مقاله اثار دنیوی شکرگزاری از خداوند

سال ورودی :
  • 1397
  • استاد راهنما :
  • استاد میری
  • پایه :
  • پایه 4
  • نویسنده :
  • مهدی هوسمی
  • 28 بازدید

    چکیده :

    انسان از طرف خداوند مأمور به شکرگزاری شده است. ولی نکته قابل توجه ین است که دستورات الهی بر اساس یکسری از مصالح بوده اند و دارای اثاری اند. شکرگزاری نیز دارای اثار زیاد و قابل توجه ای است. در این مقاله اثار دنیوی شکر گزاری از خداند، با تکیه بر آیات و روایات، بیان می‌گردند؛ اثاری که به دو دستۀ مادی و غیر مادی قابل تقسیم اند.


    فهرست                                

    چکیده ۳

    کلیدواژه ۳

    مقدمه. ۳

    آثار دنیوی شکرگزاری از خداوند. ۳

    1. اثار مادی.. ۳

    افزایش و وفور نعمت.. ۳

    ۲/۱. بقاء و پایداری نعمت.. ۶

    1. اثار غیر مادی.. ۷

    ۱.دور شدن از عذاب الهی در دنیا ۷

    ۲. حدود انسانیت.. ۷

    ۳. شناخت بهتر منعم و نعمت.. ۸

    ۴. هدایت    ۹

    ۵. بهتر شدن ربطه عبد و مولا. ۹

    ۶.صبر نکردن در برار ظالم. ۱۱

    ۷. علامات شاکر حقیقی.. ۱۱

    نتیجه. ۱۲

    فهرست منابع. ۱۳

     

     

     

    چکیده

    انسان از طرف خداوند مأمور به شکرگزاری شده است. ولی نکته قابل توجه ین است که دستورات الهی بر اساس یکسری از مصالح بوده اند و دارای اثاری اند. شکرگزاری نیز دارای اثار زیاد و قابل توجه ای است. در این مقاله اثار دنیوی شکر گزاری از خداند، با تکیه بر آیات و روایات، بیان می‌گردند؛ اثاری که به دو دستۀ مادی و غیر مادی قابل تقسیم اند.

    کلیدواژه

    خداوند، شکرگزاری، آثار دنیوی

    مقدمه

    اموامر الهی چون از مصالح نشات میگیرد قطعا دارای اثار خوبی برای انسان میباشد. در این بین شکرگزرای یکی از اوامر مهم و موکد دین مبین اسلام میباشد که در قران تقریبا ۴۳ بار از ان سخن به میان امده. این امر خطیر نیز مثل بقیه اوامر الهی درای اثار فراوانی است که در ایات و روایات به ان اشاره شده است که انسان با دانستن این اثار که نتیجه عمل به ان است میتواند اشتیاق خود را برای شکرگزاری افزایش دهد و بهتر در مسیر بندگی قدم بردارد.

    شکر گزرای دارای اثار اخروی و دنیوی فراوانی است. در این مقاله به توفیق پروردگار قصد تببین اثار دنیوی شکرگزاری را داریم که قبل از این تحقیق و فعالیت علمی مستقلی در این زمینه انجام نشده است.

    آثار دنیوی شکرگزاری از خداوند

    در یک تقسیم بندی میتوان اثار دنیوی شکرگزاربی را به مادی و غیر مادی تقسیم کرد.

    ۱.     اثار مادی

    افزایش و وفور نعمت

    وفور و بقاء نعمت مادی یکی از مهم ترین خواسته های بشری است و هر انسانی علاقه به بهتر شدن وضع مادی زندگی خود دارد. دین اسلام این علاقه، که از فطرت آدمی نشأت گرفته را مدح و حتی توصیه به دعا برای افزایش و بقاء نعمت نیز کرده است. در این بین یکی از مهم ترین عوامل افزایش و پایداری نعمت شکرگزاری می‌باشد.

