مقاله

سال ورودی :
  • 1392
  • استاد راهنما :
  • استاد قضایی
  • پایه :
  • پایه 2
  • نویسنده :
  • محسن مسعودیان
  • 19 بازدید

    چکیده :

    یکی از فرقه های عصر حاضر و تقریباً نو ظهور، فرقه بهائیت است که از فرقه بابیه و آن نیز از شیخیه منشعب شده است. در این پژوهش ما تاریخی از محمد علی شیرازی ملقب به “باب” موسس فرقه بابیه که پیشوای اول بهائیان شناخته می شود ذکر شده است. سپس تاریخی از پیشوای دوم این فرقه یعنی میرزا حسینعلی نوری ملقب به “بهاءلله” بیان گردیده و پس از آن تاریخ پس از بهاء که شامل تاریخ دو پیشوای آخر این فرقه یعنی عباس افندی و شوقی افندی ذکر گردیده است.


    یکی از فرقه های عصر حاضر و تقریباً نو ظهور، فرقه بهائیت است که از فرقه بابیه و آن نیز از شیخیه منشعب شده است.

    در این پژوهش ما تاریخی از محمد علی شیرازی ملقب به “باب” موسس فرقه بابیه که پیشوای اول بهائیان شناخته می شود ذکر شده است.

    سپس تاریخی از پیشوای دوم این فرقه یعنی میرزا حسینعلی نوری ملقب به “بهاءلله” بیان گردیده و پس از آن تاریخ پس از بهاء که شامل تاریخ دو پیشوای آخر این فرقه یعنی عباس افندی و شوقی افندی ذکر گردیده است.

    و پس از این رهبری این فرقه توسط شورایی ۹ نفره صورت می گیرد به نام “بیت العدل” که در شعر حیفا مرکز بهائیان قرار دارد

    این مرکزیت، دوازده اصل را که معروف به اصول ۱۲ گانه اند از سخنان بهاء لله بیرون کشیده و در تبلیغ این فرقه این اصول بیشتر مورد تبلیغ قرار می گیرند.

    در این اصول به عنوان مثال اصل صلح عمومی، وحدت اساس ادیان و اصولی دیگر مطرح است که مهم ترین آنها اصل “تحری حقیقت” می باشد. ما در این پژوهش تحری حقیقت را توضیح داده و گفته های بزرگان آنها را در این باره ذکر نموده و در آخر نتیجه گیری کرده و شما خواننده گرامی را به قضاوت دعوت کرده‌ایم.

     

    مقدمه:

    چند وقتی است از فعالیت های فرقه بهائیت خبرهایی به گوش می خورد. این فرقه بعد از انقلاب اسلامی ایران نتوانست در ایران به تبلیغ بپردازد .

    اما  این اواخر خبرهایی از فعالیت های زیر زمینی این فرقه به گوش می رسد.

    در شبکه های ماهواره ای نیز توسط اشخاص فارسی زبان تبلیغ می شود. این فرقه در جمهوری آذربایجان به فعالیت علنی پرداخته و در عراق پس از اشغال آمریکا کتابهای بهائی گری توزیع گردیده است. در مصر علی رغم مخالفت دانشگاه‌ الازهر دادگاه به آزادی تبلیغ بهائی‌گری رأی داده در حالی که هنوز تبلیغ تشیع در این کشور ممنوع است. بیان سیر کوتاهی از تاریخ این فرقه و گذری به یکی از عقاید مهم این فرقه شاید برای طلاب و مرزبانان مکتب تشیع جالب و ضروری باشد. این فرقه اصولی تحت عنوان اصول ۱۲ گانه مطرح کرده و به طور ویژه به تبلیغ آن می پردازد. در این نوشته به اصل اول از این اصول یعنی “تحری حقیقت” پرداخته شده و با تبیین درست تحری حقیقت به بیان، نقد و بررسی تناقضات این فرقه در این اصل پرداخته شده است.

    در این نوشته این اصل را در اسلام نیز مورد بررسی قرار داده‌ایم. با تقدیر از همه آثاری  که در مورد این فرقه نوشته شده جا دارد به بررسی مبنایی و نقد عقاید این فرقه بیشتر پرداخته شود.

     

     

    تاریخچه بابیت  و بهائیت

    دست استعمار و به حاشیه بردن قرآن:

    فرقه باب و بهاء در تشیع از توطئه های مهم کشورهای استعمارگر است که در اواسط دوره قاجار طراحی شد و هدف آن از بین بردن اسلام ناب بود.

