مقاله بررسی نحوی و بلاغی آیه 29 سوره مریم با تکیه بر نظریه علامه طباطبایی(ره)

سال ورودی :
  • 1394
  • استاد راهنما :
  • استاد عشایری
  • پایه :
  • پایه 3
  • نویسنده :
  • نیما کریمی
  • 27 بازدید

    چکیده :

    کلمه کان در قرآن کریم استعمالات زیادی را به خود اختصاص داده است که این استعمالات از انواع سه گانه ای آن هستند که در کتب نحوی ذکر شده است اما مسئله آن جا است که بسیاری از موارد موجود در قرآن کریم جزء  معانی هیچ یک از انواع سه گانه کان نیستند


    علم نحو چون علمی بوده است که یکی از ابزار های مهم فهم عمیق قرآن شمرده می شده است  به طور شگفت انگیزی قواعد آن حفظ شده است و دست خوش تحریف نشده است، توجه و التفات افراطی  دانشمندان این علم به عدم ایجاد انحراف در این علم باعث شده است به کشف و بیان معانی جدید اهمیت چندانی داده نشود و به بعضی معانی ظریف که در متن  قرآن کریم وجود دارد  توجه آن چنانی نشود و نظریات جدید مفسران در مورد قواعد این علم نادیده گرفت شود یکی از این مفسرانی که به این ابداعات قرآن کریم در فضای قواعد نحوی و معناشناسی توجه ویزه ای داشته اند مفسر بزرگ علامه طباطبایی بوده اند در این مقاله در طی سه فصل اقدام به اثبات یکی از این نظریات علامه طباطبایی شده است  که شاید از نظر ایشان آن چنان فراگیری در قرآن کریم نداشته است  ولی آن وسعتی که این نظریه داشته و علامه بزرگوار شاید به آن توجهی نداشته اند به وضوح به وسیله ای مثال های مختلف قرآنی ثابت می شود و از آن جا که قواعد علم نحو تابع کثر استعمال هستند شاید بتوان این نظریه را با مثال ها و استعمالات مختلف به صورت یک قاعده و معنایی جدید بیان کرد.

    کلید واژه ها: سوره مریم آیه ۲۹، لفظ کان ،علامه طباطبایی، شدت اتصاف، مقتضی حال، مقام بیان

    چکیده:

    کلمه کان در قرآن کریم استعمالات زیادی را به خود اختصاص داده است که این استعمالات از انواع سه گانه ای آن هستند که در کتب نحوی ذکر شده است اما مسئله آن جا است که بسیاری از موارد موجود در قرآن کریم جزء  معانی هیچ یک از انواع سه گانه کان نیستند و به همین خاطر بعضی از مفسران برای بیان معنای این استعمالات دست به توجیه های ادبی زده اند که متناسب با تفسیرکلام یک متکلم بلیغ نیست، مفسر جلیل قدر علامه طباطبایی در ذیل تفسیر آیه ۲۹ سوره مبارکه مریم معنایی دیگر از کان ناقصه را بیان کرده اند که در هیچ یک از کتب نحوی ذکر نشده است و آن دسته از استعمالاتی را که معانی دیگر کان در بر نمی گرفتند را این معنا از کان در بر می گیرد این قسم از اقسام کان به معنای شدت اتصاف موصوف به صفت است با توجه به این نکته که این معنا از کان دلالت بر زمان خاصی نمی کند این معنای از کان با مقتضای حال و مقام بیان بسیاری از استعمالات سازگاری ویژه ای دارد

     

     

    .

    فصل اول

    بررسی تفسیری آیه

    در آیه ۲۹ سوره مبارکه مریم در مورد کان که در این آیه استعمال شده است بین نحویون و مفسران تفاوت نظر های به وجود آمده است چرا که در این آیه کان به صورت ماضی استعمال شده است و با معنای مضارع و مقام تعجبی  که از آیه فهمیده می شود تناسبی ندارد ما به ترتیب نظرات و هچنین اشکالات آن ها را بیان می کنیم  تا به نظر درست تر که نظر علامه طباطبایی ره است برسیم.

    متن آیه و ترجمه:

    فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا (۲۹)

    پس اشاره کرد به سوى آن (کودک که از او بپرسید)، گفتند: چگونه با کسى که کودکى خرد در گهواره است سخن بگوییم؟!