    افزایش و وفور نعمت

    یکی از مهم ترین اثار شکرگزاری افزایش نعمت است که خداند متعال در این باره در آیه هفتم سوره ابراهیم به این مطلب اشاره میکند و میفرماید:

    « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ‏»

    خدای متعال با بیان ایه مذکور این حقیقت را اعلام میدارد که افراد این جهان بر دو قسم اند: شاکرین و کافرین که مراد از شکر شکر نعمت و مراد از کفر کفر نعمت میباشد.[۱]دسته اول که شاکرین باشند به سبب شکرشان در رحمت الهی قرار میگیرند ونعم انها افزایش پیدا میکند. دسته دوم نیز به علت کفران نعمت باید منتظر غذاب خدا باشند. و این وعده و وعید نیز اختصاصی به دنیا یا اخرت ندارد بلکه در ایه شریفه به طور مطلق گفته شده و شامل دنیا واخرت میشود یعنی شاکر نتیجه شکرش (افزایش نعمت) و کافر نتیجه کفرانش (غذاب الهی) را هم در دنیا و هم در اخرت میبیند.[۲]

    شکی در این نیست که وعده و وعید های خداوند همگی محقق میشوند اما خداوند در این ایه با تاکید این مطلب را گوش زد میکند که نتیجه شکرگزاری افزایش نعمت میباشد. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در این باره این گونه میفرمایند:

    و از لطایف کریمه خداى سبحان همان طور که بعضى از مفسرین‏ بیان کرده‏اند- نکته باریکى است که آن را در آیه مورد بحث بکار برده- و آن این است که وعده زیاد کردن نعمت را بطور صریح (آن هم با نون تاکید) آورده و فرموده:” لأزیدنکم:

    حتما نعمت را برایتان زیاد مى‏کنم” ولى در تهدید علیه کفران کنندگان، به صراحت نفرموده که عذابتان مى‏کنم، بلکه بطور تعریض و اشاره فرموده:” عذاب من سخت است”، آرى این، شیوه و روش کریمان است که در وعده و وعیدشان غالبا تصریح به عذاب نمى‏کنند.[۳]

    به این اثر شکر در روایت های زیادی به تعابیر گوناگونی نیز اشاره شده است.

    امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «ثَمَرَهُ اَلشُّکْرِ زِیَادَهُ اَلنِّعَمِ[۴]» نتیجه شکر زیادی در نعمت هاست.

    و یا در روایت های دیگری امده است:

    «بِالشُّکْرِ تُسْتَجْلَبُ الزِّیَادَهُ»[۵]

    «سَبَبُ الْمَزِیدِ الشُّکْرُ»[۶]

    «مَنْ أُعْطِیَ الشُّکْرَ أُعْطِیَ الزِّیَادَهَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ‏»[۷]

    «مَکْتُوبٌ فِی التَّوْرَاهِ اشْکُرْ مَنْ أَنْعَمَ عَلَیْکَ وَ أَنْعِمْ عَلَى مَنْ شَکَرَکَ فَإِنَّهُ لَا زَوَالَ لِلنَّعْمَاءِ  إِذَا شُکِرَتْ وَ لَا بَقَاءَ لَهَا إِذَا کُفِرَتْ الشُّکْرُ زِیَادَهٌ فِی النِّعَمِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْغِیَرِ»[۸]

    علاوه بر این روایتی دیگر شکر گزاری را دارای اثار مختلفی و کمترین ان را افزایش نعمت دانسته است:

    «اغْتَنِمُوا الشُّکْرَ فَأَدْنَى نَفْعِهِ الزِّیَادَهُ»[۹]

    و در روایت دیگری از این موضوع این گونه یاد شده که شکر و افزاش نعمت مقرون اند و تا زمانی بنده شاکر باشد در افزایش نعمت هرگز بسته نمیشود.

    امیر المومنین میفرمایند:

    «النِّعْمَهُ مَوْصُولَهٌ بِالشُّکْرِ وَ الشُّکْرُ مَوْصُولٌ بِالْمَزِیدِ وَ هُمَا مَقْرُونَانِ فِی قَرْنٍ فَلَنْ یَنْقَطِعَ الْمَزِیدُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ حَتَّى یَنْقَطِعَ الشُّکْرُ مِنَ الشَّاکِرِ»[۱۰]

    در روایاتی نیز شاکر را مستحق زیادت نعمت دانسته اند.

