مقاله نگاهی دوباره به قیاس نحوی

سال ورودی :
  • 1394
  • استاد راهنما :
  • استاد قابشی
  • پایه :
  • پایه 3
  • نویسنده :
  • محمدرضا صفری
  • 57 بازدید

    چکیده :

    انسانی که دغدغه ی کمال و رسیدن به مراتب عالی انسانی را دارد همواره تلاش می کند به تنها معبود عالم انس داشته باشد. قرآن به عنوان معجزه ی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به زبان عربی نازل شده است. از جمله ی علوم ادبی مورد نیاز برای فهم قرآن و احادیث علم نحو است. از طرفی هر علمی همواره نیاز به توسعه و رشد دارد. چیزی که امروزه تحت عنوان نگاه درجه ی دوم به علم مطرح می شود. علم نحو هم از این قاعده مستثنا نیست.


    انسانی که دغدغه ی کمال و رسیدن به مراتب عالی انسانی را دارد همواره تلاش می کند به تنها معبود عالم انس داشته باشد. قرآن به عنوان معجزه ی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به زبان عربی نازل شده است. از جمله ی علوم ادبی مورد نیاز برای فهم قرآن و احادیث علم نحو است. از طرفی هر علمی همواره نیاز به توسعه و رشد دارد. چیزی که امروزه تحت عنوان نگاه درجه ی دوم به علم مطرح می شود. علم نحو هم از این قاعده مستثنا نیست.

    دانشمندان نحوی با تشخیص درست این مطلب، این طور مباحث را تحت عنوان اصول نحو در طول سالیان طولانی مطرح کرده اند.

    از جمله ی مهم ترین ادله ی نحوی قیاس است. در ادامه سعی شده ابتدا معنای قیاس روشن و نگاهی به برخی نقدهای وارد بر آن شود.

    کلیدواژه: نحو، اصول نحو، فلسفه ی نحو، قیاس

     

    مقدمه:

    از زمانی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام شروع به تعلیم ابوالأسود دؤلی جهت تدوین علم نحو کرد حدود۱۴۰۰ سال می گذرد. در این سالها علم نحو فراز و نشیب های زیادی را تجربه کرده است. ابتدا مکتب بصره شکل گرفت و سپس مکتب کوفه و بعدها بغداد و آندلس. این پدیده نشان از اهمیت علم نحو و همچنین توجه به لزوم ارتقاء و پیشرفت آن در طول قرون متمادی دارد. دانشمندان گذشته ی نحوی به خوبی این نکته را دریافته بودند که لازم است نگاهی دوباره به علم نحو داشت. این تشخیص به جا خود را در تالیف کتاب هایی بروز داد و کم کم سبب اضافه شدن علمی دیگر به مجموعه ی علوم ادب عربی به نام اصول نحو شد.امروزه این مباحث تحت عنوان نگاه درجه ی دوم[۱] به علم مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.

    منطق دانان گویند تمثیل حجیت ندارد. اصولیون شیعه نیز قائل به عدم حجیت قیاس(تمثیل) هستند. از طرفی قیاس از جمله ی مهمترین ادله در علم نحو به شمار می آید. با توجه به این که شیوه ی متداول یادگیری زبان خارجی استفاده از اهل همان زبان(سماع) است؛ آیا صحیح است که در علمی مانند نحو از قیاس استفاده کنیم؟ در ادامه سعی شده کمی به این مطلب پرداخته شود. نگارنده امیدوار است این وجیزه زمینه ی بحث های جدی تری در این زمینه را فراهم آورد.

     

     

    ۱- کلیات و مفاهیم

    • تعریف اصول نحو

    می‌توان ادعا کرد اولین کسی که اصول نحو را تعریف کرد جناب ابن انباری بود. او می گوید اصول نحو همان ادله ی نحو است که فرو ع و قواعد نحوی از آن گرفته شده است.(ابن أنباری، ص۸۰)

    جناب سیوطی تعریف ایشان را کامل کرده می نویسد:

    « اصول النحو علم یبحث فیه عن أدله النحو الإجمالیه من حیث هی أدلته و کیفیه الاستدلال بها و حال المستدل»(سیوطی،ص۲۷)

    ادله ی اجمالی یعنی ادله ی کلی در نحو نه بحث از دلیلی خاص برای مسئله ای خاص. قید من حیث هی ادله برای ذکر جهت بحث ذکر شده است مثلا قرآن از آن جهت که در نحو حجت است، بحث می شود. کیفیت استدلال به آن ادله مثل تقدیم سماع بر قیاس و لغت حجاز بر نمیم یا هنگام تعارض ادله و… .

