم می آید.

    در حل این اشکال ۵ گونه پاسخ مطرح گردیده است که هر یک از پاسخ ها به همراه اشکالاتی که به آنها وارد است تفصیلاٌ در پیوست تفصیلی علمی بیان گشته و نتیجه آن درذیل آمده است.

    این اشکال از آن جایی است که قائلان به آن بین اراده تکوینی وتشریعی خلط کرده وخیال کرده اند خداوندبه اراده تکوینی ،عبادت را همه خواسته در حالی که چنین نیست بلکه خداوند از تمامی انسان ها و جنیان عبادت رااز روی اراده و اختیار خواسته نه از روی اجبار و اکراه وبرای تحقق این امر کلیه لوازم واسباب آن را فراهم کرده است،این مسئله نظیر ساختن مسجد برای عبادت ویا ساختن مدرسه برای درس خواندن است و بیمارستان برای مداوای بیماران و کتابخانه ای برای مطالعه است[۱۱]،مبنای این پاسخ آن است که اولاٌغرض از عبادت رسیدن عابد به کمال است نه رسیدن معبود به کمال چرا که دراینجا عبادت غایت فعل(انسان)است نه غایت فاعل وفعل در صورتی باانجام عبادت به غایت می رسد که خودش بخواهد واز روی تفکر واراده آن را انجام دهد.حال اگرانسان وجنیان نخواهند عبادت کنند درواقع فعل به غرض نرسیده نه اینکه فاعل درفعلش به غرض نرسیده باشد.

    «إن تکفروا أنتم ومن فی الارض جمیعا فإن الله لغنی حمید»[۱۲]

    پس در یک جمله خدا اراده نکرده که ماعبادت کنیم بلکه خدا اراده کرده ما با اختیار عبادت را انتخاب کنیم،حال ما می توانیم بااختیار عبادت را انتخاب نکنیم،او خواسته ما مختار باشیم نه اینکه خواسته باشد به زور و تکوینا عبادت کنیم وبعد هم این اشکال پیش بیاید.

    لازمه های عبادت

    تابه اینجا سائل پاسخ بسیاری از پرسش های خود را گرفت ،اما سوالی مهم هست که باید به پاسخ آن پرداخته شود وآن این است که آیا این عبادت لازمه ای هم دارد؟یعنی مقدمه ای هم برایش ذکر شده است؟

    در پاسخ سائل این سوال باید درابتدا ازاو سوالی پرسید .آن سوال این است که چه چیزی برای عابد محقق شده که او در مقام پرستش معبودی برما آید؟یعنی  سبب حقیقی عبادت معبود چیست؟

    با مداقه بروی رفتار عابد قبل از عبادت معبود و بعد از آن به راحتی می توان فهمید که علت اصلی عبادت محبوب معرفت و شناخت او می باشد.در واقع عابد زمانی می تواند در محضر معبود خویش سر به خاک نهد که به او معرفت داشته باشد.ازاین رو معرفت به معبود لازمه ی اصلی عبادت اوست.به عبارت دیگر با کمی  دقت در میابیم که امکان ندارد کسی به خدا معرفت پیدا کند و باز هم در مقابل او سرکشی نماید.از اینرو امام حسین(ع) در بیانی نورانی معرفت و عبادت خدا را به عنوان فلسفه آفرینش بیان می کند؛

    «أیهاالناس إن الله جل ذکره ما خلق العباد الا لیعرفوه فإذا عرفوه عبدوه فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عباده ما سواه»

    با این تفاسیر روشن است که معرفت جزء جدایی ناپذیر عبادت میباشد.اما هنوز ذهن پرسشگر سائل با سوالی روبه است وآن این است که معرفت نسبت به خداراچه کسی به انسان می دهد و اینکه بستر کسب معرفت چیست؟