    وجود خصوصیت ضد استکباری و ظلم ستیزی در مسلمانان به ویژه شیعیان باعث به خطر افتادن منافع این کشورها می شد. از اینرو شعبه ویژه امور دینی و اوقاف در کنسولگری های انگلستان در شهرهای مذهبی ایران و عراق پس از تحقیقات پیرامون اسلام و تشیع اتحاد بین مسلمانان و باورهای دینی را سبب اصلی این استکبار ستیزی تشخیص داد. لرد گلادستون نخست وزیر انگلیس در یکی از جلسات پارلمان این کشور قرآن را روی دست گرفته و می گوید: « تا این کتاب در دست مسلمانان است کاری از انگلیس درباره آنان بر نمی آید و ما نمی توانیم بر آنها حکومت کنیم»

    آنها برای محو کردن یا به حاشیه بردن قرآن شروع به برنامه ریزی کردند یکی از برنامه های آنها ایجاد فرقه باب و بهاء بود. باب در یکی از تعالیم خود می گوید: «تمام کتب دینی و اخلاق و ادبی و علمی باید محو و نابود شوند، تنها کتاب بیان معتبر می باشد»

     

    گذری بر تاریخ

    باب کیست؟

    سید علی محمد شیرازی شخصی است که در سال ۱۲۳۵ (هـ.ش) در شیراز متولد شد. او در خانواده ای که پیرو شیخی گری بودند بزرگ شد، سال ها برای شرکت انگلیسی تاجر تریاک کار می کرد، او در ۱۹ سالگی به کربلا رفت و در درس کاظم رشتی یکی از بزرگان شیخیه حاضر شد. پس از مرگ استاد با تحریک برخی افراد که وابستگی آنها به کشورهای استعمارگر ثابت شده است ادعای باب امام زمان بودن کرد. که برخی افراد به سبب اغراض سودجویانه به گونه ای از وی حمایت کردند.

    او مدتی بعد ادعای مهدویت و رسالت را مطرح نمود.

    باب در مناظراتی که با علمای ایران در اصفهان و تبریز انجام داد نتوانست ادعای خود را ثابت کند، لکن از ادعای خود توبه می کند، او در مکتوبی به ناصر دین شاه چنین می نویسد:« اگر چه به نفسه وجودم ذنب صرف است ولی چون قلبم موفق به توحید خداوند جل ذکره و نبوت رسول (ص) او و ولایت اهل ولایت اوست و لسانم مقرّ بر کل ما نزل من عند لله است امید رحمت او دارم … و مدعی نیابت خاصه حضرت حجه‌‌لله علیه‌السلام را محض ادعای مبطل و این بنده را چنین ادعایی نبوده و نه ادعایی دیگر.»

    اما پس از مدتی دوباره شروع به گسترش و تبلیغ فرقه بابیت نمود.

    عدم اثبات ادعاهای باب از طرفی و تناقضات و خطاهای بسیار ادبی و علمی در آثار او از سوی دیگر مانع سرایت گسترده آیین وی در بین مردم ایران شد.

    علی محمد باب نسبت به مخالفان عقیده‌ای خشونت‌وار داشت، مریدان او در نقاط مختلف ایران به آشوب و اغتشاشات و قتل و غارت دست می زدند که سر انجام این شلوغ کاری ها تیرباران علی محمد باب در ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ هـ . ق توسط مأمورین حکومتی بود.

    ظهور بهاء بعد از باب

    میرزا حسینعلی نوری در سال ۱۲۳۳ (هـ.ق) در تهران متولد شده تحصیلات خود را نزد پدر و وابستگان و مربیان خصوصی انجام داد به همین سبب از رفتن به مدرسه بی نیاز بود. در اوائل جوانی به حلقه درویشان گروید و مانند آنان زلف و گیسوی بلندی گذاشت و لباس قلندری بر تن می کرد. در سن ۲۸ سالگی زمانی که علی محمد باب ادعای بابیت خود را مطرح کرد در پی تبلیغ باب الباب یعنی نخستین پیرو باب  ملا حسین بشرویه ای  در شمار نخستین گروندگان به باب در آمد و از آن پس یکی از فعال ترین افراد بابی شد و به ترویج بابی گری در شهرهای ایران به ویژه در نور و مازندران پرداخت.

    بعد از اعدام باب، غالب پیروان بابیه “میرزا یحیی صبح ازل” را به عنوان جانشین باب پذیرفتند ولی چون در آن زمان یحیی ۱۹ سال بیشتر نداشت میرزا حسینعلی (بهاءلله) با زیرکی و شگرد فریبکارانه زمام کارها را در دست گرفت. امیر کبیر به جهت اطلاع از نقشه وی در قضایای باب و برای فرو نشاندن اغتشاشات و شورش ها، میرزا حسینعلی را از ایران اخراج و به عراق تبعید نمود. او به ناچار در شعبان ۱۳۶۷ به کربلا رفت اما چند ماه بعد پس از ترور امیرکبیر و صدارت یافتن میرزا آقاخان نوری به دعوت و توصیه وی به تهران بازگشت! او پس از برگشت به تهران نقشه ترور ناصرالدین شاه را می ریزد ولی با شکست رو به رو می شود.