    • انواع ادله ی نحوی

    ابن انباری اصول نحو را نقل و قیاس و استصحاب حال می داند(ابن أنباری،ص۸۱) و ابن جنی آن ها را سماع و اجماع و قیاس می داند.( سیوطی،ص۲۷) اما جناب سیوطی همه ی چهارتا را در کتاب خود مورد بحث قرار می دهد. غیر از این چهار دلیل ادله ی دیگری مانند استقراء و استحسان و عدم النظیر و عدم الدلیل هم هستند (سیوطی، ص۲۸)

    • تعریف قیاس

    قیاس به معنای حمل کردن غیر منقول است بر منقول هنگامی که آن غیر منقول به معنای منقول باشد. (سیوطی،ص۹۴)

    • تعریف سماع

    در اصطلاح به معنای آن چیزی است که از کلام کسی که اطمینان به فصاحت او داریم ثبت شده است. خواه قرآن باشد یا حدیث یا کلام عرب.(سیوطی،ص۴۸)

    • تعریف استصحاب حال

    در اصطلاح به معنای باقی گذاشتن حال لفظ بر آن چه که استحقاق آن را دارد در حالی که دلیلی بر نقل از اصل نداشته باشیم. مانند استصحاب حال اسماء بر اعراب نه بناء تا زمانی که دلیلی بر بناء پیدا نشده است. (سیوطی،ص۱۷۲)

    • تعریف اجماع

    مراد از اجماع، اجماع بصره و کوفه است. (سیوطی،ص۱۷۲)

    • تاریخچه ای مختصر از اصول نحو

    اصول نحوی(مانند قیاس) میان نحاه به صورت پراکنده موجود بوده تا این که ابن سراج(م.۳۱۶هـ.ق) کتابی به همین عنوان تدوین نمود. البته فقط در حد یک عنوان بوده و عنوان کتاب ایشان ارتباطی به مطالب آن ندارد. پس از او اولین کسی که در این زمینه قلم زد را می توان ابن جنی(م.۳۹۲ه.ق) دانست که در کتاب خود به نام الخصائص به صورت پراکنده به بعضی از بحث های اصول نحو مانند قیاس پرداخته است. اولین کسیکه به صورت منظم و یکجا تمام اصول نحو را به رشته ی تحریر درآورد ابن انباری(م.۵۷۷ه.ق) با کتاب لمع الأدله بود.[۲] پس از او جناب سیوطی(م.۹۱۱ه.ق) با کتاب خود الاقتراح فی علم اصول النحو به جمع اقوال و نظریات در این علم پرداخت. کتاب او بعدها به عنوان مبدأ کار محققان در این زمینه قرار گرفت. بعد از او شاید بتوان احیاء النحو ابراهیم مصطفی و برجسته شدن الرد علی النحاه ابن مضاء قرطبی را مسبب ایجاد زمینه ای جهت نگاهی جدی و دوباره به علم نحو دانست.

    ۲-کاوشی در قیاس

    ۲-۱ اهمیت قیاس نزد نحویین

    قیاس بزرگترین ادله ی نحوی است، همان طور که درباره ی آن گفته شده:« انما النحو قیاس یتّبع». (سیوطی،ص۹۴) ابن انباری در کتاب خود آورده است:

    بدان که انکار قیاس محقق نمی شود چراکه نحو همه اش قیاس است. به همین خاطر است که در تعریف نحو گفته شده است: نحو علم به قیاس های استنباط شده ی از استقراء کلام عرب است. پس هر کس که قیاس را منکر شود، نحو را انکار کرده است. و هیچ کس از علما را نمی شناسیم که قیاس را منکر شده باشد، چرا که با دلایل قاطع ثابت شده است. و همه ی ائمه ی امت از گذشتگان، به اجماع قیاس را شرط اجتهاد می دانند. ما اجماع داریم بر این که هنگامی که عرب گفت: کتب زید جایز است که این فعل به هر مسمای دیگری اعم از زید و عمر و بشیر و اردشیر و … نسبت داده بشود. و این اسامی محصور نیستند و اثبات آنچه محصور نیست از طریق نقل محال است. (ابن انباری،۱۳۹۱ه.ق،صص۹۵ تا ۹۹)[۳]