    با رجوع به آیات قرآن می بینیم که افاضه کننده این معرفت جز خدای متعال نیست و این فیض جز به وسیله واسطه گری انسان کامل به طالب فیض نمی رسد.اما خدا در چه بستری این معرفت را می دهد و در کدام بزنگاه است که به بعضی از انسان ها افاضه فیض می شود و به بعضی خیر؟آنطوری که از آیات قرآن و کلام معصومین بر می آید بستر کسب معرفت را آزمایشات الهی معرفی نموده اند.به آن معنا که خداوند با آزمایشات خویش انسان هن را در گردنه ای قرار می دهد تا به بعضی که موفق به رد شدن از گردنه می شوند معرفت عنایت نماید.در حقیقت خداوند آزمایشات را عاملی برای تلاش انسان ها قرار داده است. در آیه۱۵۴ سوره آل عمران می خوانیم«ولیبلی الله مافی صدورکم ولیحض ما فی قلوبکم والله علیم بذات الصدور»،او آنچه را شما درسینه دارید می آزماید تا دل های شما کاملا خالص گردد واو به همه اسرار دون شما آگاه است.ذکر این نکته هم می تواند جالب باشد که رابطه معرفت و عبادت انسان ها نوعی نسبت تصاعدی است یعنی اینطور نیست که تا انسان تمام معرفت را کسب نکند نمی تواند عبادت کند بلکه هر چقدر معرفت داشته باشیم وقتی عبادت کنین در همان درجه معرفتی خدا را عبادت کرده ایم و اینکه خود عبادت هم باعث افزایش معرفت میگردد. پس در نهایت باید به عرض رساند که لازمه های عبادت ۲ چیز است که قرآن از آنها نیز به عنوان هدف خلقت یاد کرده است که در حقیقت همان لازمه های هدف بالا تری خود می باشند.

    ۱.معرفت و علم به معبود

    ۲.ابتلاء و آزمایش الهی

    جمع بندی فصل

    در این فصل از پژوهش به بررسی دقیق شاخص ترین آیه در قرآن پیرامون هدف آفرینش انسان پرداختیم.اجمالا آنکه معنای عبادت همان تذلل و خضوع حقیقی درمحضر خدای یگانه می باشد.دیگر آنکه غرض از عبادت نفعی است که به خود بندگان برمی گردد نه به خالق عالم ازسویی اشاره به این مطلب کردیم که عبادت لازمه هر انسانی است زیرا که اورا از تشبه به حیوانات بازداشته و به اصل خویش که طائر قدسی بوده باشد باز می گرداند.در بیان گستره عبادت گفتیم که تمامی اطواط زندگی انسان را در بر می گیردو منحصر در نماز و روزه و…نیست.و در نهایت آنکه انجام عبادت متوقف بر معرفت می باشد که آن نیز از بستر آزمایشات الهی افاضه می گردد.

     

    فصل سوم

    غایه الغایات آفرینش انسان

    سائل پس ازآنکه به پاسخ سوالات خود پیرامون ابعاد بحث عبادت دست یلفتو مطلوب خویش را حاصل گرداند به این فکر کرو می رود که عبادت خود، عمل است وعمل کردن نشان از آن است که هنوز مسیر تمام نشده ،بااین حساب سوال اینجاست که نهایت این مسیر کجاست؟عبادت کنیم که به کجا برسیم؟که چه بشود؟ودر یک کلام عبادت کنیم آخرش که چه؟در این مقام است که

    سائل برای چندمین مرتبه خودرادرمقابل پرسشی بزرگ می یابد.دز این فصل به حول قوه الهی می خواهیم به بیان هدف نهایی با به تعبیر دیگربه بیان غایهالغایات آفرنش انسان بپردازیم ان شاءالله.

    عبودیت هدف اصلی خلقت انسان ها

    درابتدا باید عرض کرد که فرق است بین عبادت وعبودیت.عبادت نهایت وپایانی دارد که مقامی است به نام عبودیت.درآن مقام است که انسان بنده مخلص خداگشته وغرق درذات او می گردد پس تا به اینجا می توان گفت که هدف نهایی خلقت انسان نیل به مقام عبودیت است.اما از آنجایی که سائل بسیار کاووش کر است از خود می پرسد مگر رسیدن به مقام عبودیت سابقاٌتوسط ملائکه الله در عرش الهی به منصه ظهور ننشسته بود؟پس خدا چرا باید دوباره موجوداتی را به نام انسان بیافریند که همان هدف قبل را دنبال کنند؟با این سوال می توان این ادعا را کرد که عبودیت هم که نهایت عبادت هست نمی تواند غایهالغایات آفرینش انسان باشد.اینجاست که همه چیز به خانه اولش باز می گردد و سائل با اشتیاق فراوان تری در پی کشف حقیقت می شتابد و در پاسخ به این سوال از رب الارباب خویش ندایی می شنود که می گوید:

    «إنی جاعل فی الارض خلیفه»