    ناصرالدین شاه همه بهائیانِ مأمور به ترور را اعدام می کند ولی با واسطه گری سفارت روسیه از اعدام میرزا حسینعلی جلوگیری می شود البته به شرطی که برای همیشه از ایران برود.

    او پس تبعید به عکاء می رود و به صورت علنی دست از ادعای نائب باب بودن کشیده و ادعای پیامبری کرد وفرقه بهائیت را نام گذاری نمود که فوراً از جانب دولت روسیه به رسمیت شناخته شد، میرزا حسینعلی نوری پس از ۲۴ سال زندگی در شهر عکاء واقع در فلسطین در روز ۲ ذیقعده ۱۳۰۹ ( هـ.ق) میمیرد و در همان شهر دفن می شود که هم اکنون قبر او قبله بهائیان است. یکی از مبلغین بهائیت به نام محد علی قائنی در این مورد می نویسد: ( قبله ما اهل بهاء روضه مبارکه در شهر عکاء می باشد که در وقت نماز خواندن باید رو به آن بایستیم و قلباً متوجه به جمال اقدم یعنی بهاء باشیم.)

     

    دوران پس از بهاء لله

    عبدالبهاء:

    میرزا حسین علی از همسر اول خود پسری به نام عباس داشت و از همسر دیگرش نیز صاحب ۳ پسر بود. بر اساس توافقی که در زمان حیاتش انجام شده بود قرار بود ابتدا عباس فرزند ارشد و بعد از آن محمد علی جایگزین شود اما با مرگ پدر بین فرزند ارشد و بعد از آن محمد علی جایگزین شود اما با مرگ پدر بین فرزندان اختلاف افتاد و محمد علی به همراه برادران و خواهرانش و پسر عموها همگی علیه عباس شوریدند و خلافت او را گردن نگذاشتند.

    اما در نهایت با درگیری های بسیار عباس به جانشین دست یافت و با عنوان “عبدالبهاء” رهبری بهائیت را در دست گرفت.

    او به شدت وابسته بود و  هر روز خود را در ظل حمایت یک دولت قرار می داد. او به خاطر جاسوسی هایی که برای دولت انگلستان انجام داده بود از این دولت لقب « سِر» گرفته بود و عبدالبهاء نیز لوح ویژه ای در مدح انگلستان نوشته بود.

    عبدالبهاء تلاش بسیاری برای گسترش این فرقه انجام داد و مبلغین بسیاری را راهی نقاط مختلف جهان از جمله آمریکا کرد. از عبدالبهاء نوشته هایی به جا مانده که از سوی بهائیان به عنوان ( مکاتب) چاپ شده است.

    یکی از تحولات عباس افندی تعالیم دوازده گانه ای بود که برای بهائیان فراهم ساخت، او در سفرهایی که به اروپا و آمریکا داشت شعارهای دوازده گانه بهائیان را جمع آورد و به بهائیان عرضه کرد تا برای جذب غیر بهائیان به کار بندد.

    عبدالبهاء در سال ۱۳۰۰ (هـ.ش) مرد، او در عکاء واقع در فلسطین اشغالی دفن شد.

     

    شوقی ربانی

    عباس افندی هنگام مرگ فرزند پسر نداشت پس از مرگ او با قرار تازه ای که گذاشته شد، رهبریت بهائیت به نوه دختری او که شوقی افندی نام داشت رسید و وی با نام “شوقی ربانی” سرکردگی فرقه بهائیت را در دست گرفت. هر چند عبدالبهاء کسی را جانشین خود نکرده و تشکیل بیت العدل را برای بعد از خود انتخاب کرده بود. شوقی ربانی مطالبی را که به بهائیان میگفت حتی با صحبت های بهاء نیز در تضاد بود، به عنوان مثال بهاء در بشارات می گوید: « اگر چه جمهوریت نفعش به عموم راجع ولی چون شوکت سلطنت آیتی است از آیات الهی دوست نداریم مدن عالم ( ملوک ارض) بر عذاب الیم دچار گشتند و در ممالک بسیاری سلطنت به جمهوریت تبدیل گشت و این بر اثر اراده بهاء لله بود»

    شوقی ربانی با شعار برابری زن و مرد دستور بر داشتن حجاب را علناً صادر کرد. شوقی در سال ۱۳۳۶ (هـ.ش) می میرد و بر خلاف پیش بینی بهائیان شوقی صاحب فرزند نشد به همین سبب برای اداره جامعه که می بایست بعد از عبدالبهاء اجرا شود یعنی مدیریت به وسیله بیت العدل بعد از شوقی این کار به عهده این شوری گذاشته شد. تا کنون رهبری شان توسط این گروه که مرکز آن در صورت فلسطین اشغالی است صورت می گیرد.

