چکیده :
با بررسی این واژه با واژههای (شهوت، مَوَدَّت، هَوَی) میخواهیم با معانی این واژگان و شباهتها و تفاوتهای آنها بیشتر آشنا شویم تا در فهم دقیق آیات قرآن کمک رسان ما باشند. برای رسیدن به این هدف، ابتداءً این واژگان را در پنج کتاب لغت (مصباح المنیر، التحقیق، مفردات الفاظ قرآن، مقاییس اللغه و العین) مورد بررسی قرار دادیم و سپس تک تک این واژگان را از نظر صرفی تحلیل نمودیم و در آخر آنها را در سه کتاب تفسیری (المیزان، نمونه و نور) مورد بررسی قرار دادیم.
با بررسی این واژه با واژههای (شهوت، مَوَدَّت، هَوَی) میخواهیم با معانی این واژگان و شباهتها و تفاوتهای آنها بیشتر آشنا شویم تا در فهم دقیق آیات قرآن کمک رسان ما باشند. برای رسیدن به این هدف، ابتداءً این واژگان را در پنج کتاب لغت (مصباح المنیر، التحقیق، مفردات الفاظ قرآن، مقاییس اللغه و العین) مورد بررسی قرار دادیم و سپس تک تک این واژگان را از نظر صرفی تحلیل نمودیم و در آخر آنها را در سه کتاب تفسیری (المیزان، نمونه و نور) مورد بررسی قرار دادیم.
طبق بررسیهای انجام گرفته ما به این نتیجه رسیدیم که واژهی شهوت فقط برای کارهای نفسانی استفاده نمیشود بلکه در اعمال و کارهای روحانی هم استعمال شده است. و از آن طرف هم واژهی حُب فقط برای اعمال پسندیده استعمال نشده بلکه در بعضی زمانها برای کارهای نفسانی هم استعمال میشود.
واژگان کلیدی: بررسی، واژه، حُبّ، کلمات، همسو، قرآن
مقدمه
برای درک بیشتر آیات قرآن نیازمندیم با مفاهیم و معانی آیات و واژگان آن بیشتر آشنا شویم تا بهرهای بیشتری از آیات قرآن ببریم و استفادهی بیشتری از رهنمودهای آن بکنیم.
برای دست یابی به این هدف برای نمونه چند واژهی (حب، شهوت، مودَّت، هوی) را که از پرکاربردترین واژههای قرآن است و معانی و مفاهیم پر کاربردی در آیات دارند را مورد بررسی قرار میدهیم.
علّت انتخاب کردن این واژگان بهخاطر این بود که این کلمات در فضای معنایی شباهت بسیاری با هم دارند و خیلی از اشخاص در ترجمهی این واژگان در آیات قرآن آن را شبیه به هم معنا میکنند. و ما در صدد این برآمدیم تا با ارائهی تفاوت و شباهت این واژگان از این اشتباه بپرهیزیم.
فصل اول: واژهی حُب و کلمات همسوی آن در لغت عربی
گفتار اول: بررسی حُب در لغت
واژهی حُب در باب استفعال به معنای استحسان (طلب نیکی کردن) است.
و حَبَّ اسم جنس برای دانه و گندم از چیزهایی که در خوشه هستند میباشد. [۱]
أحبَبت ضد أبغضت است.
الحباب: یعنی کوچک و نار الحُباحِب: یعنی پشهای که شب میپرد و نوری از خودش تولید میکند و به تکه آتشی که در هوا از برخورد سنگها به وجود میآید گفته میشود.
زمانی که حبَّ به ذا اضافه میشود به معنای بلند مرتبه میشود مانند: حبَّذا زیدا: یعنی زید بلند مرتبه شد. [۲]
حاء و باء سه ریشه دارند:
- لزوم و ثبات: فالحبَّ والمحبَّه اشتقال شده از أحبَّه یعنی زمانی که با هم هستند.
المُحِبّ: شتری که ملازم مکان خودش است و حرکت نمیکند.
- دانه چیزی که دارای دانه است: الحِبّ: دانههای کوچک گیاهان و گلها و مفروض میشود حِبَّه. هر چیزی که دانه دارد اسمش میشود حِبّه غیر از گندم و جو که فقط به آنها گفته میشود حَبّ.
- وصف است برای کوتاهی: حَبحَاب: مردی که قدش کوتاه است و جمع آن میشود حَباحِب در واقع به مردی که خیلی قدش کوتاه است گفته میشود. [۳]
طبق نظر علامه مصطفوی برای ماده حُب فقط یک ریشه وجود دارد و آن هم «وِداد» است به معنای میل شدید و در مقابل آن بغض شدید است.
زمانی که واژهی حُب مجرد و لازم باشد معنای آن دوستی شدید میشود. و به نظر التحقیق صحیح نیست که حُب را در بعضی آیات[۴] مانند (وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا) انسان/۸ به باب افعال ببریم و آن را متعدی بکنیم ولی بعضی از تفاسیر این کار را انجام داده اند و حُب را متعدی کرده اند (احباب) و اگر این آیات را متعدی معنا کنیم شدت و ضعف از آن گرفته میشود و دیگر شدت و ضعفی معنا ندارد.
زمانی آیات متعدی میشوند که عدم دوست داشتن (احباب) از طرف خداوند باشد. [۵]
مانند این آیه شریفه:[۶] (إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ) [بقره/۱۹۰]
«استحبَّ الشیِ» طلب در آن محفوظ است. یعنی: درخواست آن را دوست دارد.
(لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاء إَنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ عَلَى الإِیمَانِ) [توبه/۲۳]
یعنی: پدران و برادران خود را اگر کفر را برایمان اختیار کردند بر خود اولی میگیرد.
حَبَبُ: یعنی چسباندن دندانها به یکدیگر بهخاطر شباهتشان به حُب
حُباب: هوا و نفخی است که در آب است که تشبیه شده است به حُب.
حَبَبتُ فلاناً: در اصل به معنای اصابت کردن حُب به قلب است ولی به جای حُب شخفته، کبدته، فأءته هم میتوانیم بگذاریم.
أحببتُ فلاناً: قرار دادم قلبم را در معرض محبتش.
محبَّتُ: یعنی اراده میکند آن چه که میبیند و آیا آن چه که گمان میکند خوب است.
و آن سه وجه دارد:
۱.محبت به لذت مانند محبت مرد به زن
(وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا) [انسان/۸]
۲.محبت به نفع مانند محبت چیزی که استفاده از آن میبرد.
(وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ) [صف/۱۳]
۳.محبت به فضل مانند محبت اهل علم که بهخاطر علم، هم دیگر را دوست دارند.
و چه بسا تغییر محبت به اراده باشد مانند سخن خداوند تعالی:
(فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ) [مائده/۵۴]
پس محبت خداوند تعالی به بنده اش بهخاطر انعامش به اوست و محبت عبد به خداوند بهخاطر طلب نزدیکی به اوست مانند قوله تعالی:
(إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَن ذِکْرِ رَبِّی) [ص/۳۲]
یعنی همانطور که من او را دوست دارم اسب را هم دوست دارم.
(إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ) [بقره/۲۲۲]
منظور از یُحِبُّ یعنی هم ثواب به آنها میدهد و هم نعمت به آن ها.
ارتکاب به گناهان به این میشود که انسان توبه نکند و زمانی که توبه نکرد خداوند دوستش ندارد مانند آن دوست داشتنی که وعده داد خدا به توابین و متطهرین.
(لاَ یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ) بقره/۲۷۶ و (وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ) [حدید/۲۲]
و دوست دارد خدا مرا این چنین[۷]
(لَعَنِتُّمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ) [حجرات/۷]
گفتار دوم: بررسی شهوت در لغت
الشهوه: به معنای اشتیاق نفس به چیزی است.
و شی شمی: به معنای چیز لذیذ است.
و واژهای که برای مرد به کار برده میشود (شَهَوان) است و واژهای که برای زن به کار برده میشود (شَهَوی) است. [۸]
همانطور که در مصباح توضیح داد العین هم این را متذکر میشود که برای مرد (شَهَوان) استفاده میشود و برای زن (شَهَوی) به کار برده میشود.
به نظر العین اگر بر سر «تَشهی» «ال» بیاید به معنای شهوت بعد از شهوت است. (التشهی) [۹]
شین وها و واو که حرف معتل است یک معنا دارد و آن هم شهوت است (علاقه و میل) که گفته میشود برای مرد (شهوان) و برای زن (شهی) [۱۰]
اصل در شهوت کشیده شدن نفس به چیزی که میخواهد.
شهوت در دنیا به دو نوع است: ۱- صادقه ۲- کاذبه
- صادقه: آن شهوتی است که بدن با نبود آن مختل میشود مانند: شهوت انسان به غذا که با نبود آن بدن مختل میشود.
- کاذبه: به آن شهوتی گفته میشود که بدن با نبود آن مختل نمیشود. [۱۱]
اصل این ماده رغبت شدید نفس به سوی چیزی که ملایم با نفس است.
اشتهاء: در باب افتعال دلالت میکند بر پذیرش و اختیار شهوت.
اگر اشتهاء خوش آمدن روح باشد تحت حکم عقل پس آن مطلوب و ممدوح است نزد شرع و وجدان انسانی و موجب سعادت و کمال است.
ولی اگر خوش آمدن بدن و قواه باشد در جهت تمایلات نفسانی صرفاً پس آن مذموم است نزد عقل و شرع و موجب کشیده شدن انسان به حیوانیت و مرتبهی پایین مادیات است.
این را هم باید بدانیم که برای انسان در کل مراحل زندگی اش به حسب مقام و منزلتش شهوت و رغبت و توانایی وجود دارد.
پس برای طفل تا دو سالگی رغبت به شیر و استراحت است و بعد از گذشت چند سال میل دارد به بازی و سرگرمی. زمانی که بزرگتر شد میرود به سوی لذتهای حیوانی و بعد از این که بالغ شد و حد رشد برایش محقق شد در او میل به دو جهت پیدا میشود یک از جهت مادی و دو ازجهت معنوی.
پس شهوت قوهای است که به وسیلهی آن رسیدن به مطلوب دنیوی و روحانی حاصل میشود و این وسیلهای است که انسان به واسطهی آن به سمت بهشت و یا جهنم حرکت میکند.
شهوت به مادیات نفسانی مانند[۱۲] (وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِیلُواْ مَیْلاً عَظِیمًا) [نساء/۲۷] در شهوات نفسانی انسان تابع شهوات خود است و اختیار خود را به آن میسپارد. بدون این که توجهای به تمایلات معنوی داشته باشد.
و این قسم از شهوات نفسانی بر خلاف شهوات روحانی است.