    نیل به مقام خلیفهالهی غایهالغایات آفرینش انسانها

    مقتضای فیض الهی این بود که موجودی همچون انسان را دراین عالم بیافریند،زیرا که اگراین موجودبا چنین استعداد وخصوصیاتی خلق نشده بود،خلأبزرگی درهستی ایجاد میشد،چراکه انسان کامل که ازنسل همین آدم است ومظهرتام وکامل و تجلی جمیع اسماءوصفات جمال وجلال اویندوبدون وجود مقدس آنان،شناخت خداوند ممکن نبود وباامعان نظر موجودیت موجودات دیگر محال می شد،چون نخستین آفریده نور انور واقدس محمد (ص)بوده وسائرین به برکت آن وجود اطهر آفریده شده اند،به همین دلیل درحدیث قدسی فرمود:«لولاک لما خلقت الافلاک»بنابراین خواست خداوند چنین بود که در زمین موجودی بیافریند که نماینده او باشد،صفاتش پرتوی ازصفات پروردگار و مقام و شخصیت اوبرتر از فرشتگان.خواست او این بود که تمامی زمین ونعمت هایش رادراختیار چنین انسانی بگذارد.چنین موجودی می بایست سهم وافری از عقل وشعوروادراک واستعداد را دارا باشد که بتواند رهبری و پیشوایی موجودات زمینی را برعهده گیرد.به همین دلیل است که می فرماید:

    «واذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک  قال انی اعلم مالا تعلمون»[۱۳]

    فرشتگان گمان می کردند که اگر هدف عبودیت وبندگی است که مامصداق کامل آن هستیم،همواره غرق عبادتیم وازهرکس سزاوارتر به خلافت!بی خبر از اینکه عبادت آنهاباتوجه به این که شوت و غضب وخواست های گوناگون درمجودشان راه ندارد،با عبادت وبندگی این انسان که امیال وشهوات اورا احاطه کرده وشیطان از هرسو اورا وسوسه می کند تفاوت های فراوانی دارد.اطاعت این موجود طوفان زده کجا؟عبادت آن ساحل نشینان آرام وسبک بار کجا؟

    آنان چه می دانستند که از نسل این آدم پیامبرانی چون،محمدوابراهیم ونوح وموسی وعیسی وامامانی همچون ائمه اهل بیت علیهم السلام وبندگان صالح وشهیدان جانباز و مردان وزنانی که همه هستی خود راعاشقانه درراه خدا می دهند،قدم به عرصه وجود خواهند گذاشت،افرادی که گاه فقط یک ساعت تفکر آنها برابر سال ها عبادت فرشتگان است.

    سخن آخر

    پس از آنکه به بررسی دقیق اهداف خلقت انسان پرداختیم تنها یک نکته لازم به ذکر است آن هم این است که؛ما به وجودآمده ایم تا به کمال برسیم،مقدمات این مسیر نیز آماده است و جایگاه رحمت الهی هم دراین مسیر پر واضح است،به این ترتیب که ما از لحظه آزمایش الهی تا نیل به مقام انسان کامل در رحمت الهیه به سر می بریم ولی این رحمت تا لحظه رسیدن به مقام خلیفهالهی عام است ودرآنجا خاص می گردد.ما را به رحمت خویش آفریده،به رحمت خویش مارا می پروراند،به رحمت خویش مارا می آزماید تا ارتقایمان دهد،به رحمت خویش خود را به ما می شناساند،به رحمت خویش مارا روزی می دهد،به رحمت خویش اجازه عبادتش را که به حق بهتریت معبودان است به ما داده،به رحمت خویش مارا جانشین خویش در زمین قرارداده ودر عوض تمام کار هایی که او به واسطه رحمتش انجام میدهد ما هرلحظه لب به اعتراض گشوده وبه اوبی مهریم.هرچه او عشق می ورزد ما بیزاری می جوییم.بی منت به ما نعمت وجود بخشبد ،بامنت براو سجده میکنیم.یکبار هم که شده از بودن خویش شکایت نکنیم،از آزمایشات او شکایت نکنیم و به جای این همه شکایت کردن کمی هم حکایت کنیم از زیبایی های موجود در اطرافمان.«واما بنعمه ربک فحدث»تنها برای یکبار هم که شده به ندای ادعونی او لبیک بگوییم که بی شک او اهل خلف وعده نیست و به وعده ی«استجب »خویش وفا میکند.

     

     

    نتیجه گیری؛

    از آنجایی که تمام این پژوهش در قالب پاسخ  به سوالات سائلی فرضی که در مقام خواننده این مقاله بود طراحی گردیده بود برای نتیجه گیری هم باید هر خواننده خود نتایجی را که از تفکر بروی پاسخ سوالات کرده است بگیرد.

    مطالبی که ما در نتیجه گیری نوشته ایم،حاصل تفکرات سائل فرضی خویش بروی پاسخ سوالات است،ازاین رو شما می توتنید باتفکرات خویش به نتایجی دیگر دست یابید.