     

    عقاید این فرقه:

    منابع اعتقادی و احکام بهائیان نوشته های باب و بهاء و عبدلبهاء و تا حدی نیز شوقی ربانی است که از نظر بهائیان مقدس بوده و در مجالس ایشان قرائت می شود.

    امروزه کتب باب در دسترس بهائیان قرار نمی گیرد تا بهائیان از حقایق اعتقادات خود آگاه نگردند به همین دلیل بیت العدل از چاپ کتاب های باب جلوگیری می کند ولی دو کتاب اقدس و ایقان بهاءلله نزد آنان از اهمیت بسیاری برخوردار است.

    بیشتر عقاید بهائیان بر محور میرزا حسینعلی نوری ( بهاءلله) است که در اینجا به چند نمونه از این عاقید اشاره می کنیم.

    • نسخ اسلام.

    این گروه معتقدند اسلام بعد از ظهور باب پایان یافته و باید همه بهائی شوند. در کتاب بیان آمده: «با ظهور سید علی محمد باب اعلام پایان گرفت و اینک دین جدید ظهور کرده و مردم همگی باید بهائی شوند.»

    • شناخت بهاء:

    درکتاب اقدس ذکر شده که: « اولین چیزی که بر بندگان واجب شده است شناخت محل تابش وحی و طلوع امرالله است یعنی معرفت به بهاءلله که در اثر این شناخت اعمال قبول می شود»

    • ربوبیت و اولویت بهاء

    در کتاب اقدس آمده: « بهاءلله دارای مقام الوهبیت و ربوبیت می باشد»

    • با ظهور بهاء قیامت برپا شده.

    بهاءلله مژده پیامبران قبل و باب است و با ظهور او قیامت بر پا شده است.

    اصول دوازده گانه:

    از این گونه عقاید که ذکر شد در این فرقه به وفور دیده می شود اما امروزه بهائیان به آموزه های دوازده گانه ای پرداخته و آن را تبلیغ می کنند، این عقاید را همان گونه که قبلاً ذکر شد عباس افندی از میان سخنان بهاءلله خارج کرده است.

    این اصول عبارتند از: ۱- تحری حقیقت ۲- ترک تقلید ۳- تطابق دین با علم و عقل ۴- وحدت اساس ادیان ۵- وحدت عالم انسانی ۶- ترک تعصبات  ۷- الفت و محبت میان افراد بشر  ۸- تعدیل معیشت عمومی   ۹- تساوی حقوق زن و مرد    ۱۰- تعلیم و تربیت اجباری    ۱۱- صلح عمومی     ۱۲- تحریم جنگ

     

    تحری حقیقت

    تحری حقیقت اولین و مهم ترین اصل از اصول دوازده گانهاست.

    عبدالبهاء در این باره می گوید: « اما بهاءلله فرمود: تقلید جایز نیست تحری باید نمود»

    در فرهنگ لغت فارسی؛ تحری یعنی درنگ کردن در طلب امر بهتر و صوابتر و حقیقت جویی و لغت حقیقت به معنی حق، راستی، درستی و منتهای هر چیزی.

    این اصل در کتب بهائیان چنین معنا شده:

    «تحری لغتی است عربی که در لغت به معنی جستجو و تخصص و حقیقت یابی و در طلب امر بهتر بودن و درنگ و تأمل نمودن و حقیقت یعنی اصل و راست و درستی چون ذات هر شیء را مکشوف می کند.»

    عباس افندی درمورد حقیقت می گوید: « حقیقت وحدت عالم انسانی است حقیقت محبت بین بشر است، حقیقت اعلان عدالت است، حقیقت هدایت لله است، انبیاء حقیقت بودند، حقیقت ترک تعصبات است، اول چیزی که لازم است تحری حقیقت است»

    بهائیان معتقدند که تقلید موجب خسران است و هر فرد باید با ادراکات و احساسات خود در هر امری از امر تحری و تحقیق نماید و جویای حقیقت شود و با گوش خود بشنود و با چشم خود ببیند و با ادراکات خود درک کند که در اثر آن به وحدت و یگانگی خواهد رسید.

