مقاله بررسی عامل اذا شرطیه با توجه به قول محققین و اکثرین

سال ورودی :
  • 1399
  • استاد راهنما :
  • استاد عامری
  • پایه :
  • پایه 2
  • نویسنده :
  • محمد مهدی شبانی
  • 29 بازدید

    چکیده :

    یقینا میدانیم اذا شرطیه یکی ادوات پراستعمال قرآن کریم است یعنی در ۳۷۷ موضع از آیات قرآن کریم مورد استفاده قرار گرفته است و وجه تسمیه اذا به اذا شرطیه به این دلیل است اولا متضمن معنای شرط است دوما فقط بر سر جمله فعلیه داخل میشود و اکثرا بر فعل ماضی داخل میشود و سوما غالبا اذا ظرف یعنی مفعول فیه می آید و معنای مستقبل هم در خود دارد.


    بخش: اذا شرطیه و جایگاه آن در بین ادوات

     

    یقینا میدانیم اذا شرطیه یکی ادوات پراستعمال قرآن کریم است  یعنی در ۳۷۷ موضع از آیات قرآن کریم  مورد استفاده قرار گرفته است و وجه تسمیه اذا به اذا شرطیه به این دلیل است اولا متضمن معنای شرط است دوما فقط بر سر جمله فعلیه داخل میشود و اکثرا بر فعل ماضی داخل میشود  و سوما غالبا اذا ظرف یعنی مفعول فیه می آید و معنای مستقبل هم در خود دارد.

    مانند آیه شریفه ۱۳۵ از سوره مبارکه اعراف که میفرماید :  إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَهً مِنَ الْأَرْضِ

    اما اشکال و پرسشی که در اذا شرطیه مطرح میشود این است که اذا در مواقعی که ظرف زمانی مستقبل در جمله فعلیه واقع میشود یعنی آن زمان که مفعول فیه واقع میشود نیاز به متعلق یا همان عامل نصب دارد و بر سر عامل نصب اذا اقوال متعددی بیان شده است که این اقوال به دو گروه قائلین و محققین تقسیم میشوند که در ادامه این نوشته به تفصیل به ادله این دو گروه پرداخته میشود.

    لذا این مقاله در سدد آن است که آیا میتوان با توجه به ادله و نظریات وارد شده دو گروه محققین وقائلین درعامل اذا شرطیه به قول صحیح از میان این اقوال رسید و آن را انتخاب کرد.!؟

    ضرورت این بحث درحین معنای آن با توجه به عامل انتخاب شده از میان اقوال گوناگون مشخص میشود یعنی اگر اذا را با توجه به قول محققین معنا کرد یک معنا و اگراذا را با توجه به قول قائلین معنا کرد معنای دیگری را افاده میکند و این جایگاه و ضرورت بحث این مقاله است و شاهد مثال اصلی ما در آیات قرآن کریم است که این تفاوت معنایی در این آیات بروز و ظهور پیدا میکند.

    این بحث درعلم ادبیات عرب ذیل بحث مفردات و در بحث مفردات ذیل ادوات و در بخش ادوات در بحث ادوات شرط مطرح میشود و در این بخش به عامل اذا شرطیه پرداخته میشود.

    در مقالات ارائه شده توسط محققین و پژوهشگران اشاره دقیقی به کلیت این بحث نشده است یعنی گاهی بر سر مصداق خاصی از آیات قرآن پرداخته اند یا اصلا به این موضوع از حیث عاملیت اذا نپرداخته اند  و از کنار آن رد شده‌اند لذا مقاله‌ای که اشاره دقیقی به این موضوع کرده باشد یافت نشد واین نوشته شاید تنها نوشته ای باشد در حال حاظ که به این موضوع پرداخته است.