    خدارا شکر می کنم که این سوال رادر ذهنم نهاد تابتوانم باپیگیری آن وظیفه خویش رادراین عالم بشناسم،بتوانم خدایی که مراآفریده است رابهتر بشناسم.بی شک خلقت من هدف مند بوده ومن می توانم چیستی این هدف را ازخالقم بپرسم.بامراجعه به قرآن دانستم که عبادت است هدف خلقتم ورابطه اش با غایه الغایات خلقت من رابطه لزومی است.یعنی من باید انیان کامل شوم وتنها مسیر رسیدن به این هدف عبادت با مغرفت حق تعالی می باشد.دانستم که برای عبادت نیز لوازمی است که عبارتند از:علم ومعرفت،آزمایش و ابتلاء.دانستم که تمام صحنه های زندگی من محرابی است برای پرستش خدا.خداراشکر می کنم که دانستم آفریننده من همان کسی است که عشق ومحبت را آفرید وتنها حکیم مطلق عالم است.خداراشکر می کنم که دیگر بهانه ای برای سستی در وظیفه ام ندارم.از این پژوهش دانستم که باید به جای لب به اعتراض گشودن به خدا لب به ذکر نعمات بی منتی که به من ارزانی داشته بگشایم.دانستم که خدا به عبادت من محتاج نیست واز خلقت من وعبادت من نفعی برایش حاصل نمی شود وهمه نفعش عاید من می شود.دانستم که باید کمر همت رامحکم ببندم وبه جای فراری بودن از محضر خدا ،به سوی رحمت واسعه او قدم بگذارم وخود را حاضر در محضرش بدانم.
    پیوست های علمی پژوهش

    ۱.اندیشمندان اسلامی درمورد افعال الهی به چهار گروه تقسیم می شوند:دسته اول معتقدند افعال الهی بدون غرض است؛زیرا هدف داری درافعال الهی ،نشانه نقص است.بنا براین ،هدف و علت غایی درافعال الهی را انکار کرده اند؛دسته دوم می گویند:غایت نداشتن درفعل خداوند به معنای گزاف بودن آن می باشد وهدف از افعال الهی را سود رساندن به مخلوقات شمرده اند؛گروه سوم قائل اند افعال الهی براساس مصالح ومفاسد انجام می شود؛گروه چهارم می گویند:گرچه هدف از افعال الهی ذات اوست،با ایصال نفع به غیر منافات ندارد.به عبارت دیگر ،قائل به وحدت علت فاعلی و علت غایی درمجردات شده اند.

    نظراشاعره ومعتزله

    دیدگاه اشاعره ومعتزله درمورد افعال الهی ازدیدگاه صاحب شرح مواقف:

    «اشاعره می گویند:افعال الهی دارای غرض وهدف نمی باشند وجایز نیست افعال الهی به چیزی از غرض ها تعلیل شوند؛زیرا چیزی برای خداوند واجب وقبیح نمی باشد.بنا براین ،خالی بودن افعال الهی از اغراض ،قبیح نیست واین مذهب ،هردو وجه معتزله را باطل می کند؛یکی،وجوب تعلیل افعال الهی ودیگری،تحقق افعال الهی از روی تفضل،به دودلیل:یکی از آن دواین است که اگر فعل خداوند ازروی غرض وهدف ،یااز روی کصلحت ومفسده باشد،خداوند ازجهت ذات،ناقص می شودوبا این غرض مستکمل خواهد شد؛زیرا درست نیست برای فاعل غرضی بوده باشد،مگر آنچه بودنش اصلح است از نبودنش،ومعنای کمال همین است.دلیل دوم این است که غرض فعل چیزی است که خارج از آن می باشد که به تبع وواسطه شدن فعل حاصل می شود،بااین که برای فعل دخلی است درمجودش واین چیزی است که درمورد افعال خداوند تصور نمی شود،زیرا خداوند فاعل تمام اشیاست ازازل.پس تمام موجودات وحوادث ،فعل خداوند هستند که بدون واسطه ازروی قدرت خداوند صادر شده اند،نه بخاطر فعل دیگری که آن موضوعیت داشته باشد دروجود آن؛به گونه ای که آن چیز تحقق نمی یابد مگر به سبب آن،تا این که صلاحیت داشته باشد برای غرض شدن وواسطه بودن برای آن فعل.[۱۴]

    دیدگاه خواجه نصر الدین طوسی

    خواجه در کتاب قواعد العقائد خویش سه دیدگاه ازچهار دیدگاه را بیان می کنند:

    «اهل سنت قائل اند:خداوند کارش را ازروی غرض وهدف انجام نمی دهد،زیرا فعل فاعل باغرض موجب استکمال فاعل خواهد شد واستکمال بر خداوند جایز نیست.

