مقاله غفلت و چگونگی رهایی از آن

سال ورودی :
  • 1394
  • استاد راهنما :
  • استاد عباسی
  • پایه :
  • پایه 3
  • 27 بازدید

    چکیده :

    مفهوم ­شناسی موضوعات اخلاقی یکی از مهمترین مراحل دین­ پژوهی است و این مهم با دو مرحله اساسی واژه­پژوهی و و مراجعه به نظرات بزرگان دین همراه است. در واژه­پژوهی به بررسی واژه مورد نظر در کتاب­های لغت به هدف دستیابی به معنای اصلی(لغوی) پرداخته شده و از آنجایی که همیشه این گونه نیست که معنای لغوی و اصطلاحی برابر باشد معنای اصطلاحی هم مورد بررسی قرار گرفته است. و از آن جایی که غفلت را به نحوی ام الرذائل دانسته اند،نوشتار پیش رو می­کوشد به تعریف لغوی و اصطلاحی غفلت بپردازد و در پایان نگارنده به این نتیجه می رسد که:اگر انسان دچار غفلت شود هرگز به مقصد نخواهد رسید و در صورت دچار شدن به آن تنها عامل مؤثر در از بین ببردن آن ذکر و یاد خداوندگار متعال می باشد.


    مفهوم ­شناسی موضوعات اخلاقی یکی از مهمترین مراحل دین­ پژوهی است و این مهم با دو مرحله اساسی واژه­ پژوهی و و مراجعه به نظرات بزرگان دین همراه است. در واژه­پژوهی به بررسی واژه مورد نظر در کتاب­های لغت به هدف دستیابی به معنای اصلی(لغوی) پرداخته شده و از آنجایی که همیشه این گونه نیست که معنای لغوی و اصطلاحی برابر باشد معنای اصطلاحی هم مورد بررسی قرار گرفته است. و از آن جایی که غفلت را به نحوی ام الرذائل دانسته اند،نوشتار پیش رو می­کوشد به تعریف لغوی و اصطلاحی غفلت بپردازد و در پایان نگارنده به این نتیجه می رسد که:اگر انسان دچار غفلت شود هرگز به مقصد نخواهد رسید و در صورت دچار شدن به آن تنها عامل مؤثر در از بین ببردن آن ذکر و یاد خداوندگار متعال می باشد.

    واژگان کلیدی: غفلت، واژه­شناسی، موضوعات اخلاقی، قرآن ، حدیث، مفسران

     

     

    مقدمه:

    بدون شک یکی از مهمترین کارهای لازم در زندگی هر شخص آشنایی با معانی و مفاهیم دقیق اصطلاحات دینی خود است.از آن جایی که دین مبین اسلام بر پایه ی دو اصل استوار خود یعنی کتاب و سنت بر قرار است،شایسته است ما مسلمانان حد الامکان با اصطلاحات و مفردات این دو اصل آشنا بوده وبعد ازآن چگونگی از بین بردن رذائل و حفظ فضائل را به درستی یاد بگیریم تا به هدف نهایی از خلقت که همان تقرب الهی است در کمترین زمان ممکن دست یابد و به کمال برسد.و از آن جایی که غفلت یکی از اساسی ترین مفهوم در دین ماست و در عدم توجه به آن ممکن است انسان را به طور کامل از مسیر اصلی دور کند،نویسنده تصمیم خود را بر آن داشت که این مفهوم را مورد بررسی قرار دهد درحالی که معصومین هم به آن اشاره کرده اند،بر همین اساس روایتی از  امیرالمومنین (علیه السلام و الصلاه) نقل شده است که نشان غفلت از مهم ترین موضوعاتی است که ما باید به فهم و درک آن بپردازیم و هرچه سریع تر در صورت دچار بودن به آن، آن را از خود دور کنیم.او می فر مایند:

    «کفی بالغفله ضلالاً» یعنی بی خبری و غفلت برای گمراه شدن کافی است(عبد الواحد بن محمد،غررالحکم،ص۵۱۹)

    و یکی از فاکتور های بسیار مهم در چنین مباحثی شناخت مراتب آن است که انسان بعد از درک معنا و دفع یا حفظ کردن رذائل و فضائل به آن پی ببرد که در چه مرحله ای از آن باید قرار داشته باشد تا مورد رضای حق قرار گیرد بنابر همین اساس سعی شده است که در پایان این نوشته به طور مختصر به مراتب غفلت هم توجه شود، امید است که این نوشته مورد رضای  حضرت بقیه الله الاعظم قرار بگیرد.و در پایان از همه عزیزان که مرا در این امر با راهنمایی دلسوزانه خود،یاری کردند تقدیر و تشکر میکنم.

     

     

     واژه­پژوهی غفلت

    الف. تعریف لغوی

    با بررسی کتب معاجم لغت در ذیل ماده غفل مشاهده می شود که برخی از معاجم همچون کتاب شمس العلوم معنای این واژه را بدیهی دانسته­اند و تعریفی از آن ارائه نداده­اند و فرموده­اند: غفله اسمی است از غفل یغفل. اما آنچه که در دیگر معاجم لغت به چشم می خورد آن است که همه معاجم لغت تقریبا تعریف واحدی از آین واژه ارائه داده اند مانند: کتاب مصباح المنیر که مصنف فرموده اند: الغفله: «غیبه الشی عن بال الانسان و عدم تذکره له و قد استعمل فی من ترکها اهمالا و اعراضا» :ناپدید شدن چیزی از ذهن انسان و عدم یاد آوری آن و استعمال شده در باره کسی که ترک کند کاری را سهوا یا عمدا(فیومی، مصباح المنیر،ج۲ص۴۴۹)

    در مقاییس اللغه بیان شده است که:« الغفله یدل علی ترک الشیئ سهوا  و ربما کان عن عمد»:غفلت دلالت می کند بر تر ک چیزی به صورت سهو و چه بسا از روی عمد(احمد ابن فارس، مقاییس اللغه،ج۴،ص۳۸۶)

    در قاموس قرآن آمده است که که غفلت آن چیزی است که حاضر باشد ولی انسان به آن توجه نکند.(قریشی علی اکبر،ج۱،ص۱۱۲)

    همچنین راغب اصفهانی در کتاب خود بیان داشته که الغفله:«سهو یعتری الانسان من قله التیقظ«: سهو و لغزشی که انسان به خاطر کمی مراقبت و کمی هوشیاری و بیداری دربر می گیرد(راغب اصفهانی،مفردات قرآن، ج۱،ص۶۰۹)

    نکته قابل توجه که با دقت در تعریف به دست می آید آن است که غفله به چیزی تعلق می گیرد که وجود داشته باشد. و این مسئله در آیات قرآن کریم هم کاملا قابل ملاحظه است برای مثال خداوند متعال در قرآن می فرماید:«الست بربکم قالو بلی شهدنا أن تقولوا یوم القیامه إنا کنا عن هذا غافلین»(اعراف۱۷۲).

    یعنی خداوند متعال یک بار در عالم ذر از انسان ها اقرار گرفته است ومی فرماید مبادا در قیامت بگویید ما از این خبر غافل بودیم این مسئله بیانگر این است که غفلت جایی به کار می رود که شخص یا اشخاص از قبل نسبت به خبری یا واقعه ای اطلاع داشته باشند و بعد آنرا فراموش کنند .

    با نگاهی دیگر به تعریف ها مشخص می شود که برخی از معاجم مانند مقاییس اللغه عمد بودن غفلت را تصریح کردند و بر خی دیگر مانند قاموس قرآن و لسان العرب بر آن تصریحی نکرده اند و این دلیل بر آن نیست که آنرا قبول ندارند بلکه فقط به آن تصریح نکرده اند.