     

    بخش: ویژگی اذا شرطیه

     

    یکی از ویژگی های اذا ظرفیه اسم بودن اذا است و دلیل اسم بودن ((اذا) : الف : خبر دادن به وسیله ((اذا)) همراه با فعلی که بعد از آن می‌آید : مانند : ((القیام اذا ططلعت الشمس))

    ب : بدل از اسم صریح آمدن مانند : ((ا جیئک غدا اذا طلعت الشمس))

    ج : در مثال : ((آتیک یوم یقدم فلان)) ((یوم)) ظرف است و جانشینی ((اذا)) از آن صحیح است و در حقیقت ((اذا)) نیز در چنین موقعیتی قرار میگیرد.[۱]

    اذا شرطیه دلالت بر معانی زیر دارد :

    ۱.ظرفیت مانند : ((اذا جئتنی فانت مکرم)) ای ((انت مکرم حین جئتنی)) اشاره کرد.

    برخی هم مانند اخفش معتقدند که ((اذا)) گاهی از معنای ظرفیت خود خارج شده است و شاهد مثال آن آیه ۷۱ سوره زمراست : ((حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا )) که اخفش معتقد است دراین آیه اذا مجرور به ((حتی)) است. لکن جمهور خروج آن از ظرفیت را انکار کرده و از این این  و مشابه آن جواب داده اند به اینکه ((حتی)) ابتدائیه است که بر تمام جمله داخل گردیده است و عمل جر ندارد.‌‌[۲]

    بنابراین ((اذا)) بعد از ((حتی)) بر خصوصیات خود مانند ظرفیت نیاز به دو جمله و منصوب بودن به یکی از آن دو جمله باقی است.((حتی)) نیز ابتدائیه است و معنای ابتدائیه بودن ((حتی)) این است که کلام بعد از آن شروع میشود نه اینکه بعد از آن مبتدا واقع میشود.[۳]

    ۲.زمان آینده : مانند این آیه شریفه : ((: فإذا طلعت الشمس )) و (( إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ)) گاهی هم برای زمان گذشته می‌آید مانند((حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ)) الکهف :۹۳.

    ((اذا)) بعد از قسم در تعبیر : ((وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَىٰ)) اللیل : ۱ بنابر نظر برخی برای زمان حال است زیرا غشیان مقارن با لیل است.[۴]

    ابن هشام می‌گوید جایز است اذامتعلق به حال محذوف باشد که فعل قسم محذوف عامل آن است ((اقسم باللیل کائنا اذا یغشی)).در اینجا بنابراینکه ((کائنا))حال مقدره باشد یعنی حالی که زمان آن با زمان عاملش فرق دارد جایز است بگوییم ((اذا)) دارای زمان آینده است اگرچه عامل حال یعنی ((اقسم)) در زمان حال است.حال مقدره نیز به اتفاق نحویین صحیح است مانند : ((مررت برجل معه صقر صائدا به غدا))

    ۳.متضمن معنای شرط است و دلالت بر ترتب جواب شرط دارد به این معنا که جمله ی جواب عقیب ((اذا)) واقع میگردد چنانچه جزاء عقیب وقوع شرط واقع میشود.[۵]

    شرط به معنای فرض وجود شئ است و معلق نمودن جواب بر آن مفروض است بنابراین شرط در موارد مفروض الوجود به کارمیرود.لذا چون اذا ظرف برای امر مقطوع الوجود در اعتقاد متکلم وضع شده است نمیتوان آن را فرض نمود زیرا قطع و فرض با هم تنافی دارند.لذا در اذا معنای ان شرطیه وجود ندارد زیرا شرط به معنای امر مفروض الوجود است. لکن چون کثیرا برای افراد خلاف آنچه را که قطع دارند اتفاق می‌افتد و خلاف امر مقطوع ظاهر میشود از این روی جایز  دانسته اند که اذا معنای ان شرطیه را در ضمن بگیرد.مانند ((اذا جئتنی فانت مکرم)) در حالی که شک به مجئ زید داریم. و چون اصل معنای اذا برای امر مقطوع الوجود است معنای شرط در آن رسوخ ندارد بلکه مانند عرض در شرف زوال است لذا جزم نمیدهد مگر در شعرآن هم در صورت اراده معنای شرطی.