    «أَحَقُّ النَّاسِ بِزِیَادَهِ النِّعْمَهِ أَشْکَرُهُمْ لِمَا أُعْطِیَ مِنْهَا»[۱۱]

    و حتی در دروایت دیگر این استحقاق را قبل شکر زبانی دانسته:

    «مَنْ شَکَرَ النِّعَمَ بِجَنَانِهِ اسْتَحَقَّ الْمَزِیدَ قَبْلَ أَنْ یَظْهَرَ عَلَى لِسَانِهِ»[۱۲]

    در بعضی این روایت نیز شکر را برای افزایش نعمت کافی دانسته است.

    «کَفَى بِالشُّکْرِ زِیَادَهً »[۱۳]

    «کَافِلُ الْمَزِیدِ الشُّکْرُ »[۱۴]

    با توجه به روایات فوق این نتیجه به دست میاید که یکی از مهم ترین علل افزایش نعمت، شکرگزاری از خداوند متعال است و حتی افزایش نعمت بدون شکر گزاری محال می باشد مگر به این علت که خداوند برای عذاب کسی به او در دنیا نعمت دهد زیرا نعمت الهی و نعمت خیر بدون شکر غیر ممکن میباشد لذا امام علی میفرمایند:

    «لا تَکُن مِمَّن … یَعجِزُ عن شُکرِ ما اُوتِیَ ، و یَبتَغِی الزِّیادَهَ فیما بَقِیَ »[۱۵]

    مولانا چه زیبا سروده است:

    شکر نعمت، نعمتت افزون کند    کفر، نعمت از کفت بیرون کند

    ۲/۱. بقاء و پایداری نعمت

    وقتی کسی شاکر بود خداوند نعمت های او را حفظ میکند و مانع از نابودی ان میشود

    «النِّعْمَهُ وَحْشِیَّهٌ فَاشْکُلُوهَا بِالشُّکْر»[۱۶]

    «إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّهِ الشُّکْرِ »[۱۷]

    «مَنْ لَمْ یُحِطِ النِّعَمَ بِالشُّکْرِ لَهَا فَقَدْ عَرَّضَهَا لِزَوَالِهَا»[۱۸]

    «شکر النّعمه امان من تحویلها»[۱۹]

    در بعضی روایات از  شکر به حصن نعمت تعبیر شده است:

    «الشُّکْرُ حِصْنُ النِّعَمِ»[۲۰]

    در بعضی از تعابیر شکر را سبب دوام نعمت دانسته:

    «اسْتَدِمِ الشُّکْرَ تَدُمْ عَلَیْکَ النِّعْمَهُ»[۲۱]

    «مَنْ شَکَرَ دَامَتْ نِعْمَتُه»[۲۲]

    حتی در بعضی از روایات نیز شکر را بهترین سبب دوام نعمت دانسته اند

    «أَبْلَغُ مَا تُسْتَمَدُّ بِهِ النِّعْمَهُ الشُّکْرُ»[۲۳]

    ۲.     اثار غیر مادی

    ۱.دور شدن از عذاب الهی در دنیا

    انسان بخاطر گناهانی که داشته گاها مغضوب خداوند متعال قرار میگیرد و بر او عذاب نازل میشود یا در دنیا و یا در اخرت یا  در هردو.

    یکی از عواملی که باعث دور شدن عذاب الهی میشود شکرگزار بودن میباشد.

    امیر المومنین میفرمایند:

    «شُکرُ النِّعمَهِ أمانٌ من حُلُولِ النَّقِمَه»[۲۴]

    و طرف دیگر ناسپاسی موجب نزول سریع بلا میشود . رسول اکرم میفرمایند: أَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَهً کفْرَانُ النِّعْمَهِ»[۲۵] سریع‌ترین مجازات‌ها، مجازات کفران نعمت است.

    خداوند متعال در سوره نحل می‌فرماید: «وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیهً کانَتْ آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً یأْتیها رِزْقُها رَغَدًا مِنْ کلِّ مَکانٍ فَکفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِما کانُوا یصْنَعُونَ» خداوند [برای آنان‌که کفران نعمت می‌کنند]، مثالی زده است؛ سرزمینی که امن و آرام بود و همواره روزی‌اش از هر جا می‌رسید؛ اما نعمت‌های خدا را ناسپاسی کردند و خداوند به جهت اعمالی که انجام می‌دادند، لباس گرسنگی و ترس را بر آنها پوشانید.

    علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌نویسد: و این مثلى است که خداى تعالى آورده قریه‏اى را شرح مى‏دهد که تمامى ما یحتاج اهلش را فراهم نموده و این نعمتها را با فرستادن پیغمبرى برایشان تمام کرده و بحد کمال رسانده است، آن پیغمبر ایشان را به آنچه مایه صلاح دنیا و آخرتشان است، دعوت مى‏کند و آنان به نعمتهاى او کفر مى‏ورزند و آن فرستاده را تکذیب مى‏کنند، خدا هم نعمتش را به نقمت و عذاب مبدل نمود، و در این مثل هشدار و زنهار از کفران نعمتهاى خدا است بعد از آنکه ارزانى داشته، و کفر به آیات او است بعد از آنکه نازل کرده.

    و در آن زمینه‏چینى شده براى حلال و حرامهایى که بعدا ذکر مى‏کند، و از تشریع حکم، یعنى تحلیل و تحریم بدون اذن خدا نهى مى‏فرماید، همه اینها که گفتیم استفاده‏اى بود که از سیاق آیات کریمه مى‏شود چون هر یک از این آیات، نظر به آیه بعدش دارد.[۲۶]

    ۲. حدود انسانیت

    خداوند متعال در این دنیا به همه مجودات نعمت های مختلفی داده است که انسان نیز از این قضیه استثناء نیست. اما خداوند در انسان ها برا خلاف حیوانات و جمادات نیروی قرار داده که میتواند نعمت و منعم را درک و شناسایی کند. با این حال اگر انسان دست از شکرگزاری بکشد و منعم حقیقی را فراموش کند فرقی با حیوانات که زیرا که آنان هم از نعمت های الهی استفاده میکنند ولی شاکر خداوند نیستند.

    امام علی در این باره میفرمایند: مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْإِنْعَامَ فَلْیُعَدَّ مِنَ الْأَنْعَامِ. یعنی هر کسی که شکر گزار نعم نباشد از چهار پایان حساب میشود‌.

    امام سجاد نیز در دعایی به این موضوع اشاره میکنند ومی‌فرمایند:

    «الحَمدُ للّهِِ الذی لَو حَبَسَ عن عِبادِهِ مَعرفَهَ حَمدِهِ علی ما أبلاهُم مِن مِنَنِهِ المُتَتابِعَهِ ، و أسبَغَ علَیهِم مِن نِعَمِهِ المُتَظاهِرَهِ ، لَتَصَرَّفُوا فی مِنَنِهِ فلَم یَحمَدُوهُ ، و تَوَسَّعُوا فی رِزقِهِ فلَم یَشکُرُوهُ ، و لَو کانوا کذلکَ لَخَرَجُوا مِن حُدودِ الإنسانیّهِ إلی حَدِّ البَهِیمِیَّهِ، فکانوا کما وَصَفَ فی مُحکَمِ کِتابِهِ «إنْ هُمْ إلاّ کالأنعامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ سَبِیلاً.»[۲۷]

    امام زین العابدین علیه السلام :ستایش خدایی را که اگر شناختِ [ضرورت ]حمد خود در برابر احسانهای پیاپی و نعمتهای فراوانی را که به بندگانش عطا می کند از آنان باز می داشت ، از نعمتهایش بهره می گرفتند و ستایشش نمی کردند و از روزی او برخوردار می شدند و سپاسش نمی گفتند و در این صورت از مرزهای انسانیت، به مرز حیوانیت سقوط می کردند و در زمره آنان می شدند که خداوند در کتاب محکم خود می فرماید : «نیستند مگر مانند حیوانات و بلکه گمراه تر از آنان»

    تکمیل عقل

    عقل یکی دیگر از نعمت هایی است که حیوان از داشتن ان محروم است. عقل در بین انسان ها نیز به مواسات نیست بلکه بعضی از انسان ها از بعضی دیگر عاقل تر اند. از جمله عواملی که موجب افزایش عقلانیت ادمی میشود شکرگزاری است

    امام صادق در این باره میفرمایند:

    لَمْ یُقَسِّمِ اللَّهُ بَیْنَ النَّاسِ شَیْئاً أَقَلَّ مِنْ خَمْسٍ الْیَقِینُ وَ الْقَنَاعَهُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّکْرُ وَ الَّذِی یُکْمِلُ هَذَا کُلَّهُ الْعَقْلُ.

