مقاله نسبت بین فعل وفاعل

سال ورودی :
  • 1399
  • پایه :
  • پایه 3
  • 49 بازدید

    چکیده :

    زبان عربی یکی از انواع زبان های سامی و زبانی است که مردم مناطق وسیعی از دنیا از جمله شمال آفریقا، بیشتر شبه جزیره عربستان و سایر بخش‌های خاورمیانه به آن صحبت می کنند.

     فاعل واژه‌ای عربی به معنای «به ‌جا آورنده» و «کُننده کاری» است و در دستور زبان به کلمه‌ای گفته می‌شود که انجام فعل یا کاری را به آن نسبت می‌دهیم.


    فهرست

    مقدمه : ۳

    فصل اول : تعریف فاعل. ۳

    فصل دوم : نیاز فعل به فاعل : ۴

    فصل سوم : اسناد فعل به فاعل: ۴

    فصل چهارم: از حیث تذکیر و تانیث: ۵

    فصل پنجم: بحث حذف فعل و فاعل : ۶

     

     

     

     

    مقدمه : زبان عربی یکی از انواع زبان های سامی و زبانی است که مردم مناطق وسیعی از دنیا از جمله شمال آفریقا، بیشتر شبه جزیره عربستان و سایر بخش‌های خاورمیانه به آن صحبت می کنند.

     فاعل واژه‌ای عربی به معنای «به ‌جا آورنده» و «کُننده کاری» است و در دستور زبان به کلمه‌ای گفته می‌شود که انجام فعل یا کاری را به آن نسبت می‌دهیم.[۱]

    و فعل واژه‌ای است که بر انجام دادن کاری یا اتفاق افتادن چیزی یا داشتن حالتی در گذشته، حال و آینده دلالت می‌کند

    بنابر این تعاریف فعل و فاعل نقش بسیار مهمی در تراکیب جمله ها دارند وما هیچ کدام از جملاتمان و املای مان و نوشته های مان بدون اینها پیش نمی رویم و داریم ازشون استفاده میکنیم و اینها در زبان عربی کار برد بیشتری دارد و در این مقاله به تعابیر مفصل در فعل و فاعل می پردازیم .[۲]

    ضرورت: در کلام عرب خیلی ما نیاز به افعال مختلف داریم و فاعل و جایگاه یا همان محل جای گزاری افعال داریم چرا چون همه کلامات عرب را همبن فعل و فاعل تشکیل میدهد و باعث میشود که کلام رنگ پیداکند.

    جایگاه : نسبت بین فعل و فاعل را اگر کسی نداند نمیتواند تراکیب جمله را بفهمد . و برای فهم ان نیاز به مراجعه به کتب عربی بیشتری پیدا خواهد کرد .

    پیشینه: افعال در زبان عربی از نظر صرف باقاعده و صرف پذیر هستند. در این زبان دو زمان وجود دارد: زمان کامل که با اضافه کردن پسوند به فعل نشان داده می شود و از این پسوندها اغلب برای ساخت زمان گذشته استفاده می شود و زمان ناقص که با اضافه کردن پیشوند و گاهی هم پسوندهایی که تعداد و جنسیت را نشان می دهند ساخته می شود. از فعل زمان ناقص برای بیان زمان حال و آینده استفاده می شود.

    علاوه بر این دو زمان، در عربی شکل امری، حالت معلوم و مجهول فعل و همینطور اسم فعل نیز وجود دارد. افعال عربی بر اساس شخص (غایب، مخاطب، متکلم)، تعداد (مفرد، مثنی، جمع) و جنسیت (مذکر، مونث) صرف می شوند. همچنین فرم هایی برای افعال مجهول وجود دارد. فعلی که به اول شخص مفرد اشاره می کند از نظر جنسیتی همیشه یکسان است و چند نوع فعل برای اول شخص مفرد ساخته نمی شود (یعنی فعل اول شخص مفرد مذکر با مونث یکی است).