    ب.معنای غفلت در اصطلاح

    ب۱:غفلت در آیات

    ریشه ی غفل ۳۵ مرتبه در قرآن کریم ذکر شده است،از جمله خداوند متعال در آیاتی از قرآن می فرماید:

    وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ (انعام۱۳۲)

    إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ (۷یونس)

    یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ (۷روم)

    قالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنی‏ أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ (۱۳یوسف)

    با توجه به آیات قرآن کریم در میابیم که غفلت در قرآن به معنای عدم توجه هست حال این عدم توجه اعم از عدم توجه در امور دنیایی همچون آیه ۱۳یوسف یا عدم توجهی است که خدا از آن پاک است همچون آیه ۱۳۲انعام و یا عدم توجه به اعمال و حساب و کتاب های آخرت هست.دیگر آیاتی که غفلت در آن به کار رفته است به همین شیوه می باشد.

    ب۲:غفلت در احادیث

    آنچه که در احادیث در مورد غفلت ذکر شده است منظور عدم توجه به یاد پر وردگار متعال می باشد و بی توجهی نسبت به اعمال عبادی است امام صادق می فرمایند:

    «فان الغفله مصطاد الشیطان و رأس کل بلیه»(شیخ طوسی،مصباح الشریعه،ص۱۰۵)

    دراین روایت غفلت به عنوان وسیله به دام انداختن انسان ها و منشا همه ی بلا ها شمرده شده و همچنین امیر المو منین می فرماید:

    الغفله اَضرَّالاَعداء:بی خبری زیان بار ترین دشمنان هست.(عبد الواحد بن محمد،غررالحکم،ج۱ص۵۱۹)

    ب۳. نظر مفسران:

    علامه در المیزان می فرمایند:هی تلازم عدم التنبیه للشیئ(علامه طباطبایی ،المیزان ج۱۴ص۲۴۶) و همچنین می فرمایند:غفلت نداشتن علم به علم یعنی این که ندانم که می دانم و ذکر در مقابل غفلت است(همان ص ۳۳۹)

    آقای طبرسی آنرا حالتی غیر از آگاهی و بیداری دانسته اند و بیان داشته اند که: حال تعتری النفس تنافی الفطنه و الیقظه(علامه طبرسی،مجمع البیان ج۱۴ ص۷۲۳)

    و کتاب روضه الجنان و روح البیان غفلت را مساوی با سهو دانسته اند. ( ج۱۴  ص۱۴)

    ب۴:معنای غفلت در کتاب بزرگان دین

    با توجه به بررسی کتاب های اخلاقی متعددی مانند:چهل حدیث امام خمینی، اخلاق شبّر،کناهان کبیره و…..متوجه می شویم که همه ی عالمان اخلاقی آنرا از موانع اخلاقی یاد کرده اند در همین راستا آیت الله جوادی عاملی می فرمایند:

    در فن اخلاق ،غفلت به عنوان مانع و بیداری به عنوان شرط لازم تهذیب نفس و سیر و سلوک شمرده شده.

    مقدمه واجب سیرو سلوک ان است که انسان توججه کند که ناقص است و باید کامل شود و مسافر است و زاد و راحله و راهنما نیاز دارد و بدیهی است که اگر کسی غافل باشد و نداند غافل است در جای خود میماند،چنان که جناب مصلح الدین سعدی گفته است:حرم در پیش است و حرامی در پس اگر رفتی،بردی و اگری خفتی مردی(سعدی،گلستان باب دوم حکایت ۱۱).