    ۲-۲ تعریف قیاس

    قیاس در لسان نحاه در دو معنای کلی به کار می ورد. قیاس استعمالی و قیاس نحوی. قیاس استعمالی وسیله ی یادگیری و کسب لغت در ایام کودکی است. هر کودکی ملکه ای فطری دارد که به واسطه ی آن ترکیب و نظام جملاتی را که می شنود فهم می کند و از این طریق به قواعدی کلی می رسد که به تدریج فروعاتی به آن افزوده می گردد. کم کم که کودک از سنین طفولیت خود فاصله می گیرد این ملکه نیز ضعیف تر و ضعیف تر می گردد. (تمام حسان،۱۴۲۰ه.ق،ص۱۵۱)

    قیاس به معنای حمل کردن غیر منقول است بر منقول هنگامی که آن غیر منقول به معنای منقول باشد. (سیوطی،ص۹۴).ممکن است این تعریف کمی گنگ به نظر برسد که در ادامه با بررسی شرایط و انواع قیاس نحوی روشن تر می گردد.

    ۲-۳ انواع قیاس نحوی

    قیاس نحوی بر سه نوع است: قیاس عله و قیاس طرد و قیاس شبه. قیاس شبه مانند این که گفته شود اعراب فعل مضارع مانند اعراب اسم فاعل است بدون علتی غیر از شباهت. قیاس عله زمانی است که علتی در میان باشد مانند قیاس کردن رفع نائب فاعل بر رفع فاعل به علت اسنادی که در هر دو موجود است. این علت، علتی است مناسب اما اگر علت غیر مناسب باشد مانند که این که گفته شود لیس مبنی است به خاطر شیوع بناء افعال غیرمنصرف، در این حالت به آن قیاس طرد گفته می شود. ( حسان، تمام،ص۱۵۴و۱۵۵/ابن انباری،ص۱۰۵)

    به اعتبار مقیس و مقیس علیه، فیاس تقسیم می شود به حمل فرع بر اصل، حمل اصل بر فرع، حمل نظیر بر نظیر و حمل ضد بر ضد. حمل فرع بر اصل مانند تبعیت اعلال جمع از اعلال مفرد. حمل اصل بر فرع مانند اعلال مصدر به خاطر اعلال فعلش. در حمل نظیر بر نظیر، یا نظیر در لفظ است یا در معنا و یا در هردو. در لفظ مانند دخول لام ابتداء بر ما نافیه بنابراین که لفظش همانند ما موصوله است. در معنا مانند جواز غیر قائم الزیدان به خاطر شباهت معنوی اش به ما قائم الزیدان. در هر دو مانند منع رفع دادن افعل تفضیل به خاطر شباهتش[۴] به افعل تعجب. حمل ضد بر ضد مانند نصب به لم همانند جزم به لن.[۵] (سیوطی،صص۱۰۱ تا ۱۰۶)

    ۲-۳ ارکان قیاس نحوی

    قیاس چهار رکن دارد: اصل(مقیس علیه)، فرع(مقیس)، حکم و علت جامع. مثلا در قیاس رفع نائب فاعل به خاطر رفع فاعل، نائب فاعل فرع(مقیس) و فاعل اصل(مقیس عله) و حکم رفع و علت جامع هم اسناد است. (ابن انباری،ص۹۳)

    کلام در عربی از چهار حالت خارج نیست. یا هم در قیاس و هم در استعمال شایع است مانند قام زید و ضربت عمروا یا شایع در قیاس است و در استعمال شاذ مانند فعل ماضی از یذر و یدع یا مکان مبقل در حالی که استعمال شایع آن باقل است. یا شایع و کثیر در استعمال و شاذ در قیاس مانند استحوذ و استصوبت الأمر یا در هر دو شاذ است مانند فرس مقوود.(ابن جنی،صص۱۳۸ تا ۱۴۰) مقیس علیه باید از سنخ اول باشد.( حسان، تمام،۱۴۲۰ه.ق،ص۱۵۷) البته در این زمینه اقوال دیگر نیز وجود دارد.(أبوغریبه، عصام عید فهمی.ص۲۶۲)