    تبیین کامل اشکال

    آیه مورد نظر در مقام بیان داستان حضرت مریم و حضرت عیسی است زمانی که مردم با حضرت مریم و فرزند تازه متولد شده ایشان روبه رو شدند و چون آن حضرت با کسی ازدواج نکرده بودند برای مردم تعجب بر انگیز بود که با فرزندی تازه به دنیا آمده ایشان را ملاقات کرده اند به همین خاطر شروع به تهمت زدن به آن حضرت کردند این در حالی بود که آن حضرت نذر کرده بودند که یک روز کامل  با انسان ها سخن نگویند و به همین خاطر نمی توانستند از خودشان دفاع کنند به همین دلیل اشاره کردند به فرزندشان که در گهواره بود تا مردم با او سخن بگویند و این برای مردم تعجب بر انگیز بود که چگونه آن حضرت از مردم درخواست می کند با کودکی که گهواره است و تازه به دنیا آمده است سخن بگویند خداوند متعال برای بیان این سخن مردم که در مقام بیان در گهواره بودن حضرت عیسی و عدم توانایی بر سخن گفتن بودن این چنین تعبیر می کند و همین تعبیر که در آن از کلمه کان استفاده شده است مورد اختلاف قرار گرفته است چون مردم در مقام بیان حال فعلی حضرت عیسی بودند ولی در قرآن از کلمه کان که برای زمان ماضی است استفاده شده است و بهتر آن بود که از عبارت«من فی الممهد صبیٌّ»  استفاده می شد برای پاسخ به این به ظاهر اشکال به طور کلی چند جواب بیان شده است:

    ۱-زمخشری در کشاف(جلد ۳صفحه۱۵ ) این چنین بیان می کند که زمان ماضی به دو گونه گذشته دور و گذشته نزدیک متصل به زمان حال تقسیم می شود و کان در آیه به معنای دوم یعنی گذشته متصل به زمان حال می باشد تقسیم کردن ماضی به این دو گونه از نظر ادبی پذیرفته است ولی در این آیه که شان نزول آن حالت انکار و تعجب مردم برای سخن گفتن با طفلی که هم اکنون در گهواره است سازگار نیست چون برای مردم حالت فعلی و در زمان حال طفل اهمیت دارد نه گذشته ای که نزدیک و متصل به زمان حال بوده است.

    ۲-زمخشری در کشاف(جلد ۳ صفحه ۱۵) نظر دیگری نیز بیان می کند که کمی دور از ذهن است و با دقت بسیار زیاد و کمی توجیه نحوی شاید بتوان آن را پذیرفت کیف نکلم در این آیه شریفه حکایت حال ماضویه است و من نیز موصوله می باشد و صفت برای اطفال می باشد معنا این گونه می شود که چگونه با اطفال که این چنین صفت دارند که در گواره هستند سخن بگوییم در حالی که تا به حال سخن نگفته ایم و بافرزند تو نیز که چنین صفتی دارد نمی توانیم سخن بگوییم.

    ۳- تفسیر روح المعانی(جلد۸  صفحه ۴۰۵)از ابو عبیده  نظر زائده بودن کان را بیان می کند به این استناد می کند که کان زائده دلالت بر زمان نمی کند ولی این مورد مردود است زیرا که عدم دلالت کان زائده بر زمان اختلافی است و هچنین زائده واقع شدن کان در علم نحو  دارای شرایطی است که هیچ یک از آن شرایط در این آیه موجود نیست.

    ۴-تفسیر روح المعانی(جلد۸ صفحه ۴۰۷) نظر دیگری از زجاج نقل می کند که من در آیه شرطیه است و جمله کان فی المهد صبیا شرط و کیف نکلم جزاء می باشد و کان در جمله شرطیه به معنا استقبال است و معنا این چنین می شود اگر کسی  که در گواره در حالت کودکی باشد ممکن نیست سخن گفتن با او ولی دور از ذهن بودن این معنا و همچنین به سختی فهم شدن معنا شرط مشکل این جواب است

    ۵-این جواب نظریه خود علامه است (تفسیر المیزان جلد ۱۴ صفحه ۴۶)  که این چنین بیان کنند کان در این جا برای دلالت بر زمان و حدث نیامده است بلکه برای بیان شدت و کثرت اتصاف موصوف به صفت آمده است به این معنا که در گهواره بودن برای این طفل شدت دارد و در همین زمان نیز در گهواره است این نظر با شان نزول این آیه نیز تناسب دارد چون حالت تعجب و انکار برای مردم وجود دارد و خداوند متعال برای بیان شدت وحالت انکار و تعجب آن ها از کلمه کان استفاده کرده است.