یکی از تفاوتهای شهوت روحانی و نفسانی این است که شهوت روحانی بر خلاف شهوت نفسانی وابسته به اراده و رضایت و طلب و توجهای از جانب خدای متعال است. پس شهوت انسان در این مرحله توجه به رضایت خدای متعال است نه توجه به شهوات و تمایلات نفسانی.[۱۳]
(وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ) [زخرف/۷۱]
شهوات معنوی انسان دو گونه است:
یکی این که در راه خدا و در مسیر رضایت اوست (یعنی شهوت وسیله است) و دوم این که ذات شهوت مورد اراده و مرضی خدای متعال است و این قسم آخر زمانی است که بنده به حد اعلای عبودیت و اخلاص کامل برسد و برای او هیچ اراده و طلبی باقی نمانده باشد. در این حال در عظمت خدای متعال فانی گشته است و به اهل فطرت وجودیه خویش رسیده است.
پس اشتها همان رغبت و تمایل شدید است.
تفاوت دیگری که بین اشتهای نفسانی با اشتهای روحانی وجود دارد این است که در اشتهای مادی و نفسانی انسان باید برای تحصیل آن دائما به رنج و سختی بیافتد و برای رسیدن به آن چه که به آن اشتها دارد تلاش کند (وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ) [مریم/۹] و این به خلاف شهوت روحانی است که این قسم از شهوت همیشه نزد انسان حضور دارد و برای او آماده است.[۱۴] (وَفَوَاکِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ) [مرسلات/ ۴۲]
گفتار سوم: بررسی موَدَّت در لغت
الوَدَّ: مصدر وَدِدت و یَوَدُّ به معنای آرزو کردن است.
الودُّ: بتی است برای قوم نوح و بتی است برای قریش که آن را میخوانند. [۱۵]
«واو» و «دال» کلمهای است که دلالت میکند بر محبت و «وددتُهُ= أحبَبتُهُ»
وَدِدتُ به معنای این است که اگر یک چیز را آرزو کردم آن چیز باشد.[۱۶]
«أوَدُّ» هم برای محبت کردن است و هم برای آرزو کردن ولی «الوُدُّ» فقط برای محبت است.
و «الوَداد» فقط برای آرزو کردن است. و زمانی که من میگویم (وَدِیَهُ فُلان) یعنی: دوست دارم او را. [۱۷]
از مواردی که ایشان استعمال کرده یکی «مودَّت» است و دیگری «وَدود» است.
مَوَدَّت گاهی محبت همراه با آرزو است.[۱۸] (وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً) [روم/۲۱]
(سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا) [مریم/۹۶]
و گاهی هم به معنای محبت تنهاست[۱۹] (قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى) شوری/۲۳
و در آین آیه شریفه (لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ) [مجادله/۲۲]
خداوند نهی کرده است مومنین را از این که دوست داشته باشند کفار را و دوستی با آنها بکنند.
و همچنین در این آیه شریفه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّهِ) [ممتحنه/۱]
باء در بالموَدَّت باء سببیت است (یعنی کارهایی که سبب محبت میشوند را نهی کرده است مانند: خیرخواهی و امثال این موارد)
یکی دیگر از استعمالات مفردات «الودُّ» است که نام بتی است که به این نام نامیده شده است و علّت نامگذاری آن را دو چیز ذکر کرده است یکی این که بهخاطر دوست داشتن و علاقه به آن بوده و دوم بهخاطر اعتقادی که به آن داشتند که بین بت و خداوند محبتی وجود داشته است.[۲۰]
به نظر مصباح «وُدّاً» و «وَدّاً» به معنای دوست داشتن است.
چنان چه در مفردات راغب گفته شده وُدٌّ و وَدٌّ نام بتی است و مصباح المنیر هم به همین اشاره کرده است و گفته به همین دلیل نام بعضیها را (عَبد وُدًّ) نامیده اند. [۲۱]
اصل واحد در ماده «وُدّ» تمایل به چیزی است و این تمایل در مرتبهی ضعیف و عمومی از دوست داشتن قرار دارد. به این دلیل که حُب استعمال شده است به تمایل براساس طبیعت و حکمت آدمی.
و گاهی هم استعمال شده مادهی «وُدّ» به معنای: آرزو و تمنّی به این دلیل که در تمنی تمایل به حجتی دارد اگر منظور ما به مطلق جهت باشد از مصادیق «وُدّ» به حساب میآید ولی اگر مطلق جهت تمایل نباشد در این جا به کار بردن «وُدّ» مجازی میباشد.
در این آیه شریفه تمایل به جهت مطلق است یعنی بیانگر تمایل طبیعی به یک جهت است.[۲۲]
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّهِ) [ممتحنه/۱]
الوَدود: یکی از اسماء حسنی خداوند است و تمایل به آن چیزی که اقتضای طبع اوست و بر حسب صفات ذاتی و جمالی خداست.
(وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ) [هود/۹۰]
(وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ) [بروج/۱۴]
و چرایی این که چرا در بعضی آیات «وَدود» را بعد از صفت «رحیم» آورده و در بضعی دیگر بعد از صفت «غفور» در تفسیر بیان خواهد شد.
همانطور که در مصباح و مفردات اشاره شد الود نام بتی میباشد و در قرآن کریم هم به آن اشاره شده است. [۲۳]
(وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْرًا) [نوح/۲۳]
گفتار چهارم: بررسی هَوَی در لغت
«هَوی-یَهوِی» از باب ضَرَبَ یَضرِبُ است؛ مصدرش (هویاً) به ضم «ها» و فتح آن. ابن قوطیه هم با مدّ آن را (هواء) اضافه کرده است.
معنی آن از بالا به پایین سقوط کرده است. ابوزید این معنا را گفته است الازهری به فتح «هاء» اکتفا کرده است.