    معتزله معتقدند:فعل خداوند ازروی غرض انجام می شود تا دیگری به کمال برسد.درغیر این صورت فعل خداوند عبث وبیهوده خواهد شد وعبث وپوچی از طرف خداوند قبیح وزشت است.

    حکما می فرمایند:علم خداوند به مصلحت فعل،موجب انجام شدن فعل می گردد وآن فعل از جهتی نشانه علم او وازجهتی نشانه اراده وخواست خداوند است.بدون آنکه در آن تعددی باشد.مگر به لحاظ قیاس عقلی واراده بالعنایه.[۱۵]

    دیدگاه صدرالمتألهین

    «حکما وفلاسفه،غایت وغرض را ازفعل خداوند منتفی ندانسته اند مطلقا،بلکه غرض زاید بر ذات خداوند متعال رازا فعل مطلق وفعل اول اونفی کرده اند،اما برای افعال دوم وافعال مخصوصه ومقیده غایت ویژه ای را برای آن ها اثبات کرده اند؛زیرا تألیفات آنان پر است از بحث درباره غایات و منافع موجودات ،اما اشاعره ،فعل الهی را خالی از حکمت ومصلحت قرار داده اند،با این که برای طبیعت غایاتی خواهد بود [۱۶]».

    دیدگاه عرفانی

    به باور عرفا،انسان کامل،عالم کبیر،اسم اعظم الهی وتجلی ذات اقدس باری تعالی است.سید جلال الدین آشتیانی در شرح مقدمه قیصری برفصوص الحکم می گوید:«اعیان ثابته،تعیینات اسمای الهیه اند وعالم منسوب است به عین ثابت انسان کامل؛چون عین ثابت انسان کامل،سیادت برسایر اعیان ثابته ممکنات دارد.تعین در وجود خارجی،عین مبدأتعین است وتغایرآنها به اعتبار تمیز عقل است؛کما اینکه ماهیت،عین وجود دخارجی درعین وغیر وجود درمقام تعقل وذهن است.

    اعیان ثابته،عین اسمای الهیه اند واسمای الهیه به اعتباری تجلیات اسم«الله»وصور اسم اعظم اند وبه اعتباری اجزای آن می باشند؛چون کل مشتمل بر اجزاست.اعیان ثابته «به اعتبار اتحاد ظاهر و مظهر»به اعتباری تجلیات ومظاهر وتعینات اسم الله وبه اعتباری اجزای اسم الله واسم اعظم اند.[۱۷]

    دیدگاه علامه طباطبایی

    علامه طباطبایی درمورد افعال الهی می گوید:

    «وجود هر معلولی،به لحاظ معلولیتش در مقایسه با علتش رابط می باشد و هیچ استقلالی ازاو نداردونیز می دانیم که توقف ووابستگی،تنها درصورتی معنای صحیح می یابد که سلسله معلول ها به یک موجود مستقل برسد،موجودی که لنفسه متوقف علیه می باشد؛چرا که درغیر این صورت درزنجیره علت ومعلول ها تسلسل رخ خواهد داد.

    به همین شکل،طلب،قصد،اراده،توجه ومانند آن،تنها در صورتی به معنای صحیح آن تحقق می یابد که سلسله مطلوب ها به چیزی منتهی گردد که مطلوب لنفسه،مقصود لنفسه و مرادلنفسه بوده وتوجه نهایی موجودات به سوی آن معطوف باشد و چون  خدای متعال همان علت نخستینی است که همه هستی های دیگر بدو منتهی می گردد،اواستقلال هرموجود مستقل وتکیه گاه هر هر تعلق ووابستگی خواهد بود،پس دیگر اشیاء بدون واسطه یا با واسطه ،تنها اوراطلب می کنند وتنها به سوی او توجه دارند.بنابراین،خدای متعال غایت هرشیء غایت داری است.[۱۸]

    نظر آیه الله جوادی آملی

    ایشان پیرامون غایات افعال الهی این چنین می فرمایند:

    غایت همواره به ذات باز می گردد واین قاعده درباره واجب تعالی نیز صادق است.دربیان اهل حکمت درباره ذات اقدس اله،دو گفتار است:اول،افعال خداوند سبحان معلل به اغراض نیست ودوم،ذات اقدس اله،غایه الغایات است.اشاعره در گفتار نخست با حکما موافق ودر گفتار دوم مخالف اند ومراد ازگفتار نخست این است که خداوند دارای اراده جزافیه است وبرای این مدعا به آیه «لا یسأل عما یفعل وهم یسئلون»[۱۹]تمسک می ورزند،ولکن حکما معلل نبودن کار خداوند به اغراض رابه این معنا می دانند که خداوند غرض زاید بر ذات ندارد.غرض و غایت الهی ازکار،عین ذات اوست.