    ۳. شناخت بهتر منعم و نعمت

    خدا شناسی

    کسی که قصد شکر نعمت های خدای یکتا را داشته باشد به این نتیجه میرسد که خداوند مهربان نعمت های زیادی بر ما ارزانی داشته و دراین  باره میفرماید: « تَعُدُّوا نِعْمَتَ إِنْ اللَّهِ لا تُحْصُوها»(ابراهیم۳۴)

    یعنی نعمت های الهی قابل شمارش نیستند لذا هیچکس نمیتواند حتی شکر این نعم لا متنهی را بجا اورد. با این حساب بنده شاکر به قدرت و مهربانی خدا از یک و کوچکی و ضعف خود از شکر از سوی دیگر پی میبرد لذا تنها کارش در مقابل خداوند اعتراف به عجز از شکر میشود. اما خداوند همین اعتراف به عجز از شکر را در پرونده عما ل بنده شکر محسوب میکند.

    امام سجاد در این باره میفرمایند: سُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ الِاعْتِرَافَ بِالنِّعْمَهِ لَهُ حَمْداً سُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ الِاعْتِرَافَ بِالْعَجْزِ عَنِ الشُّکْرِ شُکْراً»[۲۸]

    شناسایی نعمت ها

    نعمت های الهی مثل هوا دور انسان را احاطه کرده اند ولی اکثر انسان ها  به بسیاری از توجه به این نعمت ها غافل اند. پیامبر اکرم در این باره نیز میفرمایند:ٰ نِعْمَتَانِ مَجْهُولَتَانِ‏ الْأَمْنُ وَ الْعَافِیَه»[۲۹]یعنی دو نعمت اند که غالب مردم ان را نمیشناسند و ان امنیت و سلامت است.

    ولی  زمانی که نعمت را از دست برود  ان وقت ان نعمت را درک کرده و غصه از بین رفتن از را میخورند چون جای خالی ان را در زندگی خود احساس میکند.

    امام حسن عسگری در کلامی[۳۰] شکرگزاری و شناخت نعمت را از لوازم همدیگر معرفی میکنند. یه این تعبیرکه اگر کسی بخواهد شکر نعمت های خدا را بجا اورد باید به دنبال شناخت و جستوجو نعم الهی باشد و همچنین اگر کسی قصد شناخت نعمت را دارد باید شاکر باشد(چون شناخت نعمت به تنهایی موضوعیت دارد)

    ۴. هدایت

    هدایت الهی یکی دیگر از ثمرات شکرگزاری میباشد که قران این گونه به این موضوع اشاره میکند:

    «شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم‏»(نحل۱۲۱)

    علامه طباطبایی :

    ” اجتباء” از ماده” جبایه” است که به معناى جمع‏آورى کردن است، و اجتباء خدا انسان را به این معنا است که او را خالص براى خود سازد و از مذهب‏هاى مختلف جمع‏آوریش نماید، و در اینکه بعد از توصیفش به شکر نعمت بدون فاصله کلمه اجتباء را آورد اشعار به این است که شکر نعمت، علت اجتباء بوده است‏.[۳۱]

    ۵. بهتر شدن ربطه عبد و مولا

    امام صادق میفرمایند:

    « إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ کُلَّ قَلْبٍ حَزِینٍ وَ یُحِبُّ کُلَّ عَبْدٍ شَکُور» [۳۲]

    یعنی همانا خداوند عبد سپاسگزار را دوست میدارد.

    امیر المومنین نیز میفرمایند:

    «أحبّ النّاس إلى اللّه سبحانه العامل فیما أنعم به علیه بالشّکر و أبغضهم إلیه العامل فى نعمه بالکفر»[۳۳]

    خداوند تمام زمین و اسمان را برای انسان خلق کرده است تا انسان بتواند به مقام عبودیت و قرب الهی برسد یعنی نعمت مختلف بستری است برای رسیدن به این مقام. در این بین بعضی به نعمت های دنیوی دل خوش میکنند و خالق را فراموش میکنند ولی بعضی از مردم اند که تمام این نعمات را از جابت خدا برای رشد  ادمی میدانند و و خداوند را برای این نعمت ها شکر میکنند. خداوند نیز چنین بندگانی که نعمت های دنیا را وسیله برای رسیدن به اهداف والا میدانند و خدا را نیز بر این منظور شاکر اند را دوست میدارد.