    و یک مبحث دیگه این است که اقای جرجانی نتوانستند یک ترکیب جمله همان نسبت بین فعل و فاعلیت را بفهمد و دریابد از یک جمله و اقای ابن عقیل یکی از نحات معروف گفتند این فعل است و این فاعل و این به این معناست و ان به این معنا و دعوا از اینجا شروع شد تا کنون که در همه اکثر کتب نحوی این مطلب بحث شده است.

     

     

     

    فصل اول : تعریف فاعل

    تعریف فاعل : فاعل ۲ معنا دارد :

    الف) فاعل لغوی : در لغت به کسی فاعل گفته میشود که حدثی از او سر زده باشد یا فعلی قایم به اوباشد چه در کلام بعد از فعل واقع شود:ذهب زید و چه قبل از ان واقع شود :زید الذهب [۳]

     

    ب) فاعل نحوی : فاعل نحویی علاوه بر اینکه بر حدثی سر میزند یا قیام فعل به اوست دارای یک ویژگی دیگر است که باید در جمله بعد از فعل یا شبه فعل قرار بگیرد بنابراین از دیدگاه نحوی چنین معنا میشود : فاعلی اسمی است که قبل از ان فعل یا شبه فعلی واقع شده و فعل یا شبه فعل ، از ان جهت که قایم  به اسم مذکور است یعنی وجود یا ایجادش وابسته ی به ان اسم است به ان اسناد داده شده :

    .توضیح قیود تعریف :

    ۱. فاعل اسم است ؛ پس فعل و حرف فاعل واقع نمیشوند

    ۲.باید قبل از ان سام فعل یا شبه فعلی وجود داشته باشد یا به صورت ظاهری ؛ مانند ذهب زید و مانند زید ضارب ابوه که ضارب قبل تز ابوه به صورت لفظی و ظاهری ذکر شده، یه به صورت تقدیری؛ مانند: ان احد من المشرکین استجارک که احد فاعل برای فعل مقدر استجارک است [۴]

     

    فصل دوم : نیاز فعل به فاعل :

    .بدیهی که هر فعلی ، حال یا از جهت حدوث یا از جهت ثبوت به فاعل نیاز دارد و در این امر شکی نیست.

    .فاعل در کلام عرب مرفوع می باشد و دلایلی برای علت مرفوع شدن ان ذکر شده است که نیازق به ذکر انها نیست.

    .فاعل مرفوع به چند صورت در کلام عرب ظهور می کند.

    ۱.اسم ظاهر: منظور از اسم ظاهر در گقابل  ضمیر می باشد که به ۲ شکل در کلام اسعمال میشود :

    الف) اسم ظاهر صریح: مانند زید در ضرب زید و مات زید

    ب) اسم ظاهر موول : در کلام عرب حروفی وجود دارد اگر بر فعل یا جمله داخل شوند، فعل یا جملخ را تاویل به مصدر و مفرد میکنند. در اصطلاح به این حروف، حروف مصدریه گفته میشود ؛ بنابریان اگر حروف مصدریه مثلا بر فعل داخل شوند، فعل مذکور اگر چه در ظاهر فلف و جمله است، در حقیقت مصدر و مفرد می باشد.

    .این حروف ۵ حرف هستند که عبارتند از: ما،اَنَّ،اَن،کَی،لَ

    .و جمله ای که در این حروف بر ان داخل صوند اسم موول می گویند  و اگر بعد از فعل واقع بشه فاعل فعل محسوب میشود و فاعل موول نامیده میشود.[۵]

    ۲.ضمیر باشد: ضمیر فرع بر اسم ظاهر است و به ۳ صورت غایب،مخاطب و متکلم استعمال میشود و هر ۳ صورت از ۲ حال خارج نیست:

    الف) مستتر: به ابن معناست که ضمیر در نهان فعل، از حیث معنایی وجود داشته باشد، هرچند که بارز و اشکار نیست .