    این که کان در این آیه شریفه به این معنا آمده است اشکالی بر آن وارد نیست ولی باید این معنا برای کان ناقصه  به اثبات برسد اگر بتوان این معنا را به اثبات رساند بر خیلی دیگر کان ها موجود در قرآن نیز می توان تطبیق کرد.

     

     

     

     

     

     

    فصل دوم

    بررسی نحوی کان

    برای پی بردن به این نکته که بیان نظریه های جدید در علوم ادبی و به طور جزئی در مورد کان ضرورت دارد ابتدا لازم است انواع استعمالاتی که برای کان در کتب نحو ذکر شده است را بیان کنیم( نحو وافی,عباس حسن,جلد ۱ صفحه ۵۲۴,۵۲۷ ) (البهجه المرضیه ,سیوطی عبد الرحمن بن ابی بکر۲ صفحه۸۴ ) .

    به طور کلی استعمال کان در کتب نحوی به سه صورت بیان شده است:

    ۱-کان تامه:این نوع از کان معنایش با مرفوع خود که همان کان است کامل می شود و به همین خاطر است که اسم آن را کان تامه گذاشته اند چون معنایش با مابعدش تمام و کامل می شود معنا لغوی کان در این نوع وجود داشتن و حاصل شدن می باشد مانند کان زید

    ۲-کان ناقصه:این نوع از کان معنایش با مرفوع مابعدش که اسم آن می باشد کامل نمی شود بلکه علاوه بر آن به اسمی منصوب که خبر آن باشد برای کامل شدن معنا احتیاج دارد و معنای آن اثبات اتصاف اسم به خبر به همراه زمان می باشد این نوع از کان در زمان متصرف است و استعمال می شود.

    ۳-کان زائده:این نوع از کان به حدث و زمان دلالت نمی کند بلکه به تاکیدی جزئی در معنا کلام ایجاد می کند در مورد این که کان در چه استعمالاتی زائده واقع می شود اختلاف است که این اختلاف به طور کلی این چنین است:

    ۱-ابن عصفور زائده بودن کان را مخصوص شعر می داند و قائل به عدم ورود آن در نثر می باشد.

    ۲-سیوطی قائل بر ورود آن در نثر شده است اما با شرایط خاص که آن شرایط بدین شرح می باشد:

    الف:بین ما و فعل تعجب

    ب:بین صله و موصول

    ج:بین صفت و موصوف

    ح:بین فعل و مرفوعش

    د:بین مبتدا و خبر

    به توجه این انواع سه گانه کان می توان گفت بعضی موارد در قرآن کریم و کلام عرب وجود دارد که جزء هیچ یک از معانی بیان شده برای موارد سه گانه بالا نمی باشد

     

    فصل سوم

    تطبیق نظریه بر آیات دیگر

    تاکنون ضرورت بیان نظریه های جدید در علم نحو را بیان کردیم همچنین نیاز به بحث از نظریه های جدید در مورد کان را نیز شرح دادیم حال وقت آن رسیده است که با آوردن استعمالات مختلف قرآنی نظریه جدید علامه طباطبایی را در مورد کان به اثبات رسانیم و و گستره این نظریه را در آیات قرآن به تصویر بکشانیم.