    انسان وقتی شکر الهی را بجا میاورد از دو حال خارج نیست:

    یا مبغوب خداوند است که در این صورت امام علی میفرمایند:

    «شکرک للساخط علیک یوجب لک منه صلاحا و تعطّفا

    شکر کردن تو مر کسى را که خشمناک باشد بر تو واجب مى‏سازد از براى تو از جانب او صلاحى و مهربانیى یعنى بصلاح آمدن او را نسبت بتو و زایل شدن خشم او و مهربانى نمودن به تو.

    و پوشیده نیست که خشمناک بودن کسى منافات ندارد با این که از او نعمتى برسد که در برابر آن شکر او توان کرد، چه اهل جود با وجود خشمناک بودن بر کسى نیز بسیارست که نعمتى باو رسانند و کافیست شاهد برین نعمتهاى حق تعالى که بکافران و عاصیان مى‏رسد.»[۳۴]

    و یا مشمول رضایت خداست که در است هم ان حضرت میفرمایند:

    «شکرک للّراضى عنک یزیده رضا و وفاء»[۳۵]

    یعنی شاکر بودن از کسی که از تو راضی است موجب خشنودنی و وفاداری او به تو میشود.

    بنابر این خداوند در هر حالی وقتی بنده شاکر را ببیند به او افتخار میکند و محبوب خداوند قرار میگیرد.

    رضایت الهی

    امام صادق درباره فضیلت سجده شکر میفرمایند:

    ‏ سَجْدَهُ الشُّکْرِ وَاجِبَهٌ عَلَى‏ کُلِ‏ مُسْلِمٍ‏ تُتِمُ‏ بِهَا صَلَاتَکَ‏ وَ تُرْضِی‏ بِهَا رَبَّکَ وَ تَعْجَبُ الْمَلَائِکَهُ مِنْکَ وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا صَلَّى ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَهَ الشُّکْرِ فَتَحَ الرَّبُّ تَعَالَى الْحِجَابَ بَیْنَ الْعَبْدِ وَ بَیْنَ الْمَلَائِکَهِ فَیَقُولُ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی أَدَّى قُرْبَتِی وَ أَتَمَّ عَهْدِی ثُمَّ سَجَدَ لِی شُکْراً عَلَى مَا أَنْعَمْتُ بِهِ عَلَیْهِ مَلَائِکَتِی مَا ذَا لَهُ قَالَ فَتَقُولُ الْمَلَائِکَهُ یَا رَبَّنَا رَحْمَتُکَ ثُمَّ یَقُولُ الرَّبُّ تَعَالَى ثُمَّ مَا ذَا لَهُ قَالَ فَتَقُولُ الْمَلَائِکَهُ یَا رَبَّنَا جَنَّتُکَ فَیَقُولُ الرَّبُّ تَعَالَى ثُمَّ مَا ذَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَهُ یَا رَبَّنَا کِفَایَهُ مُهِمِّهِ فَیَقُولُ الرَّبُّ ثُمَّ مَا ذَا فَلَا یَبْقَى شَیْ‏ءٌ مِنَ الْخَیْرِ إِلَّا قَالَتْهُ الْمَلَائِکَهُ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى یَا مَلَائِکَتِی ثُمَّ مَا ذَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَهُ یَا رَبَّنَا لَا عِلْمَ لَنَا فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لَأَشْکُرَنَّهُ کَمَا شَکَرَنِی وَ أُقْبِلُ إِلَیْهِ بِفَضْلِی وَ أُرِیهِ رَحْمَتِی.