(هَوَتِ العقاب): یعنی عقاب بر صید تسلط پیدا کرد، البته تا زمانی که صید را از مسیرش منحرف نکرده باشد، اما زمانی که آن را محرف کند، گفته میشود (أهوت العقاب)
به بین دو کوه (الهواه) گفته میشود. البته (حفره) هم گفته شده.
تهاوی القوم: سقوط کردن افراد به دنبال یکدیگر در پرتگاه.
الهوی: به قصر (یاء)، مصدر (هویته) است، از باب (تَعِبَ)، در جایی گفته میشود که کسی را دوست داشته باشی و علاقه داشته باشی، سپس معنای آن توسعه پیدا کرده و به میلِ نفس به سوی چیزی گفته شده، و بعد در میلهای مذموم به کار رفته است و گفته شده: «اتبع هواه».
اما (الهواء) با مدّ چیزی که بین آسمان و زمین حرکت داده میشود، و جمع آن (أهویه) است. به چیزی تو خالی هم (الهواء) گفته میشود (أهوی) الی الشی بیده: دستش را دراز کرد چیزی را بگیرد، اگر آن چیز نزدیک باشد. اما اگر دور باشد گفته میشود (هوی إلیه) بدون الف. [۲۴]
الهواء (با مدّ): حق به انسان ترسو گفته میشود: (إنّه لَهواءٌ) و نیز گفته میشود (قلبه هواءٌ) در قرآن کریم هم خداوند فرموده است[۲۵]: «و أفئدتُهم هواءٌ» [ابراهیم/۴۳]
هوی: هاء، واو و یاء: کلمهی صحیحی است که دلالت میکنمد بر خالی بودن و سقوط. اصل آن (الهواء) و با مد است که به فضای بین آسمان و زمین گفته میشود، که بهخاطر خالی بودن آن به این نام نامیده شده است.
به هر چیز تو خالی (هواء) گفته اند؛ خداوند فرموده: «وأفئدتهم هواء» یعنی دل هایشان خالی است و چیزی در آن نیست. و به چیزی که سقوط میکند میگویند: هوی الشیء یهوی.
و به جهنم «هاویه» میگویند، زیرا کفار در آن سقوط میکنند. و به هر پرتگاهی «الهاویه» گفته میشود. [۲۶]
فصل دوم: بررسی صرفی و استعمالی واژهی حُب با کلمات همسو
گفتار اول: بررسی صرفی و استعمالی حُبّ
صرفی:
- اسم و متصرف
- بنا: ثلاثی مجرد عدد: مفرد ۴. جنس: مذکر مجازی
- جامد مصدری (مصدر از نوع اصلی) ۶. نکره
- غیر سالم (مضاف است) ۸. بر وزن (فُعل) ۹. ریشه (ح-ب-ب)
- منصرف
*مضاف بودن این واژه به این دلیل است که چون دو حرف کنار هم هستند و هر دو شَبیه به هم هستند برای همین ادغام کبیر رخ میدهد یعنی حرف اول را ساکن میکنیم و سپس هر دو حرف را با هم ادغام میکنیم.
*این واژه منصرف است چون غیر منصرف بودن یک سری شرایط خاصی دارد که این واژه آن را دارا نمیباشد و علاوه بر این اگر غیر منصرف باشد نباید تنوین و کسره بگیرد در صورتی که این واژه هر دوی این را قبول میکند.
استعمالی:
در بخش فعل الف) ثلاثی مزید ۱- باب استفعال (استحباب) ۲- باب مفاعله (محاببه)
ب) ثلاثی مجرد ۱- باب ضَرَبَ یَضربُ (حَبَبَ یَحبِبُ) ۲- باب تَعِبَ یَتعَبُ (حَبَبَ یَحبَبُ)
در بخش اسم: اسم مفعول (محبوب) صفت مشبه (حبیب)
مصدر اصلی (حُبّ) مثنی (حَبیبَه) جمع (حبائب)
جمع مذکر (أحبّاء) جمع مکسر (حُبوب)
*حُبّ: اگر بر وزن فعیل باشد و غیر مضاف باشد جمع آن میشود «فُعلاء» مانند «شرفاء»
و اگر مضاف باشد جمع آن «أفعلاء» میشود مانند: «أحبّاء» و «أخمِلاء».[۲۷]
گفتار دوم: بررسی صرفی و استعمالی شهوت
صرفی:
- اسم و متصرف ۲. ریشه (شَهَوَ) ۳. بنا: ثلاثی مزید
- جنس: مونث لفظی مجازی ۵. جامعه مصدری (نوع اصلی)
- نکره ۷. غیر سالم (ناقص واوی) ۸. وزن: (فَعلَهٌ)
- منصرف
استعمالی
فعل ثلاثی مزید: باب افتعال (اشتهاء)
اسم: جمع مونث سالم (شهوات)[۲۸]
اسم فاعل: (المُشتَهی)[۲۹]
گفتار سوم: بررسی صرفی و استعمالی مَوَدَّت
صرفی
- اسم و متصرف ۲. ریشه (و-د-د) ۳. بنا: ثلاثی مزید ۴. جنس: مونث لفظی مجازی ۵. جامعه مصدری (مصدر میمی) ۶. نکره ۷. غیر سالم (مضاعف و مثال واوی)
۹. منصرف ۱۰. وزن (فَعَله)
استعمالی
فعل ثلاثی مزید: باب مفاعله (وادَدَ)[۳۰] باب تفعّل (تَودَّدَ)[۳۱]
اسم مبالغه (وَدود)[۳۲]
*به نظر مقاییس و مفردات «وَدُّ» در اصل «وَتِدُ» بوده است که چون حروف تاء و دال هم مخرج هستند، ادغام شده و به حالت مشدد درآمده است.