    کسی که عازم سفر است اگر نداند که مسافر است و حرامی و راهزن در کمین اوست،اگر بخوابد،یقینا گرفتار راهزنان خواهد شد و اگر نخوابد و حرکت کند به مقصدر میرسد.شیطان صریحا گفت من در کمینم:«لاقعدن لهم صراطک المستقیم»(اعراف ۱۶)

    کسی که بداند مسافر است قهرا به فکر حرکت است و  اگر مسافر به فکر حرکت باشد،به فکر تحصیل زاد و توشه مطابق با مسیر و مقصد خواهد بود در تعبیرات دینی از کسانیکه اهل سیر و سلوک نیستند به عنوان «خوابیده» یا «مست» یاد میشود.مست کسی است که «می» عقلش را پوشانده است و بنابراین،جوانی و یا مقام و غرور و مال هم از آن جهت که چهره عقل را میپوشاند و نمیگذارد انسان بیدار شود و حرکت کند مست کننده است.

    به هر تقدیر،کسی که نداند ناقص است و کاملی باید او را تکمیل کند و یا نداند نیازمند است و بی نیازی باید نیازش را رفع کند و یا نداند مسافر است و باید حرکت کند،او در خواب است و سهمی از اخلاق ندارد.و در حالت خواب هم میمیرد و در همان حال او را به جایی  که نمیخواهد،میبرند چون حرکت ضروری و یقینی است.

    «و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد أفان مت فهم خالدون»(نساء ۳۴)

    هیچ کس در نشئه طبیعت،آرام نیست و نمی آرامد زیرا دنیا ارامگاه نیست چنانکه برزخ و قبر نیز ارامگاه نیست اینکه در چهره سنگ قبر،نوشته میشود ارامگاه،بر اساس نسبت برزخ به دنیا است وگرنه قبر یا برزخ نیز نسبت به قیامت، ارامگاه نیست،اگرچه برزخیان تلاش اهل طبیعت و دنیا را پشت سر گذاشته اند ولی در جوش و خروشند تا به دارالقرار امن و مطلق که بهشت است برسند،در حقیقت بهشت آرامگاه است.

    در مناجات شعبانیه نیز درباره بیداری از خواب غفلت امده است:

    «الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک»(مفاتیح الجنان مناجات شعبانیه)

    خدایا من غافل بودم و هیچ توفیق حرکت نداشتم مگر انگاه که تو مرا بیدار کردی اما برای این بیداری تلاش و کوشش لازم است.صدای انبیاء وقتی به گوش کسی برسد،او را بیدار میکند حتی اگر خوابیده باشد.و انبیاء هم امده اند تا مردم خوابیده را بیدار کنند،ولی اگر خواب کسی سنگین باشد،صدای انبیاء همچنین انسان خوابیده را بیدار نمیکند.از این رو ذات اقدس خداوند به رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم میفرمایند:

    «و ما انت بمسمع من فی القبور»(فاطر ۲۲)

    کسی که مرده یا خوابیده است سخن تو را نمیشنود تا زنده یا بیدار شود.

    اما اگر کسی بیدار شود میفهمد باید حرکت کند و اگر حرکت نکند و دو لحظه در یک حال بماند مغبون است پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم فرمودند:

    «من استوی یوماه فهو مغموم»( عالمه مجلسی،محمد باقر، بحارالانوار ج ۶۱ ص۱۷۳)

    اگر کسی دو روزش یکسان باشد گرفتار غبن و زیان است منظور از روز هم شبانه روز یا روز در مقابل شب نیست.بنابراین،اگر کسی دو ساعت و حتی دو لحظه اش یکسان باشد ضرر کرده است.زیرا عمر خود را داده و چیزی در مقابل ان نگرفته است،ولی اگر دائما به یاد خدا باشد چنان که قرآن کریم میفرماید:

    «و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهر من القوم بالغدو والاصال و لاتکن من الغافلین»(اعراف ۲۰۵)

    حتی دو دقیقه و یا دو لحظه اش نیز همسان نیست و او هر لحظه به ذات اقدس اله نزدیکتر میشود و میفهمد که هر مرتبه ای نسبت که مرتبه اینده،نقص و هر مرتبه اینده نسبت به گذشته کمال است.بنابراین اولین شرط برای سیر و سلوک بیداری است،پس از بیداری و عزم بر حرکت انسان سالک درمیابد که برای حرکت زاد و توشه،مرکب راهنما و شناخت لازم است.(جوادی عاملی،عبد الله،ج۱۱ص    )