    سجده شکر بر هر مسلمانى واجب است، نمازت را با آن کامل و رضاى پروردگارت را حاصل میسازى، و فرشتگان آن را از تو بپسندند، و بدون شک هر گاه بنده نماز بگزارد و پس از فراغ در پى آن بسجده شکر رود، پروردگار متعال حجاب از میان او و فرشتگان برگیرد، و به آنان خطاب کند: بنگرید بسوى بنده من که وظیفه واجب انجام داده و به پیمان من وفا نموده، و بشکرانه برخوردارى از انعام من برایم بسجده افتاده، اکنون‏ بگوئید نزد من پاداش او چه خواهد بود؟ فرشتگان گویند: اى پروردگار ما پاداش او رحمت تو است، خداوند متعال فرماید: دیگر چه؟ گویند: خداوندا بهشت تو، باز پرسید دیگر چه پاداشى دارد؟ گویند: آنکه گرفتاریهاى او را برطرف سازى، باز خداوند پرسید: دیگر چه؟ امام علیه السّلام فرمود: چیزى باقى نماند مگر آنکه فرشتگان آن را نام برند، باز خداوند تکرار فرماید: دیگر چه؟ آنها گویند: بار الها ما را فهم آن نیست، آنگاه خداوند متعال گوید: آنکه من از او تشکّر نمایم همان طور که او مرا شکر نمود، و با فضل خود به او رو کنم، و از دیدار وجه خویش برخوردارش سازم.»[۳۶]

     

    ۶.صبر نکردن در برار ظالم

    شکر خداوند فقط اختصاص به شکر زبانی ندارد و شاکر باید در مرحله عمل نیز شکر نعم الهی را با اورد یکی از این موارد که در روایات به ان اشاره شده این است که در برابر ظالم سکوت کرده شود.

    امام صادق در این باره میفرمایند:

    «مَنِ احْتَمَلَ الْجَفَاءَ لَمْ یَشْکُرِ النِّعْمَهَ»[۳۷]

    . یعنی هر کس جفای دیگران را تحمل کند شکر نکرده.

    و همچنین میفرمایند:

    «مَنْ لَمْ تُغْضِبْهُ الْجَفْوَهُ لَمْ یَشْکُرِ [یُشْکَرِ] النِّعْمَهَ»[۳۸]

    یعنی هر کس در مقابل جفایی که به او میشو د خشمگین نشود شکر نعمت نکرده

    ۷. علامات شاکر حقیقی

    کسی عضو یک دسته و یک گروه در نمیاید مگر این که ویژگی های انها را داشته باشد. مثلا دکتر تا زمانی دکتر است که ویژگی های یک دکتر حقیقی را داشته باشد مثلا دارو ها ی مختلف را بشناسد و…انسان شاکر هم تا زمانی شاکر است که ویژگی های انسان شاکر را داشته باشد و الا شاکر نیست. رسول خدا در باره علامات شاکر میفرمایند:

    عَلَامَهُ الشَّاکِرِ فَأَرْبَعَهٌ الشُّکْرُ فِی النَّعْمَاءِ وَ الصَّبْرُ فِی الْبَلَاءِ وَ الْقُنُوعُ بِقَسْمِ اللَّهِ وَ لَا یَحْمَدُ وَ لَا یُعَظِّمُ إِلَّا اللَّه‏»[۳۹]

    شاکر چهار علامت دارد:

    ۱.در حال داشتن نمعت شکر گزار است.

    ۲.صبر در بلا و مصیبت دارد.

    ۳.به روزی الهی راضی است

    ۴.غیر خدا را بزرگ نمیدارد.

    کسی که چهار علامت را نداشته باشد شاکر محسوب نمیشود هر چند که به او شاکر گفته شود. چون شاکر بودن فقط به ذکر گفتن نیست بلکه انسان شاکر باید شکر گزار بودن خود رادر عمل اثبات کند.

    نتیجه

    بر اساس آنچه گفته شد، معلوم گشت که شکرگزاری یکی از مهم ترین تکالیف الهی است و دارای اثار دنیوی فراوانی است و میتواند موجب خوشبختی و آرامش انسان در دنیا  بشود و او را از جهت مادی و غیر مادی به کمال برساند اما این اثار برای خیلی از مردم عادی مجهول است و از ان خبر ندارند.

    این شکرگزاری فقط زبانی نبوده بلکه در عمل انسان نیز باید بروز و ظهور نیز داشته باشد.