    شروط تحری حقیقت از نگاه رهبران این فرقه این است که

    • شخص خود مایل به تحری باشد.
    • حب و بغض نداشته باشد.
    • مطالب تأیید شده را با چشم خود ببیند.
    • تقلید گذشته را فراموش کند.
    • در قضاوت و داوری منصرف باشد.

     

    شما قضاوت کنید!

    • بهائیان این اصل را مخصوص خود می دانند و می گویند قبل از باب چنین چیزی نبوده در صورتی که یکی از اساسی ترین مسائل اسلام که به آن تأکید شده است، همین دعوت به تعقل و پذیرش دین از روی تفکر و عقل است. در صدر اسلام پیامبر از مسلمانان می خواست که از گذشتگان پیروی نکنند و تقلید گذشته را کنار بگذارند ولی نه هر تقلیدی بلکه سنت های نیکو را باید حفظ کرد.
    • دین اسلام هم به این مسئله تأکید دارد بلکه واجب است که انسان در اعتقادات و مبانی نظری نباید تقلید کند بلکه با عقل خود باید به مسئله اعتقادی برسد ولی در فروع باید یا تقلید یا احتیاط یا اجتهاد نمود که هر مسلمانان با توجه به شرایطی که دارد می تواند خود یکی از این راه ها را انتخاب نماید.

    هرگز انسان با عقل خود به فروع دست پیدا نمی کند، بعضی مسائل را عقل انسان جوابگو نیست، اگر عقل انسان به همه مسائل پاسخگو باشد دیگر چه نیازی به پیامبران است.

    • در شروط تحری ذکر شد که حب و بغض نباید باشد منظور آنها هرگونه حب و بعض قومی، ناموسی، جنسی و … می باشد اما این را نمی شود پذیرفت که انسان در مسئله ای مثلاً تعصبات ناموسی خود را کنار بگذارد چه حقیقتی بالاتر از این که انسان باید نسبت به ناموس خود تعصب داشته باشد مگر می شود در انتخاب و تصمیم گیری انسان به این مسائل توجه نکند.
    • در شرط دیگر تأکید شده که مطالب تأیید شده را با چشم خود ببیند. اگر منظور در مکتوبی که از پیامبرشان رسیده است باشد دیگر تحری نیست، تقلید است و اگر منظورشان دیدن نتیجه مطلوب است باید به آنها گفت مگر می شود حقیقت و تأیید شده ی صلاه و برخی عبارات دیگر را در این دنیا دید؟!
    • بهائیان از طرفی می گویند شخص باید با گوش خود بشنود و با چشم خود ببیند و خود حقیقت را درک کند و از طرف دیگر می گویند فهم کلمات الهیه و درک بیانات و حمامات معنویه هیچ دخلی به علم ظاهر ندارد و این منوط به صفای قلب و تزکیه نفوس و فراغت روح است.
    • بهاءلله در فرازهای مختلف از نوشته ها مریدان را از شنیدن نغمه های مخالف خود بر حضر می دارد و حتی اگر کلامشان مستند به کل کتاب و آیات باشد او می گوید:

    « بر جمیع احباء لله لازم است که از هر نفسی که رائحه بغض  از جمال عزّ ابمی ادراک نمایند از او احراز نمایند اگر چه به کل آیات ناطق شود به کل کتب تمسک جوید الی انّ قال عزّ اسمه پس در کمال حفظ خود را حفظ نماید که مبادا به دام نزودی و حیله گرتفار آیند، این است نص قلم تقریر»

    و در کلام دیگر می گوید:

    « پس از چنین اشخاص اعراض نمودن اقرب طرق مرضات الهی خواهد بود چه که نفسشان مثل سم سرایت کننده است»

    قضاوت با شما

    به نظر شما با این کلام‌هایی که بهاء گفته آیا می شود دیگر به دنبال حقیقت گشت؟ کسی که اجازه ندارد کلام مخالف را بشنود آیا می تواند در تصمیم گیری بهترین تصمیم را بگیرد؟ شاید طرف مقابل قولش حق و صحیح باشد، شاید جبهه مخالف حق باشد؟

    این تنها بررسی کوتاه از یک اصلِ ادعاییِ این فرقۀ باطل و فرزند نامشروعِ دولت های استعمار گر بود. حال اگر محققی بتواند تمام ادعاهای این فرقه را بررسی کند حقیقت امر به معنای واقعی کلمه تحرّی می گردد.!

    چه خوش گفت شاعر شیرین سخن:

    چه خوش است محک تجربه آید به میان     تا سیه روی شود هر که در او غَش باشد