    ۱- قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً (۹۳الاسراء)

    بگو:منزه است پروردگارم (از این سخنان بى‏معنى)! مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟!(آیت الله مشکینی)

    در این آیه شریفه نیز کلمه کان با جمله ای که در آن به کار رفته است  سازگاری ندارد و اشکال است که چرا  کان ناقصه  که بر معنای زمان گذشته دلالت می کند در این جا استعمال شده است همچنین این کان از نوع زائده نمی تواند باشد زیرا هیچ یک از شرایط آن را ندارد برای اثبات این مدعا که کان ناقصه در این آیه نیز برای بیان شدت اتصاف موصوف به صفت آمده است ابتدا شان نزول آیه را بیان می کنیم:

    در تفسیر شریف جامع البیان ( جلد ۱۵ صفحه ۱۱۰)در شان نزول این آیه این چنین بیان می کند که از ابن عباس نقل است که روزی مشرکان مکه جلو کعبه جمع شدند و کسی را به دنبال پیامبر فرستادند ابتدا پیامبر را به خاطر کاری های که در امر رسالت انجام داده بودند سرزنش کردند و بعد که موفق به منصرف کردن پیامبر از امر رسالت نشدند از ایشان طلب انجام کارهای عجب و خارق العاده کردند قرآن کریم با به تصویر کشیدن این واقعه پاسخ پیامبر که در حالت انکار و تعجب بودن را با این عبارت بیان می کند ( قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً)

    با توجه به حالت کلام و مقتضای حال که تعجب و انکار است می توان گفت کان در این آیه شریفه برای بیان شدت اتصاف موصوف به صفت استعمال شده است و در مقام بیان پاسخی محکم به مشرکان است که از پیامبر چنین درخواستی  داشتند.

    ۱-فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً (۳۳)

    اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است!

    در این آیه شریفه خداوند متعال در مقام بیان احکام قصاص است و در آخر آیه این را می فرمایند که کسی که به ظلم کسی از خویشان او کشته شده است در قصاص کردن اسراف نکند یعنی در حین قصاص شکنجه نکند یا بیشتر از یک نفر را نکشد چرا که این فرد به جعل شدن این احکام یاری می شود و یاری شده است اگر در این آیه شریفه نیز برای کان ناقصه  زمان قائل شویم معنا می شود این که فرد در گذشته یاری شده است و این یاری برای زمان حال نیست درحالی که آیه درمقام بیان است که این فرد به طور کلی و در زمان حال و گذشته یاری شده است و همچنین از متکلم بلیغی چون خدای متعال بعید این چنین سخن بگویید ولی اگر گفته شود که کان در این آیه برای بیان شدت اتصاف موصوف به صفت آمده است با سیاق آیه که در مقام ایجاد حالت امنیت خاطر برای خویشاوندان مقتول است سازگار است.

     

    3- وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً (۱۷النساء) [۱]

    و خدا همواره دانا و حکیم است.(آیت الله مشکینی)

    و خدا همواره دانا و حکیم است.(استاد انصاریان)

    در بسیاری از آیات قرآن کریم زمانی که از صفات خداوند متعال سخن به میان می آید از لفظ کان استفاده می شود کان در این آیات از نوع زائده و تامه نمی تواند باشد و باید از نوع ناقصه آن که دلالت بر زمان می کند باشد معنای گذشته ای که از لفظ کان در این آیات برداشت می شود با عقاید مسلمان سازگار نیست چرا که زمان گذشته این صفت را برای خداوند در گذشته بیان می کند در صورتی که اعتقاد ما بر این است که این صفات همیشه برای خداوند متعال وجود دارد اگر کان را در این چنین آیاتی ناقصه بدانیم باید برای این که با عقاید ما در تعارض نباشد رو به توجیه بیاوریم در صورتی که این توجیهات در کلام متکلم بلیغ راه ندارد.

    اما طبق نظر علامه طباطبایی کان در این آیات می تواند به معنای شدت اتصاف موصوف به صفت باشد و در مورد صفات خداوند متعال این چنین می شود که این صفات در خداوند متعال شدت دارند و همیشگی هستند.

    ۴- وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى‏ أَمْوالِکُمْ إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبیراً (۲النساء)

    و اموال آنها را با خلط در اموال خود مخورید، که همانا آن گناهى بزرگ است.( آیت الله مشکینی)

    و اموال آنان را همراه اموال خودتان (با مخلوط کردن یا تبدیل نمودن) نخورید، زیرا این گناه بزرگى است‏( آیت الله مکارم شیرازی )

    خداوند متعال در این آیه در مقام بیان نهی استفاده از اموال یتیمان است و در عبارت ( إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبیراً ) در مقام بیان شدت قبیح بودن این کار است اگر کان را در این آیه زمان دار بدانیم معنای آیه این چنین می شود که این کار در زمان گذشته گناه بزرگی بوده است در حالی که آیه قصد بیان این را دارد که کار در همه ای زمان ها گناه بزرگی است ولی اگر کان را به معنا شدت اتصاف موصوف به صفت بدانیم با مقتضی حال در این آیه متناسب است چرا که آیه شدت قبیح بودن و گناه بودن این کار را بیان می کند.