     

     

    فهرست منابع

    الکافی، محمد بن یعقوب کلینی(مصحح: محمد آخوندی و علی اکبر غفاری)، دار الکتب الإسلامیه، چهارم، ۱۴۰۷ق

    بحار الانوار، محمد باقر مجلسی(مصحح: جمعی از نویسندگان)، دار إحیاء التراث العربی‏، دوم، ۱۴۰۳ق

    تحف العقول، ابن شعبه حرانى‏(مصحح: علی اکبر غفاری)، جامعه مدرسین، چهارم، ۱۴۰۴ق

    تفسیر التحریر و التنویر، ابن عاشور، مؤسسه التاریخ العربی‏، اول، ۱۴۲۰ق

    تفسیر المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی(مترجم: محمد باقر موسوی)، جامعه مدرسین، پنجم، ۱۳۷۴ش

    الخصال، ابن بابویه(مصحح: علی اکبر غفاری)، جامعه مدرسین،اول، ۱۳۶۲ش

    روضه الواعظین و بصیره المتعظین‏، محمد بن احمد فتال نیشابوری، رضی، اول، ۱۳۷۵ش

    شرح آقا خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، اقا جما خوانساری(مصحح: جلال الدین حسینى ارموى محدث)، دانشگاه تهران، چهارم، ۱۳۶۶ش

    صحیفه سجادیه، علی بن حسین علیه السلام، دفتر نشر الهادى‏، اول، ۱۳۷۶ش

    عیون الحکم و المواعظ، علی بن محمد لیثی واسطی، دار الحدیث، اول، ۱۳۷۶ش

    غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد بن محمد تمیمى آمدى، دار الکتاب الإسلامی‏، دوم، ۱۴۱۰ق

    من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه(مترجم: علی اکبرغفارى، محمد جواد غفارى، صدر بلاغی)، نشرصدوق، اول، ۱۳۷۶ش

    وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏، اول، ۱۴۰۹ق

    [۱] . تفسیر التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ه.ش،  ج۱۲ ص۲۲۶

    [۲] . تفسیر المیزان، ج۱۲، ص ۲۹

    [۳] همان

    [۴] .غرر الحکم، ص ۲۲۷

    [۵] همان، ص۲۹۷

    [۶] همان، ص۳۹۶

    [۷] کافی، ج۲، ص۹۷

    [۸] همان، ج۲، ص۹۴

    [۹] غرر الحکم، ص۱۵۴

    [۱۰] همان، ص۱۱۸

    [۱۱] همان، ص۲۱۶

    [۱۲] همان، ص۶۶۱

    [۱۳] همان، ص۵۲۱

    [۱۴] همان

    [۱۵] تحف العقول، ص۱۵۷

    [۱۶] روضه الواعظین و بصیره المتعظین‏، ج۲، ص۴۷۴

    [۱۷] غرر الحکم، ص۲۲۸

    [۱۸] همان، ص۲۸۰

    [۱۹] همان، ص۴۰۶

    [۲۰] همان

    [۲۱] همان، ۷۸

    [۲۲] همان، ۵۸۳

    [۲۳] عیون الحکم و المواعظ، ص۱۱۴

    [۲۴] همان، ۴۰۷

    [۲۵] وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۳۱۲

    [۲۶] المیزان، ج‏۱۲، ص: ۵۲۲

     

    [27] صحیفه سجادیه، ص۳۰

    [۲۸] تحف العقول، ص ۲۸۳

    [۲۹] روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط – القدیمه)، ج‏۲، ص: ۴۷۲

    [۳۰]لا یَعرِفُ النِّعمَهَ إلاّ الشاکِرُ ، و لا یَشکُرُ النِّعمَهَ إلاّ العارِفُ». بحار الانوار،  ج۷۵، ص۳۷۸

    [۳۱] المیزان، ج۱۲، ص۵۳۰

    [۳۲] کافی، ج۲، ص۹۹

    [۳۳] غرر الحکم، ص۲۱۶

    [۳۴] شرح آقا خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، ج‏۴، ص ۱۶۱

    [۳۵] غرر الحکم، ص۴۰

    [۳۶] من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص ۵۲۴

     

    [37] خصال، ج۱، ص۱۱

    [۳۸] همان

    [۳۹] تحف العقول، ص۲۰