    استاد مصباح یزدی معتقد است: غفلت به معنای عدم توجه است که گاهی مطلق است و گاهی خاص.(مصباح یزدی،محمد تقی،آیین پرواز،ج۱ص۱۲۷)

    شهید مطهری می فرمایند: غفلت توجه از خود واقعی به خود مجازی یا به قول «قهرمانی» از خود به نا خود و عدم توجهبه خود واقعی و عدم معرفت آن است که نوعی عدم علم به علم است.(شهید مطهری،مرتضی،آشنایی با قرآن،ج۸،صفحه۵۷)

    یعنی غفلت به معنای دوری از واقعیت ها  وحقیقت خبر یا واقعه ای و روی آوردن به غیر واقعیت ها به عبارتی غفلت یعنی ترک دانسته های خوب.

     

     

    راههای زدودن غفلت:

    برای زدودن اثرات زیان بار غفلت و خارج شدن از منهج غافلین در ایات و روایات نکات و موارد مهمی اشاره شده که در ادامه به برخی از انها اشاره میکنیم:

    ۱.مداومت بر ذکر خدا:

    یکی عامل موثر برای زدودن اثار غفلت استمرار و دوام ذکر است زیرا یاد خدا دل را بیدار میکند،روح را صفا میبخشد و چشم بصیرت را بینا میسازد و در پرتو ان انسان حق را حق میبیند و باطل را باطل و قادر به تشخیص سعادت و دوست و دشمن خود میشود.

    امیر المومنین علی علیه السلام میفرمایند:«بدوام ذکر الله تنجاب الغفله»(کلینی، کافی،ج۵ص۲۷۵)

    با استمرار یاد خدا اثار غفلت زدوده میشود ذکر قوت و ارامش روح است و میزان ارامش هر کس متناسب با توجه او به خداست.

    هر عبادتی حد و نسابی دارد ولی یاد خدا در دل و نام خدا بر لب حدی ندارد«یا ایهاالذین امنو اذکروا الله ذکر کثیرا»(احزاب ۴۱ )

    کتاب و سنت برای غفلت زدای از انسان ،اذکاری را به عنوان ادعیه و عبادات مشخص کرده تا انسان هننگام صبح ،ظهر ،شام قبل و بعد از خواب،هنگانم خوردن غذا و بعد از ان هنگام مشاهده مرده یا بیمار یا بعد از بهبودی از بیماری و در روزهای هفته و در ساعات روز و در اعیاد دینی و مانند ان ذکر مناسب بگوید .به ما دستور داده شده است که در کنار سفره برای هر یک کاز انواع غذا«بسم الله الرحمن الرحیم »بگوییم و اگر موفق نشدیم،در طلیعه امر بگوییم«بسم الله من اوله الی اخره»چون ذکر خدا حسنه است و هر کس در این راه مجاهده کند و قدمی بردارد پاداش مضاعف دارد.از این رو در قران کریم امده است«من جاء بالحسنه فله خیر منه»(نمل ۸۹)و نیز در جای دیگر خداوند میفرماید:«من جاء بالحسنه و له عشر امثاله»(انعام ۱۶۰)

    ۲.ممارست بر فکر کردن:

    از جمله راههایی که ما از قران استفاده میکنیم اسن است که انسان تمرین کند و خود را عادت دهد به فکر کردن،برنامه ای داشته باشد برای اینکه مقداری از وقتش را برای فکر کردن صرف کند.در این زمینه انقدر تشویق شده که یک ساعت فکر کردن مساوی با هفتاد سال عبادت تلقی شده.انکه درباره چه چیزی باید فکر کنیم در ایات اخر ال عمران امده است «و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا»(ال عمران ۱۹۱)،«و الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم»(آل عمران۱۹۲)