    مراد حکما آن جا که غایت وغرض رااز افعال خداوند سبحان نفی کرده اند،غایت وغرض زاید بر ذات واجب است.[۲۰]

    ۲.در بررسی آیه شریفه از جهت ادبیاتی ذکر این نکته لازم است که استثناء موجود درآیه از انواع استثناء مفرغ بوده و لام در لیعبدون به معنای غرض است .ازسویی کسره موجود در آخرین حرف آیه شریفه ،یعنی نون بیانگر آن است که یاء متکلم در آخر آیه بوده و پس از حذف شدن آن کسره جانشین آن گشته است ،با این توضیحات می توان دریافت که معنای آیه در اصل این بوده:

    «تا مرا بپرستند».

    ۳.هرچند آیه معروف سوره ذاریات«وما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»استفاده شد که غایت خلقت عبادت است،لیکن این،استهظار ابتدایی و فی الجمله است ،نه استنباط نهایی و بالجمله.توضیح اینکه آیه مزبور به دو قضییه موجبه و سالبه منحل می شود وچنین آیاتی مفید حصر است،زیرا جمع بین نفی واثبات محصولی جر حصر ندارد وباجمله ای که مفاد آن یک قضییه ساله یا یک قضییه موجبه به تنهایی باشد فرق اساسی دارد؛مثلا اگر گفته می شد:«خلقت الجن والانس لیعبدون»به طوری که فقط شامل قضییه موجبه بود ومشتمل بر قضییه سالبه نبود،چنین تعبیری مفید حصر نبود،اما آنچه درآیه محل بحث واقع شده است،مشتمل بر دو ضقییه ایجابی وسلبی است ومفاد آن،این است که هیچ غایت و هدفی درآفرینش جن وانس نبوده ونیست مگر عبادت آنها درساحت قدس ربوبی خداوند.پس اگر انسان مثلا پاره ای از اوقات شبانه روز را صرف فرایض کرده وبه احکام واجب خود عمل کند ودرطول زمان از گناه بپرهیزد وبقیه وقت را به کارهای عادی که صبغه عبادی ندارد،بپردازد،چنین کسی بر فرض تک قضییه بودنمفاد آیه به غایت خلقت رسیده است،لیکن برفرض تک قضضیه نبودن مضمون آیه ،به هدف خلقت نرسیده است؛زیرا به این فرض صحیح که مطابق آیه محل بحث نیز هست،مفاد آیه این است که آفرینش انسان وجن،فقط برای عبادت است واگر اوکاری غیر عبادی انجام داد،درآن زمان از هدف دور شده است.باتوجه به این مطلب ،لازم است که انسان به گونه ای برنامه زندگی خود را تهیه وتنظیم کند که همه کارهای او در شبانه روز درراستای عبادت و اطاعت خدا باشد؛بنا براین می توان گفت که عبادت دارای کاربردخاص وعام  است،وکاربرد عام آن همه قلمرو زندگی انسان را شامل می شود،ودرمنابع دینی برای آن عرض عریضی گسترده شده است

    ۴.در پاسخ به این اشکال که گفته اند:اگر لام درلیعبدون لام غرض بوده وخداوند از بندگان عبادت را اراده کرده است،با توجه به این که اکثر انسان ها خدا را عبادت نمی کنند،تخلف مراد از اراده الهی لازم می آید.

    پاسخ اول:

    مقصود از عبادت اعم عبادت تکوینی وتشریعی است وعبادت خداوند عمومیت دادرد با این تفاوت که مومن درهمه حال خداشناس بوده ودرمقابل خداوند خضوع عبادی دارد،لکن مشرک وکافر در تنگدستی ها وسختی ها به الوهیت خداوند پی برده وخاضع می شود.

    رد پاسخ اول:

    این پاسخ نادرست است زیرا اگر عبادت اعم از تکوینی وتشریعی باشد ،دراین صورت مطلب منحصر به جن انس نمی شود،بلکه خلقت تمام عالم برای عبادت تکوینی بوده وهمگی در پیشگاه خداوند به تسبیح وتحمید او مشغول هستند[۲۱]

    پاسخ دوم:

    برخی عبادت را به برخورداری از استعداد وصلاحیت حمل کرده و گفته اند:

    غرض از خلقت جن وانس این است که صلاحیت و استعداد عبادت را داشته باشند.