    فاعل مستتر؛ مانند: زید ذهب که هو در ذهب مستتر و فاعل ان است

    ب) بارز: مانند الف در الزیدان ذهبا و واو در الرجال ذهبوا[۶]

     

    فصل سوم : اسناد فعل به فاعل:

    الف) از حیث افراد و تثنیه و جمع:

    ۱. اگر فاعل اسم ظاهر باشد : خواهدمفرد باشد ، خواهدمثنی و خواهدجمع ، فعل همیشه به صورت مفرد و خالی از ضمیر استعمال میشود ؛ مانند: ضرب زید … ضرب الزیدان .. ضرب الزیدون .. که به هر ۳ صورت فعل به صورت مفرد اورده شده است .

    ۲. فاعل ضمیر باشد:

    چند صورت دارد:

    ۱.ضمیر غایب باشد: در این صورت باید مرجعش مطابقت کند ؛ بنابراین اگر:

    الف) مرجع ضمیر مفرد باشد ، ضمیر و فاعل فعل ، مفرد اورده می شود ؛ مانند : زید ضرب

    ب)مرجع ضمیر مثنی باشد ، ضمیر و فاعل فعل ، مثنی اورده می شود؛ مانند : الزیدان ضربا

    ج)مرجع ضمیر جمع باشد ، ضمیر و فاعل فعل ، جمع اورده میشود؛ مانند : الزیدون قامو و الهندات قمن

    ۲.ضمیر مخاطب باشد: در این صورت مطابق با مخاطب اورده می شود؛ لذا اگر مخاطب مفرد باشد ، ضمیر مفرد و اگر مثنی ضمیر مقنی و اگر جمع باشد ، ضمیر جمع اورده میشود.[۷]

    ۳. ضمیر متکلم باشد: در این صورت نیز اگر متکلم مفرد است ، ضمیر مفرد متکلم و اگر بیش از یکی است ضمیر جمع متکلم مع الغیر اورده می شود‌.[۸]

     

    فصل چهارم: از حیث تذکیر و تانیث:

    مقدمه اول :

    علامت تانیث چند صورت دارد:

    ۱. گاهی خود ضمیر علامت تانیث هم هست؛ مانند: یضربن و تضربن و ضربن  که نون هم علامت وتانیث است وهم ضمیر جمع ، مانند: تضربن که یاء هم ضمیر است و هم علامت تانیث و مانند تاء در ضربت

    ۲. گاهی ضمیر بر تذکیر و تانیث دلالت نمیکند؛ لکن حرفی در اول فعل می اید که دلالت بر تانیث میکند؛ مانند تاء در تضربان در صیغه های{ ۵ و۱۱}. [۹]

    ۳.گاهی فعل از هرگونه ضمیر بارز ی که بتواند بر تانیث دلالت کند یا علامتی که در ابتدای ان امده باشد خالی است؛ لذا تاء تانیث ساکنه به ان متصل کرده اند تا بر تانیث فاعل فعل دلالت کند ؛ مانند: ضربت و ضربا

    ۴. گاهی فعل از هرگونه علامت و ضمیری که بر تانیث دلالت کند خالی است و فهم تانیث و تذکیر فاعل به قراین موجود در کلام حواله شده است ؛مانند: تضربان در صیغه های ۸و۱۱ مضارع و اضرب و نضرب صیغه های ۱۳ و ۱۴ مضارع و ضربتما صیغه های ۸و ۱۱ ماضی و همچنین صیه های ۱۳و ۱۴ ماضی

    حال سخن در مواضعی است که امکان اتصال علامت تانیث فاعل به فعل وجود دارد میخواهیم بررسی کنیم که با توجه به انواع و اقسام مونث اگر فاعل مونث باشد فعل چگونه اورده میشود و علامت تانیث به چه کیفیت به ان متصل می شود.[۱۰]

    مقدمه دوم : مونث در یک نوع تقسیم به ۲ قسم تقسیم میشود :

    ۱.مونث حقیقی : مونث حقیقی ان است که صاحب فرج باشد و در مقابل ان حیوان مذکری وجود داشته باشد .

    ۲. مونث مجازی : مونث مجازی ان اس که صاحب فرج نیست؛ لذا اساسا قابلیت تانیث و تذکیر ندارد؛ با ان معامله مونث میشود .  توضیح این متن :

    عرب باب برخی از اشیا که اساسا شانیت تذکیر و تانیث ندارند مغامله تانیث و تذکیر میکنند؛ مثلا {شمس} با اینکه تانیث و تذکیر این در ان معنا ندارد ان را مونث فرض کرده و با ان معامله مونث میکنند .