گفتار چهارم: بررسی صرفی و استعمالی هَوی
صرفی:
۱.فعل ماضی ۲. ریشه (هَوَیَ) ۳. ثلاثی مجرد از باب (فَعَلَ یَفعِلُ)
۴.غیرسالم (لفیف مقرون) ۵- معلوم ۶- لازم
- مبنی بر فتح تقدیری
*هَوَی طبق قاعدهی اعلالی که (واو و یاء متحرک ما قبل مفتوح قلب به الف میشود)
در اینجا هم یاء متحرک ما قبل مفتوح است برای همین هَوَیَ¬ هَوَی تبدیل میشود.
استعمالی
فعل ثلاثی مجرد: از باب ضَرَبَ (هوی یهوی)
[یَهوِی مَخارِمَهَا هُوِیَّ الأجدَل]
اسم مکان یا زمان: المَهواهُ (به فتح میم)[۳۳]
اسم مونث: الأهواء و المَهواء
اسم ممدود: الهواء
[یَحتَثها من هواءِ الجو عَصویب][۳۴]
فصل سوم: بررسی واژهی حُبّ و کلمات همسو در قرآن کریم
گفتار اول: بررسی حُبّ در قرآن
(فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَن ذِکْرِ رَبِّی) [ص/۳۲]
- حُبّ در این آیه شریفه به معنای دوست داشتن انسان بهخاطر یاد پروردگار است.[۳۵]
- کلمهی أحببتُ متضمن معنای ایثار است و کلمهی «عن» به معنای «علی» است. و منظور این است که من محبّی را که با اسبان دارم ایثار و اختیار میکنم بر یاد پروردگارم.[۳۶]
- محبت به معنای محبت به فضل است مانند محبت اهل علم.[۳۷]
(وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا) [فجر/۲۰]
(قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا) [یوسف/۳۰]
حُبّ در این جا به معنای عشق شدید است.[۴۰]
(قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ) [یوسف/۳۳]
- به بعضی «أحبُّ» را به معنای اسم تفضیل گرفته اند یعنی من زنان را بیشتر دوست دارم و این از شأنیت حضرت یوسف خارج است. در صورتی که باید آن را به صورت مفعولی معنا کرد یعنی: زندان نزد من محبوب است.
- به معنای میل شدید است.[۴۱]
(إِذْ قَالُواْ لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا) [یوسف/۸]
(وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ) [بقره/۱۶۵]
« یُحِبُّونَهُمْ » به معنای دوست داشتن بر اساس خیال و جهل و هوسهای بیهوده است.
و « حُبًّا » به معنای کمال دوستی و جمال دوستی است.[۴۴]
(وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ) [بقره/۱۷۷]
حُبّ در این آیه شریفه به معنای علاقه است.
(زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ) [آل عمران/۱۴]
«حُبُّ الشهوات» به معنای لذت به شهوت است.[۴۵]
(وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا) [انسان/۸]
- حُبّ در این آیه شریفه به معنای اشتیاق و علاقهی زیاد است.[۴۶]
- حُبّ در این جا محبت برای لذت است مانند محبت مرد به زن.[۴۷]
(وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ) [صف/۱۳]
- حُبّ در این جا محبت به نفع است مانند محبت چیزی که استفاده از آن میبریم.[۴۸]
گفتار دوم: بررسی مَوَدَّت در قرآن
(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً) [روم/۲۱]
- مودَّت به معنای محبتی است که اثرش در مقام عمل ظاهر باشد در نتیجه مَودَّت به محبت نسبت خضوع است به خشوع، چون خضوع آن خشوعی را گویند که در مقام عمل اثرش هویدا باشد، به خلاف خشوع که نوعی تأثر نفسانی است.[۴۹]
- طبق نظر تفسیر نور مَودَّت به معنای علاقهی شدید است.[۵۰]
- مفردات «مَودَّت» را به معنای محبت همراه با آرزو ذکر کرده است.[۵۱]
(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا) [مریم/۹۶]
- وُدّ در این جا به معنای محبت است.[۵۲]
- کلمه «وُدّ» به معنای محبت است و در این آیه شریفه منظور همان وعده جمیلی است که از ناحیه خدای متعال آمده است.[۵۳]
(قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى)
- « الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى» یعنی دوستی ذو القربی که منظور بازگشت به مسالهی ولایت و قبول رهبری ائمهی معصومین است.[۵۴]
- «مَودَّت» به معنای عشق ورزیدن به ذوی القربی است و لازمهی این شناخت و معرفت است.[۵۵]
- مفردات مَودَّت را به معنای محبت تنها ذکر کرده است.[۵۶]
(وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ) [بروج/۱۴]
۱.«وَدود» در این آیه معنای فاعلی دارد یعنی خداوند پرمحبت و مهربان است نه مفعولی و این که بعضی صیغهی «وَدود» را به معنای «اسم مفعول» دانسته اند مانند «رکوب» که به معنای «مرکوب» آمده است. یعنی خداوند دوست داشتنی است که این معنا تناسب یا وصف «غفور» که قبل از آن آمده ندارد زیرا، هدف بیان محبت پروردگار نسبت به بندگان است، نه علاقه و محبت بندگان نسبت به او.[۵۷]
(إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ) [هود/۹۰]
- «وَدود» صیغه مبالغه از «وُدّ» به معنای محبت است، و ذکر این کلمه بعد از کلمهی «رحیم» اشاره به این است که نه تنها خداوند به حکم رحیمیتش به بندگان گنهکار توبه کار توجه دارد بلکه از این گذشته آنها را زیاد دوست دارد.[۵۸]
(وَدَّت طَّآئِفَهٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَمَا یُضِلُّونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ) [آل عمران/۶۹]
- «وُدّ» در این آیه به معنای آرزو و تمنی است.[۵۹]
- طبق نظر علامه مصطفوی «وَدَّت» به معنای تمایل طبیعی به یک جهت است.[۶۰]
(وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ) [قلم/۹]
- «وَدُّوا» به معنای دوست داشتن است.[۶۱]
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّهِ) ممتحنه/۱
- کلمهی «مَودَّت» مفعول کلمهی «تُلقونَ» است، و حرف باء که بر سر آن آمده زائده است و مراد از القاء مَودَّت اظهار دوستی و یا ابلاغ آن به مشرکین است.[۶۲]
(وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا) [آل عمران/۳۰]
- «توَدُّ» در این آیه شریفه به معنای آرزو میباشد.[۶۳]
(أَوْثَانًا مَّوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا) [عنکبوت/۲۵]
- «مَودَّت» به معنای پیوند است.[۶۴]
(وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْرًا) [نوح/۲۳]
- «وُدّ» در این آیه نام بتی است.