    انسان دائم در حال تغییر است،ممکن است صبح مومن باشد شب کافر شود و بالعکس بخصوص در اخر الزمان بر طبق روایات پیش بینی شده است که «ان العبد یصبح مومنا و یمسی کافراً و یصبح کافرا و یمسی مومناً»( علامه مجلسی،بحار الانوار،ج۷۴ص۲۳۷)

    صبح انسان مومن است،شب کافر است وصبح کافر است شب مومن.بنابراین،باید این یاد و این فکر را تکرار کرد و ادامه داد تا در هر لحظه انسان از افات غفلت و وسوسه های شیطانی محفوظ بماند وگرنه هر وقت مبتلا به غفلت شد،شیطان به سراغش می اید.

    هرگاه انسان به کارهای خوب و اثار مثبت ان و همچنین به کارهای بد و نتایج سوء ان بندیشد امواج ظلمانی غفلت از روح و جانش دور میشود.روزی پیامبر ارکرم صلی الله علیه و اله و سلم خطاب به ابوذر فرمودند تصمیم به کارهای نیک بگیر،هر چند توفیق عمل به ان برای تو حاصل نشود تا در زمره غافلان نوشته شوی.

    فکر مرگ و پایان زندگی از جمله افکاری است که در زدودن زنگار غفلت از اینه روح ادمی بسیار موثر است،خصوصا اگر هنگام عبور از ارامگاه مردگان باشد این فکر و اندیشه به یقین جلوی سرچشمه های اصلی غفلت را که هوا پرستی و خود خواهی و فزون طلبی است میگیرد.

    وقتی می اندیشیم میبینیم که زندگی دنیا که معمولا ۷۰ یا ۸۰ سال بیشتر طول نمیکشد،تمام حیات انسانی نیز بلکه بخش کوچکی از حیات انسانی است،برخ اعظمش پس از مرگ است و در عالم قیامت،پس زندگی ما منحصر به دنیا نیست اخرتی دارد.حال که توجه پیدا کردیم ایا این دو مساوی اند؟یک بخش زندگی ما ۷۰،۸۰ سال است پس از این مدت هم عالم اخرت است حال چه نسبتی بین این دو است؟قران ،خودش راهنمایی کرده که اینگونه فکر کنید و فرمود«بل توثرون الحیاه الدنیا و الاخره و الاخره خیر و ابقی»شما به حسب طبع مادی و حیوانی تان همین زندگی دنیا را ترجیح میدهید.جایی که بین این دوتا تعارض است وقتی با هم جمع نمیشوند یا باید دنیا را بگیرید و یا اخرت را اما قران میفرماید اخرت بهتر است.

    ۳.نماز با حضور قلب

    ادای نماز در وقت مقرر و حضور قلب و توجه به محتوای راز و نیاز و مناجات با خدا قلب را سیقل داده و زنگار غفلت را از اینه روح میزداید.

    طبیعت زندگی دنیا غفلت زا است که گاهی انسان را چنان به خود مشغول میسازد که همه چیز را فراموش میکند حتی،خویشتان خویش را.نماز فرصت خوبی برای بازنگری در اعمال و باز یافتن خویشتن خویش و نجات از چنگال اهریمن غفلت هست.

    امام باقر علیه السلام در این باره میفرمایند:«ایما مومن حافظ علی الصلواه المفروضه فصلها لوقتها فلیس هو من الغافلین»(کلینی،کافی  ج۳ ص۲۷۰)

    اگر هر فرد با ایمانی،نماز های واجب را به موقع و به طور صحیح انجام دهد از غافلان نخواهد بود.