    قیاس کردن بر حکمی جایز است که استعمال شده باشد. ظاهر کلام نحویون این است که بر حکمی که با قیاس و استنباط به دست آمده است هم می توان قیاس کرد. (سیوطی،ص۱۱۰) اگر حکم یک اصل(مقیس علیه) اختلافی بود، بعضی قائل به جواز قیاس در آن هستند و بعضی قائل به عدم جواز. که قول صحیح،جواز است.( ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد،۱۳۹۱ه.ق، ص۱۲۴ و ۱۲۵)

    علت بر ۲۴ نوع است که به بعضی از آن ها اشاره شده است: ۱- علت سماع: مانند استعمال امرأه ثدیاء که رجل أثدی استعمال نمی شود. یا بعضی از افعال هستند که تنها به نائب فاعل اسناد داده شده اند نه فاعل مانند أنیخت الناقه. این ها علتی جز سماع ندارند. ۲- علت تشبیه: مانند اعراب فعل مضارع به خاطر شباهتش به اسم و بناء بعضی از اسماء به خاطر شباهتشان به حرف و یا مانند مقدر بودن ضمیر فاعلی در در اسماء فاعل همان طور که در فعل مقدر می شود. ۳- علت استغناء: مانند عدم استعمال ودع به خاطر بی نیازیشان از آن با وجود ترک یا بی نیازی از تکرار کلام با وجود لام در جمله ی « لعمرو منطلق» ۴- علت استثقال: مانند ثقالت واو در یعد به خاطر وجود بین یاء و کسره ۵- علت فرق: مانند رفع دادن فاعل به خاطر فرق گذاشتن بین فاعل و مفعول و بر عکس. (سیوطی،صص۱۱۵ و ۱۱۶/تمّام حسّان،صص۱۷۱ تا ۱۷۶)

     

     

    نتیجه:

    گذشت که قیاس از جمله ادله ی چهارگانه ی اصلی نحوی و از مهمترین آنهاست. قیاس نحوی مانند تمثیل منطقی دارای چهار رکن است. اصل، فرع، حکم و علت جامع. شاید بتوان چهره ای را که نحویون از قیاس نمایش داده اند را تشبیه به کاریکاتور کرد. چراکه ادله ی آن ها برای اثبات حجیت قیاس در دو علم منطق و اصول فقه شیعه قابل نقد است. از طرفی باید از نگاه صفر و صدی به قیاس هم پرهیز کرد. چراکه می توان در بعضی از مثال ها جاری کردن قیاس را منطقی دانست.

     

     

    منابع:

    1. ابو غربیه، عصام عید فهمى‏. أصول النحو عند السیوطی بین النظریه و التطبیق‏. هیئه المصریه العامه للکتاب‏. قاهره- مصر
    2. الاغراب فی جدل الاعراب و لمع الأدله فی اصول النحو. ابن انبارى، عبد الرحمن بن محمد. دارالفکر: بیروت-لبنان. ۱۳۹۱ه.ق
    3. حسّان، تمّام. الأصول دراسه ابستیمولوچیه للفکر اللغوی عند العرب النحو- فقه اللغه- البلاغه. عالم الکتب: قاهره-مصر.۱۴۲۰ه.ق
    4. الخصائص. ابن‏جنى، عثمان بن جنى‏؛ هنداوى، عبدالحمید(محقق). دار الکتب العلمیه: بیروت-لبنان.
    5. سیوطى، عبد الرحمن بن ابى بکر. الاقتراح فی علم اصول النحو. ادب الحوزه‏. قم- ایران‏

    [۱] مراد همان فلسفه های مضاف هستند. امروزه این نگاه در هر علمی از اهمیت ویژه ای برخوردار است چراکه نقشی بی بدیل در توسعه و رشد علم دارد. مسئله ای که گریبانگیر همه ی علوم بشری است.

    [۲] از میان کتاب هایی که به دست ما رسیده است.

    [۳] البته کلام ایشان قابل تامل است. زیرا از طرفی به نظر شیعه ی اثنی عشری قیاس حجیت ندارد و از طرفی پاسخ هایی از طرف بعض نحاه از جمله جناب ابن انباری در لمع الأدله در رد شبهات مخالفین قیاس داده شده است.

    [۴] شباهت معنوی این دو در مبالغه ای است که هر دو مفید آن هستند.

    [۵] وجه ضد بودنشان این است که لم برای نفی ماضی است و لن برای نفی مستقبل