    به همین دلیل است که اخفش وجود فعل بعد از آن را لازم نمیداند.و چون بسیار از اصل خود خارج می‌شود و به معنای ان شرطیه می‌آید جایز است که مانند ان شرطیه استعمال شود و بعد از آن دو جمله بیاید در طراز شرط و جزاء هرچند شرط و جزاء حقیقی نیستند.مانند ((اذا جاء نصرالله والفتح))

    زیرا معنای شرط که عبارت است از فرض وجود درآن نیست.

    ترتیب بین دو جمله بعد از اذا برای دلالت بر لزوم جمله دوم برای مضمون جمله اول است چنانچه در شرط و جزاء اینگونه است.[۶]

    و گاهی هم اذا معنای شرطی ندارد[۷] مانند : ((اذا غربت الشمس جئتک )) زیرا شرط به معنای فرض نمودن شیء است و در موارد قطعی به کار میرود.

    ۴.تکرار: قول صحیح آن است که ((اذا)) شرطیه دلالت بر تکرار ندارد [۸]و گاهی همراه با جمله ی بعد از خود دلالت بر استمرار دارد [۹]اما ابن عصفور بر این عقیده است که ((اذا)) مانند ((کلما)) دلالت بر تکرار دارد.

    ۵.عموم:قول صحیح آن است که دلالت بر عموم ندارد و گاهی به وسیله ی قرائن[۱۰] دلالت بردوام ظرفیت در آینده دارد مانند : ((یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ)) المائده :۶.

    ۶.قطع به وجود شرط : ((اذا)) ظرفیه در اصل وضع خود اختصاص به موارد مقطوع یا مظنون الوجود دارد مانند : ((آتیک اذا احمر البسر)) و ((آتیک اذا دعوتنی)) دلیل بر این مطلب آن است که ((اذا)) در اغلب و اکثر موارد در موارد مقطوع وارد میشود مانند : (( اذا طلعت الشمس)) و((إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ)) التکویر: ۱. بر خلاف ((ان)) که اختصاص به موارد محتمل و مشکوک و مستحیل دارد مانند : (( قل ان کان للرحمن ولد)) الزخرف :۸۱.

     

     

     

    بخش: عامل اذا شرطیه  

    درباره ی ناصب ((اذا)) بین نحویین اختلاف است اما اکثر نحویین بر این عقیده اند که عامل آن جواب شرط است و برخی عامل را خود شرط میدانند.

    لکن سزاوار است که در ناصب ((اذا)) ظرفیه تفصیل داده شود:

    الف) در صورتی که ((اذا)) متضمن معنای شرط باشد حکم آن حکم دیگر ادوات شرط است و عامل آن فعل شرط خواهد بود مانند: (( متی تذهب اذهب)) و (( و اذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلاه)) محمد:۴.

    ممکن است گفته شود ((اذا)) از الفاظ دائم الاضافه به فعل و جمله ی شرطیه بعد از مضاف الیه است و مضاف الیه توانایی عمل در مضاف را ندارد اما کسانی که عامل ((اذا)) را دائما فعل شرط می دانند در جواب میگویند ((اذا)) به ما بعد خود اضافه نمیشود چنانکه (( متی و حیثما و ایان )) همین گونه هستند.

    لکن به نظر میرسد این قول صحیح نیست ؛ زیرا جمله بعد از ((اذا)) یا صفت برای آن است و یا مضاف الیه آن و غیر از این دو به حکم استقراء احتمال دیگری مطرح نیست.

    اما صفت نمیتواند باشد ؛ زیرا لازمه‌ ی صفت وصفیت ، آوردن ضمیری است که به موصوف رجوع کند حال آنکه در این موارد این ضمیر وجود ندارد. بنابراین ما بعد آن مضاف الیه است در عین آنکه عامل آن نیز می‌باشد.

    عمل مضاف الیه در مضاف در این موارد مانعی ندارد ؛ زیرا منع آن در مواردی است که مضاف و مضاف الیه در مواضع مفرد واقع گردیده و به منزله ی کلمه ی واحد باشد مانند مبتدا و مفعول و فاعل وغیر آن.

    از جمله کسانی که اشکال به نظریه جواب شرط بودن عامل ((اذا)) وارد میکند شخصی است به نام ابوالبقاء که گفته است چون اذا دائم الاضافه به جمله ما بعد خود است و فعل بعد آن مضاف الیه آن است پس با توجه به عمل نکردن مضاف الیه در ما قبل خود یعنی مضاف پس عامل ((اذا)) نمیتواند جواب شرط باشد.