    رد پاسخ دوم:

    این پاسخ نیز ضعیف است،برای اینکه واضح است اگر کسی از چیزی استعداد وصلاحیت فعلی می خواهد برای این است که آن فعل را انجام دهد،وبه فرض هم که غرض از خلقت صلاحیت عبادت باشد این غرض ثانوی و تیعی است و غرض اصلی همان عبادت می باشد.[۲۲]

    پاسخ سوم:

    گاهی گفته شده که مراد از جن و انس مومنانشان هستند.یعنی هر چند لفظ عام است ولیکن معنای خاص دارد.

    رد پاسخ سوم:

    این پاسخ نیز به نحوی فرار از اشکال بوده ودرست به نظر نمی رسد،چرا که لازمه اش این است که کافران ازطایفه جن وانس که عبادت خدا را ترک کرده اند،مکلف به عبادت نبوده باشند ودر قیامت نیز به عذاب جهنم مواخذه نشونددر حالی که ادله عقلی و نقلی فراوان برعمومیت تکلیف اقامه شده است وآیات گوناگونی بر عذاب منکران وترک کنندگان تکالیف الهی وارد شده است.«وقال ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین.»[۲۳]

    پاسخ چهارم

    برخی درپاسخ از اشکال،مراد از «الف و لام»درآیه را ،جنس گرفته اند نه استغراق؛یعنی غرض از خلقت بشر عبادت است نه غرض از خلقت هرفردی از بشر عبادت باشد؛در این صورت تحقق جنس نیز باعمل برخی از افراد هر دو طائفه به وقوع گیوسته وغرض تحقق پذیر خواهد بود.علامه طباطبایی در این زمینه می فرمایند:

    «مبنا واساس این اشکال آن است که الف ولام در دو کلمه الجن و الانس الف ولام استغراق است،ومعنای آیه این باشد که «ما تمامی افراد جن وتمامی افراد انسان را تنها به غرض عبادت آفریدیم»آن وقت تخلف این غرض در بعضی از افراد منافی با آن غرض شده واشکال می شود که تخلف مراداز اراده خدای سبحان محال است؛اما اگر الف ولام را جنس بدانیم،نه استغراق،درآن صورت وجود عبادت در دو نوع جن وانس-ولودر بعضی از افراد آن دو-کافی است،که این تخلف محال پیش نیاید،چون وجود افرادی که خدا راعبادت نمی کنند ضرری نمی زند،بلی ،اگر به طور کلی درجنس جن وانس حتی یک نفر هم خدارا عبادت نمی کرد،با غرض خدای سبحان منافات داشت وآن وقت می شد بگوییم غرض خدای سبحان تخلف شده است.

    اشکال به پاسخ چهارم:

    اگر الف ولام را جنس بگیریمنه استغراق،معنایش آن است که خداوند از تک تک افراد عبادت را نخواسته است،بلکه اگر عده ای ولو یک نفر خدارا عبادت کند ومیلیارد ها انسان خدا را عبادت نکنند،غرض تحقق یافته است،چرا که جنس در خارج با تحقق یک فرد از آن ،در خارج نیز تحقق پیدا می کند؛ولازمه این بیان آن است که آفرینش بخش معظمی از طوایف جن وانس ،خالی از غرض بوده ولغو باشد،در حالی که دستگاه آفرینش الهی از کوچکترین ذره گرفته تا بزرگترین آفریده الهی،بر اساس نظام احسن ودر نهایت اتقان  صنع بوده واز هرگونه لغو وعبثی منزه است.همچنین با آیات دیگر قرآن سازگاری ندارد ازجمله آنجایی که خداوند می فرمایند:«ایحسب الانسان ان یترک سدی».لازمه دیگرش    آن است که باعبادت برخی ازافراد،تکلیف ازبقیه که اکثر افرادجن وانس بوده،ساقط گردد(مثل واجب کفایی)،درحالی که این برخلاف دلایل قطعی و اجماع فقهی است که همه افراد،حتی کافران رانیز مکلف به تکلیف الهی می دانند،وازاین روست که اگر کافر خدارا عبادت نکند علاوه بر گناه کفرش،گناه ترک عبادت نیز برایش ثبت می گردد.