گفتار سوم: بررسی شهوت در قرآن
(یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِیلُواْ مَیْلاً عَظِیمًا) [نساء/۲۷]
۱.شهوات در این آیه به معنای هوس است.[۶۵]
- الشهوات منظور شهوت نفسانی است.[۶۶]
(زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ) [آل عمران/۱۴]
شهوات در این آیه به معنای مشتیهات (اشیاء مورد علاقه) است.[۶۷]
(وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا) [مریم/۵۹]
۱.شهوات در این آیه منظور شهوات کاذبه است.[۶۸]
(وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ) [زخرف/۷۱]
۱.منظور از شهوات در این آیه میل داشتن به سوی رضایت خداوند میل به نفس و تمایلات آن و در واقع این، شهوت روحانی است.[۶۹]
گفتار چهارم: بررسی هوی در قرآن
(فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ) [قصص/۵۰]
- «هواه» به معنای نفس است یعنی آنها پیروی هوسهای نفسانی خویش اند.[۷۰]
- برای انسان سه دشمن معنوی شمرده اند: اول جلوههای دنیوی، دوم تمایلات نفسانی و سوم وسوسههای شیطانی. که در این میان، دنیا و جلوههای آن همچون کلیدی است که با حرکت به یک سوی، در را باز میکند و با حرکت به سوی دیگر در را میبندد. یعنی هم میتوان از آن بهرهای خوب گرفت و هم میتوان آن را در راه بکار برد. وسوسههای شیطانی نیز اگر چه نقش آفرین هستند ولی انسان را به گناه مجبور نمیکنند، مضافاً بر این که شیطان در دل اولیاء خود راه نفوذ و تسلطی ندارد.
اما دشمن سوم که از همه کارسازتر است، هواها و تمایلات نفسانی است که خطرناک ترین دشمن انسان به شمار میرود که اگر مواظب این دشمن درونی نباشیم حتی با نبود دشمن بیرونی که همان شیطان است ممکن است این هواها و تمایلات ما را به بیراهه بکشاند.[۷۱]
(مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُءُوسِهِمْ لاَ یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاء) [ابراهیم/۴۳]
- « وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاء » به معنای تهی شدن دلهاست همانند آنچه در زبان فارسی میگوییم فلان کس خبری به من داد و یک مرتبه دلم تهی شد، و یا قلبم فرو ریخت.[۷۲]
- « وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاء » یعنی از شدت وحشت قیامت دل هایشان از تعقل و تدبیر خالی میشود و یا به کلی عقلشان زایل میگردد.[۷۳]
(وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُمُّهُ هَاوِیَهٌ) [قارعه/۹]
۱.مراد از هاویه جهنم است و نامگذاری جهنم به هاویه از این جهت باشد که این کلمه از مادهی (هوی) گرفته شود که به معنای سقوط است. که میفرماید: کسی که میزانش سبک باشد سرانجامش سقوط به سوی اسفل سافلین است.[۷۴]
(فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى) [ص/۲۶]
۱.منظور از (وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى) یعنی در داوری بین مردم پیروی هوای نفس مکن.[۷۵]
(وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ) [مائده/۷۷]
- به نظر تفسیر نور (وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء) نفی کردن تقلید کورکورانه است.