    جوابی که به این اشکال داده میشود این است که ((اذا)) در این مورد ملغی از اضافه شده است چون زمانی که مابعد ((اذا)) توسط ((اذا)) مجزوم شود در این حالت دیگر((اذا)) اضافه به جمله بعد نشده است.

    نظریه دیگری در باب عامل ((اذا)) مطرح شده است که عامل نصب میتواند فعل شرط یا شبه فعل شرط باشد.

    اما اشکالاتی هم به این نظر وارد شده است برای مثال دراین عبارت ((اذا جئتنی الیوم اکرمتک غدا))

    اگر عامل ((اذا)) فعل شرط یعنی اکرمتک باشد لازم می آید این عامل در دو ظرف متضاد عمل کند یعنی ((الیوم و غدا )) و این کار امکان پذیر نیست چون یک عامل نمیتواند در دو ظرف جداگانه عمل کند.

    و اشکال بعدی این است که فعل شرط یعنی اکرام نمیتواند تمام و کمال در دو زمان واقع شود و قصد و مراد متکلم یکی از این دو زمان است نه اینکه در دو زمان واقع شود.

    اما در جواب این اشکال باید گفت : اذا و الیوم دو ظرف متضاد نیستند بلکه این دو ظرف در طول هم هستند و یک عامل میتواند در دو معمول عمل کند یعنی زمانی که یکی از دوظرف عام تر از دیگری باشد این اشکال به عامل وارد نمیشود و یک عامل میتواند در این دو ظرف عمل کند.

    به قول دیگر و با توجه به این شاهد مثال (آتیک یوم الجمعه سحر) زمانی که اذا اعم از یوم باشد و سحر هم بدل از یم الجمعه نباشد آتیک میتواند در دو ظرف عمل کند.

    با توجه با شاهد مثال دیگری سحر در عبارت بالا بدل نیست (سیر علیه یو الجمعه) در این عبارت یوم مرفوع شده و سحر منصوب شده و عامل هر دو هم سیر است.

    و از جمله کسانی که تصریح کرده که یک عامل توانایی عمل در دو ظرف غیر متضاد را دارد جناب سیبویه است.

     

    بخش: قول محققین و اکثرین

    دو دیدگاهدر مورد ناصب و عامل اذا شرطیه وجود دارد:

    الف:قول محققین و ابوحیان:عامل نصب آن همچون دیگر ادات شرط ، فعل شرط است. و اگر گفته شود عمل مضاف الیه در مضاف صحیح نیست، میگوییم لفظ ((اذا)) نزد این محققین به جمله اضافه نشده است. لکن در جواب میتوان گفت هر دو کلمه ای که در معنا به منزله کلمه واحد هستند به این معنا که هر دو با هم یک جزئ کلام محسوب میشوند، عمل نمودن اولی در دومی صحیح است مانند عمل مضاف در مضاف الیه ولی عکس آن جایز نیست زیرا کلمه واحد نمیشود برخی اجزاء آن از یک جهت مقدم و از جهت دیگر موخر باشد و همین طوراست آنچه به منزله کلمه واحده است.اما کلمه شرط همزه با فعل شرط هنگامی که شرط در ن عمل کند با شرط یک کلمه واحد نمیشوند زیرا در این حالت در جایگاه مفردات واقع نمیشود مانند فاعل و مفعول و مبتدا و غیرآن. بنابراین عمل هر کدام آنها در دیگری جایز است. مانند: ((متی تذهب اذهب)).[۱۱]

    ب:قول اکثرنحویین: فعل یا شبه فعلی است که در جواب ذکر گردیده است.براین قول دو اشکال وارد است:

    اول: جمله شرط و جزاء نزد همه نحوی ها دو جمله مستقل است که توسط ادات شرط ، با هم ارتباط برقرار می‌کنند و بنابر قول دوم لازم می‌آید که این دو جمله به یک جمله تبدیل شود؛ زیرا ((اذا)) نزد ایشان ازجمله جواب است که در این صورت ((اذا)) و مضاف الیه آن که معمول‌اند داخل در جمله عامل می‌گردد و مجموعا یک جمله را تشکیل می‌دهد.