    ۴.ترک مجالس غافلین

    بسیاری از محلها به طور طبیعی غفلت زا است.مجالس غافلین و بطالین (بیهوده کاران )،جلسات لهو و لعب ،خانه های پر زرق و برق و اشرافی ،انسان را به سوی غفلت می کشاند ، حتی بسیاری از شهر ها در دنیا یامروز ،مبدل به کانون غفلت و فساد شده است فیکی از کارهای رهایی از غفلت ترک شرکت در این گونه جلسات و اماکن و هجرت از شهر های آلوده به فساد است در این صورت رهایی از دیو غفلت بسیار بسیار مشکل است.

    امام سجاد در دعای ابوحمزه به هنگام مناجات با خداوند در بیان یکی از عوامل تو فیق ،عرض میکند:او لعلک رایتنی آلف مجالس البطالین فبینی و بینهم خلیتنی.شاید مرا علاقه مند به مجلس غافلین دیدی و مرا در میان آنها رها ساختی .(دعای ابوحمزه ثمالی)

    این سخن را با حدیثی از امام علی پایان می دهیم«احذر منازل الغفله و الجفا و قله الاعوان علی طاعه الله»(ری شهریف محمدی،میزان الحکمه حدیث ۱۵۱۴۷)

    مراتب بیداری:

    حال که معنای غفلت را در کتب لغت و بزرگان دین را  فرا گرفتیم و دانستیم که چگونه دچار آن نشویم شایسته است که مقداری در مورد مراتب بیداری سخن بگوییم تا برای ما روشن شود که بیداری چه مراتبی دارد و این که خداوند متعال از انسان مومن  تا چه اندازه انتظار بیداری از غفلت را دارد.

    انسانی که بیدار می شود عاملی در بیداری او نقش دارد و عوامل بیداری انسان مختلف است :ممکن است این عامل بیداری «زنگ خطر دوزخ »یا شوق بهشت و یا اشتیاق به لقای حق .در مناجات شعبانیه آمده است :«ایقظتنی لمحبتک »(  مفاتیح الجنان،مناجات شعبانیه)

    تو مرا برای محبت خود بیدار کرده ای ،نه برای ترس از جهنم یا شوق به بهشت .

    بیداری از خواب ظاهری هم همین طور است، مثلا کسی که در هنگام نماز صبح ، خوابیده است و عاملی وی را بیدار می کند آنچه که مایه بیداری او میشود ، نجات از عذاب آتش یا اشتیاق بهشت و یا اشتیاق به لقای حق است .

    انسانی که اهل معصیت و یا اهل توجه به غیر خداست نیز خوابیده است.

    « الناس نیام فإذا ماتوا انتبهوا» (علامه مجلسی،بحارالانوار ،ج۴ص۴۳)

    بیشتر انسان ها در خوابند و وقتی که می میرند بیدار میشوند بر خلاف فرهنگ رایج بین ما که درباره ی مردگان می گوییم به خواب ابد فرورفته اند. دین می گوید:« مردگان حاضر بیدار شده اند». انسانی که در دنیاست و معارف الهی را نمیابد در خواب است اما وقتی میمیرد بسیاری از مسائل برای او روشن می شود و در حقیقت مرگ سرآغاز بیداری است و اگر برزخ و قبر را مرقد یعنی خوابگاه می نامند برای آن نیست که انسان در آن جا در خواب است و چون برزخ نسبت به دنیا بیداری است، بلکه برای آن است که برزخ نسبت به قیامت کبرای خواب است زیرا بسیاری از امور بعد از مرگ و در دوزخ نیز برای انسان روشن نیست ولی در قیامت کبری روشن می‌شود و از این رو انسان های برانگیخته شده از قبر در روز بعث می گویند:

    «من بعثنا من مرقدنا »(یسین۵۲ )

    چه کسی ما را از خوابگاهمان مبعوث کرده است ؟به هر حال ،هما گونه که عامل بیداری انسان گوناگون و مراتب بیداری وی متفاوت است،زاد و توشه ای هم که از بیداری برای سفر خویش فراهم میکند مختلف است ،کسانی که از همان آغاز ،زنگ بیداری را محبت حق می دانند قهرا زاد و توشه ای هم به اندازه همین سفر تهیه می کنند.