    حالات فعلی را که به مونث چه حقیقی و چه مجازی اسناد داده شده است بررسی کنیم :

    صورت اول ک فاعل اسم ظاهر است: در این صورت از ۲ حال خارج نیست :

    ۱. اسم ظاهر مونث حقیقی است : اگر فاعل مونث حقیقی باشد چند صورت دارد :

    الف) چیزی بین فعل و فاعل فاصله نشده است . در این صورت واجب است که فعل با علامت تانیث اورده شود ؛مانند: ضربت هند

    ب) چیزی بین فعل و فاعل فاصله شده است . در این صورت هم جلیز است که فعل تانبث اورده شود و هم مذکر؛ لکن اگر فاصل چیزی که بین فعل و فاعل فاصله شوه .الا. باشد مذکر اوردن فعل بهتر است؛مانند: ما قام الا هند و اگر غیر الا باشد؛ مانند مفعول و. ظرف اوردن علاما تانیث بهتر می باشد هر چند که ترک ان نیز جایز می باشد؛مانند: ضرب عمرا هند و مانند سخن خداوند سحان (یا ایها الذین امنو جاءکم المومنات) با اینکه مومنات مونث حقیقی است فعل جاء خالی از تانیث استعمال شده است زیرا کم که مفعول است بین ان ۲ فاصله شده است[۱۱]

     

    ۲. اسم ظاهر مونث مجازی است: در این صورت هم جایز است علامت تانیث به فعل متصل شود و هم جایز است خالی از علامت تانیث اورده شود؛ مانند: طلع الشمس و طلعت الشمس که چون الشمس مونث مجازی است فعل. در مثال ادل خالی از علامت تانیث امده و درمثال دوم با علامت تانیث امده است . [۱۲]

    صورت دوم: فاعل ضمیر باشد: در این صورت نیز ۲ صورت متصور است:

    ۱. ضمیر به مونث حقیقی عود میکند در این صورت اوردن علامت تانیث واجب می شود؛ مانند: هند قامت

    ۲. ضمیر به مونث جازی بر میگدد در این صورت نیز اوردن علامت تانیث واجب می باشد؛ مانند: {طلعت الشمس} . [۱۳]

    فصل بنجم: بحث حذف فعل و فاعل :

    ذکر و حذف فعل و فاعل چند صورت دارد :

    ۱. هر دو ذکر شوند؛ اصل بر این است که هر دو ذکر شوند؛ مانند: ذهب زید

    ۲. فعل حذف و فاعل ذکر شود؛ این حالت دو صورت دارد:

    الف) قرینه ای برای فهمیدن فعل محذوف وجود دارد. در این صورت حذف فعل جایز است. ماننو اینکه کسی سوال میکند: من قام ؟ چه کسی ایستاد؟ شما میگویید: من ضرب عمرا ؟ چه کسی عمرو را زد ؟ در پاسخ گفته میشود زید یعنی ضربه زید در اینجا نیز فعل حذف شده است . قرینه در این دو نثال و امثال انها، ذکر فعل محذوف در حمله سوال می باشد .[۱۴]

    تذکر: 

    قاعده ای وجود دارد به نام تطابق سوال و جواب مبنی بر اینکه اصل و اولی در جواب این است که از حیث فعلیت و اسمیت با سوال مطابق باشد؛ یعنی اگر سوال جمله اسمیه جواب نیز اسمیه باشد و اگر فعلیه است. جواب نیز فعله است. حل مساله اینجاست که در  من قام و من ضرب که جمله سوال هستند جمله اسمیه است که من پبتدا و فعل مابعد خبر می باشد؛ انگاه در جواب که گفته می شود زید اگر تقریر را قام زید یا ضرب زید بگیریم . که جمله فعلیه می شود؛ قایده تطابق سوال و جواب را رعایت نکرده ایم؛ پس برای رعاین ان قاعده باید زید قام و زید ضرب در تقدیر بگیریم. تا هر دو جمله اسمیه باشند انگاخ دیگر فعع به تنهایی حذف نشده است ، بلکه با فاعل یعنی هو مستتر در ان حذف شده است و در قسم بعدی یعنی حذف فعل و فاعل با هم داخل میشوند. [۱۵]