    ۵-وَ اغْفِرْ لِأَبی‏ إِنَّهُ کانَ مِنَ الضَّالِّینَ (۸۶الشعراء)

    و بر پدرم ببخشاى، زیرا او از گمراهان است (آیت الله ‏مشکینی)

    و پدرم [عمویم‏] را بیامرز، که او از گمراهان بود! (آیت الله مکارم شیرازی )

    در این آیه و آیات شریفه قبل از آن خداوند متعال داستان حضرت ابراهیم و پدرشان آزر را به نمایش می کشند و دراین آیه در مقام بیان آن هستند که حضرت ابراهیم برای پدرشان از خداوند متعال درخواست بخشش دارند و بیان می کنند که او از گمراهان است.

    در دو ترجمه ای که از دو مترجم گرانقدر آیت الله مشکینی و آیت الله مکارم ذکر شده است به خوبی روشن از این دو مترجم کان را در این آیه به دو صورت مختلف ترجمه کرده اند (است و بود ) که یک ترجمه برای کان معنای گذشته بیان کرده است و ترجمه دیگر معنای حال بیان کرده است.

    اگر کان را در این آیه زماندار بدانیم با توجه به ماضی بودن کان معنای گذشته برای آن درست است اما آیات سابق حاکی از این هستند که حضرت ابراهیم در حال سخن گفتن با قوم و پدرشان بودند و وقتی این درخواست را از خداوند داشتند که پدرشان گمراه بودند و نمی توان گفت کان در این آیه به دارای زمان گذشته است و همچنین معنای حال را که آیت الله مشکینی ذکر کرده اند (احتمالا توجه داشته اند که معنای گذشته با سیاقی آیات تناسب ندارد)با لفظ کان که به صورت ماضی است تناسبی ندارد و نمی توان فعل ماضی را به گذشته ترجمه کرد.

    اما کان به معنای شدت اتصاف موصوف به صفت در این آیه به خوبی معنا پیدا می کند چرا این گمراهی در پدر حضرت ابراهیم کامل شدت داشته است و نشانه های آن در آیات قرآن که داستان حضرت ابراهیم را به تصویر می کشند کاملا مشهود است.

    ۶-وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً (۶۷الفرقان)

    و کسانى که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف مى‏نمایند و نه سخت‏گیرى؛ بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالى دارند.(آیت الله مکارم شیرازی )

    در این آیه شریف از افعال مضارع برای بیان صفات عباد الرحمان استفاده شده است و در آخر آیه بیان آن می شود که آن ها در این صفات اعتدال دارند و این مطب با استفاده از لفظ کان بیان شده است که مسلما کان در این آیه دارای زمان گذشته نیست که معنا این چنین شود (در این دو صفت حد اعتدالی داشتند) بنابراین کان در آیه به معنای شدت اتصاف موصوف که عباد الرحمان هستند به صفت اعتدال می باشد.

    ۷-وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُهُمْ وَ لا یَضُرُّهُمْ وَ کانَ الْکافِرُ عَلى‏ رَبِّهِ ظَهیراً (۵۵الفرقان)

    آنان جز خدا چیزهایى را مى‏پرستند که نه به آنان سودى مى‏رساند و نه زیانى؛ و کافران همیشه در برابر پروردگارشان (در طریق کفر) پشتیبان یکدیگرند. مکارم

    ۵۵ و به جاى خداوند چیزى را مى‏پرستند که نه به آنها سودى مى‏دهد و نه زیانى مى‏رساند، و کافر همواره بر ضدّ پروردگار خود پشتیبان (شیطان و دشمنان خدا) است.(آیت الله مشکینی)