(قُل لاَّ أَتَّبِعُ أَهْوَاءکُمْ) [انعام/۵۶]
۱.تفسیر نور ذیل این آیه فرموده است که ریشهی شرک، هواپرستی است و مبلغ نباید در پی ارضای هوسهای مردم باشد چون هواپرستی زمینهی هدایت را در انسان از بین میبرد. (وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ)[۷۶]
(کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ) [شوری/۱۵]
۱.« وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ » نفی میکنند پیروی از هوسهای مردم را در چون آفت دعوت به راه حق است و رهبران الهی باید با اصول دعوت خود پایبند باشند و در برابر خواستههای نامشروع مردم تسلیم نشوند.[۷۷]
- « وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ » در این جا به معنا این است که زمانی که پیامبر دینی برای مردم میآورد آنها دو دسته میشدند و در دین اختلاف میانداختند یکی نیکان که با علم و اطلاع و از در حسد این کار را میکردند و یکی نسل هایی که در شک و تحیر ماندند اختلاف میانداختند و در این آیه به پیامبر میگوید که از هوای مردم پیروی مکن.[۷۸]
(وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى) [طه/۸۱]
- (هوی) در اصل به معنای سقوط کردن از بلندی است، که معمولاً نتیجهی آن، نابودی است. به علاوه در این جا اشاره به سقوط مقامی و دوری از قرب پروردگار و رانده شدن از درگاهش است.[۷۹]
(وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى) [نجم/۱]
- منظور از « إِذَا هَوَى » نزول قرآن بر قلب پاک رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.[۸۰]
- مراد از « إِذَا هَوَى » سقوط و افتادن جرم آسمانی در کرانهی افق برای غروب است.[۸۱]
(وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى) [نجم/۳]
- طبق نظر علامه منظور از کلمهی «هوی» هوای نفس و رأی و خواسته است.[۸۲]
- در این آیه شریفه نفی، نسبت به کاهنات است چرا که کاهنان افرادی هواپرست و هوسباز بودند.[۸۳]
(وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى) [نازعات/۴۰]
- اگر در بیان این حالت فرمود نفس را از هوی نهی میکند و نفرمود «پیروی نفس را ترک میکند» برای این بود که بفهماند انسان ضعیف است، و چه بسا که نادانی او را، به معصیت بکشاند، بدون این که نسبت به خدای متعال استکبار داشته باشد. پس او نمیتواند به کلیّ پیروی از هوای نفس را ترک کند.
همین که در مقام نهی خود از آن باشد خدا هم واسع المَغفِرَه است.[۸۴]
نتیجه
نتیجه میگیریم که اصل «حُبّ» برمی گردد به میل شدید و بقیهی معانی که برای حُبّ ذکر شده مجازند که در مناسبتهای مخصوص خودش وارد شده است.
و همچنین مشتقات آن در قرآن کریم بیشتر برای اعمال و کارهای پسندیده به کار رفته است و مفهوم مشترکی را که میتوان در رابطهی با حُبّ استفاده کرد عشق و دوست داشتن شدید است.
و همچنین با بررسی شهوت به این نتیجه رسیدیم که این واژه فقط برای تمایلات نفسانی ذکر نشده است بلکه در بعضی فضاها برای میل و علاقه به چیزهای روحانی هم آمده است.
مَودَّت بیشتر برای اعمال و کارهای پسندیده و مثبت استعمال شده و هوی به خلاف مَودَّت بیشتر برای میل و هوسهای نفسانی استعمال شده است.
منابع
- فراهیدی، خلیل بن احمد، ۱۴۰۹ هـ.ق، العین، قم، نشر هجرت.
- ابن فارس، احمد بن فارس، ۱۴۰۴ هـ.ق، معجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ۱۴۱۲ هـ.ق، مفردات ألفاظ قرآن، بیروت، دار القلم.
- فیومی، احمد بن محمد، ۱۴۱۴ هـ.ق، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم، موسسه دارالهجره.
- مصطفوی، حسن، ۱۴۳۰ هـ.ق، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت، قاهره، لندن، دارالکتاب العلمیه، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی
- موسوی همدانی، سید محمدباقر، ۱۳۷۴ ش، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزهی علمیه قم.
- مکارم شیرازی، ناصر، ۱۳۷۴ ش، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
- قرائتی، محسن، ۱۳۸۳ ش، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن.
[۱] . مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، احمد بن محمد فیومی النص، ص۶۸۶.
[۲] . العین، خلیل بن احمد فراهیدی، ج۳، ص۳۱.
[۳] . مقاییس اللغه، احمد بن فارس ابن فارس، ج۲، ص۲۶.
[۴] . و همچنین در این آیات: توبه/۲۴- یوسف/۸ و ۳۳، بقره/۱۶۵، آل عمران/۱۴.
[۵] . التحقیق فی کلمات القرآن کریم، علامه حسن مصطفوی، ج۲، ص۱۷۸.
[۶] . و همچنین در این آیات: بقره/۲۰۵، ۲۷۶، آل عمران/۳۲، نساء/۳۶.
[۷] . مفردات الفاظ قرآن، حسبن بن محمد راغب اصفهانی، ص۲۱۴.
[۸] . مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، احمد بن محمد فیومی النص، ص۶۹۸.
[۹] . العین، خلیل بن احمد فراهیدی، ج۴، ص۶۸.
[۱۰] . مقاییس اللغه، احمد بن فارس بن فارس، ج۳، ص۲۲۰.
[۱۱] . مفردات الفاظ القران، حسین بن محمد راغب اصفهانی، ص۴۲۸.
[۱۲] . و همچنین در این آیات: مریم/۵۹، آل عمران/۱۴، نمل/۵۵.
[۱۳] . و همچنین در این آیات: مرسلات/۴۲، فصلت/۳۱، واقعه/۲۱.
[۱۴] . التحقیق فی کلمات القران الکریم، علامه حسن مصطفوی، جلد۶، ص۱۷۶.
[۱۵] . العین، خلیل بن احمد فراهیدی، ج۸، ص۹۹.
[۱۶] . وددتُ أنَّ ذاک کان (تَمَنَّیتَهُ).
[۱۷] . مقاییس اللغه، احمد بن فارس بن فارس، ج۶، ص۷۵.
[۱۸] . در این آیات هم به همین معناست: آل عمران/۶۹، حجر/۲، آل عمران، ۱۱۸، بقره/۱۰۹، انفال/۷، نساء/۸۹، معارج/۱۱.