    ب) قرینه ای در کلام وجود ندارد؛ در این صورت حذف فعل جایز نمی باشد و به طور کلی هر جایی که قرینه وجود نداشته باشد حذف نداشته باشد حذف جایز نمی باشد.

    ۳. فعل و فتعل حذف شوند؛ این حالت در صورت وجود قرینه جایز است؛ مانند اینکه کسی سوال میکند: هل قام زید؟  ایا زید ایستاد ؟ شما در پاسخ میگویید نعم که به تقدیر نعم قام زید به حذف فعل و فاعل می باشد.

    ۴. فعل ذکر و فاعل حذف شود: این حالت دو صورت دارد :

    ۱.فاعل حذف شود و چیزی نایب از فاعل نشود . این صورت ممتنع است و موضعی نمی توان یافت که فعل بدون فاعل ذکر شود. [۱۶]

    ۲. فاعل حذف شود؛ لکن مفعول به ( یا دیگر متعلقات فعل) نایب از ان شوند. این صورت در فعل مجهول جایز می باشد؛ مانند : ضرب زید که در اصل ضرب بکر زیدا بوده و فاعل حذف شده و مفعول به جای ان قرار گرفته و نایب از ان. شده است . به همین جهت به ان نایب فاعل گفته میشود.[۱۷]

     

     

    فهرست منابع

    ۱. قطر الندا: ص ۱۸۰ تا ۱۸۷

    ۲. شذورالذهب: ص ۱۸۹

    ۳. هدایه فی النحو: ص ۷۴

    ۴. اوضح المسالک ج ۱ و ۲ : ص ۱۸۱

    ۵.سیوطی : ص ۱۲۶

    ۶. بدایه النحو: ص ۱۰۵

    ۷.حدایق الندیه فی شرح فواید الصمدیه:  ص ۱۶۲

    ۸.شرح سیوطی : ص  ۷۲۴

    ۹. قواعد النحویه : ص ۱۱۳

    ۱۰. شرح ابن عقیل : ج ۲ صفات ۴۲۵ و ۳۶۲

    ۱۱. مبادی العربیه فی الصرف و النحو:  ج۳ ص ۱۵۴

     

     

     

     

     

    [1] .ر.ک: ابن عقیل ص ۱۰الی۲۳

    [۲] . ر.ک: سیوطی : ص ۱۰ الی ۱۶

    [۳] ر.ک: سیوطی : ص ۱۲۶

    [۴] رک: قطر الندا: ص ۱۸۰ تا ۱۸۷

    [۵] ر.ک: شرح سیوطی : ص  ۷۲۴

    [۶] . ر.ک: هدایه فی النحو: ص ۷۴

    [۷] .ر.ک: اوضح المسالک ۱ و ۲ : ص ۱۸۱

    [۸] ر.ک: بدایه النحو: ص ۱۰۵

    [۹]  ر.ک: قواعد النحویه : ص ۱۱۳

    [۱۰] .ر.ک: حدایق الندیه فی شرح فواید الصمدیه ص ۱۶۲

    [۱۱].ر.ک: شذورالذهب: ص ۱۸۹

    [۱۲] .ر.ک: سیوطی: ص ۴۶۹

    [۱۳] .ر.ک: شرح ابن عقیل: ج۲ ص ۴۲۵

    [۱۴] . ر.ک : اوضح المسالک ج ۲ ص ۸۰

    [۱۵] . ر.ک : هدایه فی النحو: ص

    [۱۶]. ر.ک: شرح ابن عقیل:  ج ۲ ص ۳۶۲

    [۱۷] .ر.ک : مبادی العربیه فی الصرف و النحو:  ج۳ ص ۱۵۴