    دوم: گاهی جواب با الفاظی چون ((اذا)) فجائیه و حروف نواسخ همراه گردیده است ، مانند: ((ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَهً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ)) الروم ،۲۵، (( اذا جئتنی الیوم فانی اکرمک)) ، که هرکدام از اینها ما بعد آنها نمیتواند درماقبل عمل کند.[۱۲]

     

     

    بخش: جمع بندی نهایی

    با توجه به دو دیگاه و اقوالی که مطرح شد و در میان نظرات بیان شده در باب عامل اذا شرطیه قوی ترین نظریه ای که هم از نظر نحوی و هم از نظر عقلی،منطقی قابل قبول است نظریه محققین است یعنی عامل یا همان ناصب ((اذا)) فعل شرط است.

    چون با بررسی نظرات و اشکالات وارده به هر دو نظریه ، نظریه محققین اقوی تر از نظریه اکثر نحویین است. و اینطور به نظر میرسد که خود ابن هشام هم این نظریه را پذیرفته است. با نگاهی دیگر چون اشکالات و خدشه کمتری به این نظریه وارد شده است واز طرفی دیگرچون اشکالات و جوابیه نظریه دیگر کمی قابل تامل است و به راحتی نمیتوان آن را پذیرفت نظریه محققین صحیح تر است.

     

     

    فهرست منابع

    1. قرآن کریم
    2. کفیل‌ابراهیم،خاکساردوست‌مرتضی،قربانی‌سجاد(۱۴۴۳ق) مغنی‌ الاریب فی تهذیب‌ مغنی اللبیب‌ عن کتب الاعاریب ،۱جلد ،مرکز مدیریت حوزه های علمیه، قم

    ۳.رضی‌الدین استرآبادی،محمد بن حسن، (۶۸۶ق)، شرح الرضی علی الکافیه،۴جلد،موسسه امام صادق(ع)

    1. فیومی،احمد بن محمد، (۷۷۰ق)، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی،۲جلد،قاهره دارالمعارف(۱۳۹۷ق)
    2. موفق الدین بن علی بن یعیش نحوی(۶۴۳ق)،شرح المفصل،۴جلد،قاهره،مصر
    3. سیوطی،جلال الدین،(۹۱۱ق)،همع الهوامع فی شرح جمع الجوامع،۴جلد،بیروت لبنان،دار احیا التراث العربی
    4. فرا،ابوزکریا یحیی بن زیاد(۲۰۷ق)،معانی القرآن،۱جلد،قاهره مصر،الهیه المصریه العامه للکتاب
    5. ابن منظور،محمد بن مکرم(۷۱۱ق)،لسان العرب،۱۶جلد،دار بیروت

    [۱] الصحاح-تاج اللغه و صحاح العربیه، ج۶ ،ص ۲۵۴۳.لسان العرب،ج۱۵،ص ۴۳۰

    [۲] رک مغنی الفقیه ج۱ ص ۸۰

    [۳] رک: شرح کافیه ابن حاجب، ج۳، ص ۱۵۹

    [۴] رک همع الهوامع ج۲ ص ۱۳۲

    [۵] شرح المفصل ج۴ ص ۹۷

    [۶] شرح کافیه ابن حاجب ج۳ ص ۱۵۴

    [۷] مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی ج۲ ص ۱۰

    [۸] معانی القرآن ج۱ ص۲۴۳

    [۹] شرح کافیه ابن حاجب ج۳ ص ۱۵۲

    [۱۰] مانند آنچه که در آیات احکام واقع شده است زیرا خصلت احکام الهی دائمی بودن آن میباشد مثل آیه ۶ سوره مائده و آیه ۸۶ سوره نساء و آیه ۲۸۲ سوره بقره.

    [۱۱] شرح رضی علی الکافیه ج۳ ص ۱۵۵

    [۱۲] مغنی الاریب فی تهذیب مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب ص ۲۹ و ۳۰