     

    نتیجه:

    در این نوشته به این نتیجه می رسیم که غفلت در لغت به معنای نا آگاهی،عدم توجه و بی خبری نسبت به چیزی که قبلا به آن علم داشته ایم اما بر اثر گذر زمان ما آنرا به فراموشی سپرده ایم وغفلت در اصطلاح و در مبانی دینی ما به معنای عدم توجه به ذات اقدس الهی و دوری از وظایف دینی است و در صورتی که دچار آن شدیم به طور کامل از هدف اصلی خلقت دور گشته ایم و همچون مسافری خواهیم بود که هر گز به مقصد خود نخواهیم رسید .

    همان گونه که غفلت می تواند عمداً رخ دهد، عامل سهوی نیز دارد و عامل اصلی غفلت نفس سرکش اماره می باشد که با عث فراموشی خداوند متعال می باشد بنابراین عامل مؤثر در غفلت زدایی ذکر و یاد خداوندگار متعال میباشد لذا لازم است که در همه ی عرصه های زندگی خود،خویش را در محضر و مشهد حق تعالی ببینیم و مواظب آن باشیم که دچار این صفت مرگ بار «غفلت»نشویم.

     

     

    منابع و مآخذ

    ۱.قرآن کریم

    ۲.ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ۶جلد، مکتب الاعلام الاسلامی – قم، چاپ: اول، ۱۴۰۴

    ه.ق.

    1. آشنایی با قرآن ،شهید مطهری،مرتضی،۱۴جلد،صدرا،ایران-قم،چاپ چهاردهم،۱۳۹۳ه.ق

    ۴.آیین پرواز،علامه مصباح،محمد تقی،۱جلد،انتشارات موسسه ی آموزشی امام خمینی،قم،۱۳۷۹ه.ش

    ۵.حمیرى، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ۱۲جلد، دار الفکر – دمشق، چاپ: اول، ۱۴۲۰ ه.ق.

    ۶.راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ۱جلد، دار القلم – بیروت، چاپ: اول، ۱۴۱۲ ه.ق.

    ۷.روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن‏، ابوالفتوح رازى، حسین بن على،۲۰جلد، آستان قدس رضوى، بنیاد پژوهشهاى اسلامى ،ایران- مشهد مقدس،چاپ اول،۱۴۰۸ ه. ق‏

    ۸.طباطبایى، محمدحسین ،المیزان فی تفسیر القرآن‏،۲۰جلد، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، لبنان- بیروت،چاپ دوم،۱۳۹۰ ه. ق‏

    ۹.عسکرى، حسن بن عبدالله، الفروق فى اللغه، ۱جلد، دار الافاق الجدیده – بیروت، چاپ: اول، ۱۴۰۰ ه.ق.

    ۱۰.غررالحکم و دررالکلم،عبد الواحد تمیمی،۱جلد،انتشارات نغمه قرآن-تهران،۵۱ه.ق

    ۱۱.فیومى، احمد بن محمد، المصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر للرافعى، ۲جلد، موسسه دار الهجره – قم، چاپ: دوم، ۱۴۱۴ ه.ق.

    ۱۲.قرشى، على اکبر، قاموس قرآن، ۷جلد، دار الکتب الاسلامیه – تهران، چاپ: ششم، ۱۳۷۱ ه.ش.

    ۱۳.مجمع البیان فی تفسیر القرآن‏ ،طبرسى، فضل بن حسن،۱۰جلد، ناصر خسرو،: ایران- تهران چاپ سوم،۵۴۸ ه. ق‏

    ۱۴.مراحل اخلاق در قرآن،جوادی عاملی،عبدالله،۱۸جلد،اسراء،-قم،چاپ اول،۱۳۷۸ه.ش