    ازسویی اگر الف ولام راجنس بگیریم،بایستی جهت تحقق آن،حداقل یک نفر،خدارا عبادت بکند درغیر این صورت غرض خدا تحقق پیدا نمی کند،در حالی که می توان اشکال فوق را به گونه ای پاسخ داد که حتی درصورت فقدان عبادت از تمامی انس و جن،آفرینش بدون غرض باقی نمی ماند.آیات دیگر قرآن سازگازی ندارد

     

     

    منابع ومآخذ

    ۱.روح المعانی فی التفسیر القرآن العظیم/سید محمود آلوسی/دارالکتاب العلمیه/دمشق-بیروت

    ۲.المنجد/لووییس معلوف/مکتبه شرقیه/چاپ نهم/۱۹۷۸م/بیروت-لبنان

    ۳.المفردات فی غریب القرآن/راغب اصفهانی/دار الشامیه/چاپ اول/۱۴۱۲ق/دمشق-بیروت

    ۴.المیزان فی التفسیر القرآن/سیدمحمدحسین طباطبایی/دفتر انتشارات اسلامی/چاپ پنجم/۱۴۱۷ق/ایران-قم

    ۵.ادب فنای مقربان/جوادی آملی/نشر اسراء/ایران-قم

    ۶کتاب العین/فراهیدی/انتشارات هجرت/چاپ دوم/۱۴۱۰ق/ایران-قم

    ۷.التحقیق فی کلمات القرآن الکریم/ترجمه مصطفوی/بنگاه نشر کتاب/۱۳۶۰ش/ایران-قم

    ۸.المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر/احمدبن فیومی/دارالحجره/ایران-قم

    ۹.بحار الانوار/محمد باقر مجلسی/دار احیاء التراث العربی/دمشق-بیروت

    ۱۰.حکمت متعالیه فی الاسفار اربعه/صدر الدین محمد شیرازی/دار الاحیاء التراث العربی/چاپ سوم/۱۶۸۱م/دمشق-بیروت

    ۱۱.شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم/محی الدین ابن عربی-سید جلال آشتیانی/بوستان کتاب/چاپ چهارم/۱۳۷۵ش/ایران-قم

    ۱۲.مجمع البحرین/طریحی/مرتضوی/چاپ سوم/۱۳۷۲ش/ایران-تهران

    ۱۳.تفسیر نمونه/مکارم شیرازی/دار الکتاب الاسلامیه/چاپ اول/۱۳۷۴ش/ایران-تهران

    ۱۴.قاموس القرآن/سید علی اکبر قرشی/دارالکتاب الاسلامیه/چاپ ششم/۱۳۷۱ش/ایران-تهران

    ۱۵.نهج البلاغه/ترجمه دشتی/مشهور/چاپ اول/۱۳۷۹ش/ایران-قم

    ۱۶.رحیق مختوم،شرح اسفار/جوادی آملی/نشر اسراء/چاپ اول/۱۳۷۵ش/ایران-قم

    ۱۷.تفسیر قرآن کریم/ملاصدرا/به تحقیق محمد خواجوی/نشر بیدار/ایران-قم

    ۱۸.فلسفه خلقت انسان /دکتر اسماعیل غفاری/بوستان کتاب/چاپ اول/۱۳۹.ش/ایران-قم

    ۱۹.قواعد العقاید/خواجه نصرالدین طوسی/مرکزمدیریت قم/به تحقیق علی ربانی گلپایگانی/۱۴۱۶ق/ایران-قم

    ۲۰.شرح المواقف/قاضی عضدالدین عبد الرحمن الایجی/به تحقیق سید علی جرجانی/چاپ اول/ایران

    ۲۱.سایت حضرت علامه مصباح یزدی(حفظه الله)/رشد/دروس اخلاق سال۹۱ پیرامون هدف خلقت انسان

     

    [1] .گاتها،سروده های زرتشت،ص۵۵

    [۲] .تفسیرونقدوتحلیل مثنوی،ج۱ص۵۵۸

    [۳] .مومنون۱۱۵

    [۴] .مصباح المنیر

    [۵] المیزان ذیل آیه ۵۶ سوره ذاریات

    [۶] .ادب فنای مقربان

    [۷] .تفسیرقرآن کریم-صدرالمتألهین

    [۸] .مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل

    [۹] .بحار الانوار

    [۱۰] .تفسیر نمونه

    [۱۱] تفسیرنمونه

    [۱۲] .ابراهیم-۸

    [۱۳] .بقره-۳۰

    [۱۴] .جرجانی،شرح المواقف،ج۸،ص۲۰۲-۲۴۰

    [۱۵] .قواعد العقاید،ص۸۳

    [۱۶] .اسفار،ج۲،ص۲۹۴

    [۱۷] .شرح مقدمه قیصری برفصوص الحکم،ص۶۵۷

    [۱۸] .نهایه الحکمه،ج۲،ص۱۸۴

    [۱۹] .انبیاء،۲۱

    [۲۰] .رحیق مختوم،ص۳۳۳-۳۴۵

    [۲۱] .المیزان-ذیل آیه ۵۶ذاریات

    [۲۲] .المیزان-ذیل آیه ۵۶ذاریات

    [۲۳] غافر-.۶