[۱۹] . و همچنین در آیات: بروج/ ۱۴، هود/۹۰، مائده/۵۴.
[۲۰] . مفردات ألفاظ قرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، ج۱، ص۸۶۱.
[۲۱] . مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، محمد بن احمد فیومی،ص۶۵۳.
[۲۲] . در این آیات هم به همین معناست: آل عمران/۳۰ و ۶۹، نساء/۸/۹، قلم/۹، انفال/۷، بقره/۹۶.
[۲۳] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، علامه حسن مصطفوی، ج۱۳، ص۷۱-۶۹.
[۲۴] . مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، محمد بن احمد فیومی، ص۶۹۹.
[۲۵] . العین، ج۳، ص۱۰۴.
[۲۶] . معجم مقاییس اللغه، ج۶، ص۱۵.
[۲۷] . مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص۶۸۶.
[۲۸] . مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص۶۹۸.
[۲۹] . مفردات ألفاظ قرآن، ص۴۶۸.
[۳۰] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۶۸.
[۳۱] . مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص۶۵۳.
[۳۲] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۶۹.
[۳۳] . مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص۶۴۳.
[۳۴] . العین، ج۴، ص۱۰۴.
[۳۵] . تفسیر نمونه، آیتالله مکارم، ج۱۹، ص۲۷۳، تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۸، ص۱۰۴.
[۳۶] . تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۷، ص۳۰۸.
[۳۷] . مفردات ألفاظ قرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، ص۲۱۴ و در این آیات هم به همین معناست: مائده/۵۴، بقره/۲۲۲ و ۲۷۶، حدید/۲۳.
[۳۸] . تفسیر نمونه، آیتالله ناصر مکارم شیرازی، ج۲۶، ص۴۶۶- آیه ۱۴ آل عمران به همین معناست.
[۳۹] . تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۷۴.
[۴۰] . تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۴، ص۱۹۲- تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۹۶- تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۹۲.
[۴۱] . تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۲۰۷.
[۴۲] . تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۲۲ و آیه ی ۲۴ توبه هم به همین معناست.
[۴۳] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، علامه مصطفوی، ج۲، ص۱۷۹.
[۴۴] . تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۱، ص۲۵۲.
[۴۵] . تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۱، ص۴۷۹.
[۴۶] . تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۰۲ و تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۳۵۲.
[۴۷] . مفردات ألفاظ قرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، ص۲۱۴.
[۴۸] . مفردات ألفاظ قرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، ص۲۱۴.
[۴۹] . تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۴۹.
[۵۰] . تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۹، ص۱۸۸.
[۵۱] . مفردات ألفاظ قرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، ج۱، ص۸۶۰، در این آیات هم به همین معناست نساء/۸۹- مریم/۹۶- آل عمران/۶۹ و ۱۱۸- حجر/۲- معارج/۱۱- بقره/۱۰۹- انفال/۷.
[۵۲] . تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۷، ص۳۱۴.
[۵۳] . تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۵۴.
[۵۴] . تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۴۰۶.
[۵۵] . تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۱۰، ص۳۱۴.
[۵۶] . مفردات ألفاظ قرآن، حسین بن محمود راغب اصفهانی، ج۱، ص۸۶۰ را در این آیات هم به همین معناست: بروج/۱۴- هود/۹۰- مائده/۵۴.
[۵۷] . تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۳۴۸.
[۵۸] . تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۱۱ و تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۵، ص۳۷۴.
[۵۹] . تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۰۹.
[۶۰] . فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی- در این آیات هم به همین معناست: نساء/۸۹- لم/۹- ممتحنه/۱- آل عمران/۳۰- انفال/۷.
[۶۱] . تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۶۲۱؛ تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۲۴، ص۳۸۳.
[۶۲] .
[۶۳] . تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۲، ص۴۴- حجر/۲ هم به همین معناست.
[۶۴] . تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۹، ص۱۳۰.
[۶۵] . تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۲، ص۵۱.
[۶۶] . التحقیق فی کلمات القرآن کریم حسن مصطفوی، ج۶، ص۱۷۵- در این آیات هم به همین معناست: مریم/۵۹- آل عمران/۱۴- نحل/۵۵.
[۶۷] . تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۵۶.
[۶۸] . مفردات ألفاظ قرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، ص۴۶۸ و همچنین در آین آیات هم به همین معناست: نمل/۵۵- نساء/۲۷- ال عمران/۱۴.
[۶۹] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم حسن مصطفوی، ج۶، ص۱۷۶.
[۷۰] . تفسیر المیزان، ج۸، ص۴۳۵ و نمونه، ج۷، ص۱۳.
[۷۱] . تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۹، ص۶۹.
[۷۲] . تفسیر نمونه، ج۶۰، ص۳۷۶.
[۷۳] . المیزان، ج۱۲، ص۱۱۹.
[۷۴] . تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۹۷.
[۷۵] . تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۹۷.
[۷۶] . تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۲، ص۴۷۱.
[۷۷] . تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۳۸۶ و تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۸، ص۳۸۶.
[۷۸]. المیزان، ج۱۸، ص۴۳.
[۷۹] . تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۲۶۲ و تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۶۱.
[۸۰] . تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۷۷.
[۸۱] . تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۴۱.
[۸۲] . تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۴۲.
[۸۳] . تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۴۸۰.
[۸۴] . تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۱۱.
نظرات
ارسال دیدگاه برای این نوشته بسته می باشد.