    خداوند متعال در این آیه شریفه صفات کافران بیان می کند  یکی از این صفات آن است که کافران  در برابر پرورگارشان در راه کفر پشتیبان یک دیگر هستند و خداوند متعال برای بیان این موضوع که این صفت در آن ها شدت دارد از لفظ کان استفاده کرده است با توجه به این نکته که کان در این آیه نمی تواند هیچ یک از انواع سه گانه ای که نحویون در کتب نحوی ذکر کرده اند باشد و همچنین که در مترجم بزرگ کان را در این آیه شریفه با زمان حال معنا کرده اند درحالتی که لفظ کان دلالت بر زمان گذشته می کند

    ۸-قالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لی‏ غُلامٌ وَ کانَتِ امْرَأَتی‏ عاقِرا (مریم ۸)

    گفت: «پروردگارا! چگونه براى من فرزندى خواهد بود؟! در حالى که همسرم نازا و عقیم است،(آیت الله مکارم شیرازی )

    گفت: پروردگارا، چگونه براى من فرزندى خواهد بود در حالى که زن من از ابتدا نازا بوده‏(آیت الله مشکینی )

    در ابتدای سوره مبارکه مریم خداوند متعال داستان حضرت زکریا و همسر ایشان را بیان می کند و در این آیه شریفه این سخن حضرت زکریا درباره همسرشان مطرح می شود که او نازاست و این مطلب با استفاده از لفظ کان بیان می شود که مانند موارد قبل زمان گذشته داشتن کان با معنای آیه سازگار نیست (برای همین است که در دو ترجمه ذکر شده برسر بیان زمان اختلاف رخ داده است )اما معنای شدت اتصاف موصوف با صفت با مقام و ترجمه آیه سازگار است چرا که مقام آیه مقام تعجب است که از سوی حضرت زکریا رخ داده است.

    ۹-لَقَدْ أَضَلَّنی‏ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی‏ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً (۲۹الفرقان)

    حقّا که مرا از یاد خدا (یا پیامبر و قرآن) پس از آنکه به من رسیده بود منحرف نمود، و همواره شیطان نسبت به انسان خوارکننده بوده و هست.(آیت الله مشکینی)

    همان طور که ملاحظه می شود آیت الله مشکینی کان را در آیه به صورتی معنا کرده است که صفت خوارکنندگی شیطان داوم دارد در حالی که لفظ کان  داری زمان ماضی می باشد ولی این ترجمه با این بیان کان دلالت بر آن دارد که صفت خوارکنندگی در موصوف که شیطان است شدت و دوام دارد سازگار است.

     

    10-وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً (الفرقان۶۵)

    و کسانى که مى‏گویند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است! (آیت الله مشکینی)

    آیه شریفه حالت سختی و دوام عذاب را از زبان عبد الرحمان بیان می کند که از خدا درخواست برطرف کردن آن را از خود دارند برای بیان این سختی و عذاب از لفظ کان استفاده شده است که دلالت بر شدت سختی و دوام عذاب جهنم دارد.

    ۱۱-وَ کانَ رَبُّکَ بَصیراً (۲۰)

    و همواره پروردگار تو (به حال همه) بیناست.(آیت الله مشکینی)

    در این آیه شریفه نیز مانند بسیار از آیات که در مقام بیان صفات خداوند متعال هستند از لفظ کان استفاده است که در ترجمه بیان شده از آیت الله مشکینی معنای آن به خوبی بیان شده است که این ترجمه و معنا نشانگر آن است که کان در این آیه و این گونه آیات دلالتی بر زمان ندارد به خوبی می توان معنای که از کان در این مقاله بیان شده است را بر آن تطبیق داد.

    ۱۲-وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ یَؤُساً (۸۳الاسراء)

    و چون انسان را نعمت (سلامت و جاه و مال) بخشیم اعراض مى‏کند و خود را از ما دور مى‏سازد و چون او را شرّى دررسد (مانند مرض و فقر، از همه چیز) سخت نومید مى‏شود (آیت الله مشکینی)

    هنگامى که به انسان نعمت مى‏بخشیم، (از حق) روى مى‏گرداند و متکبرانه دور مى‏شود؛ و هنگامى که (کمترین) بدى به او مى‏رسد، (از همه چیز) مایوس مى‏گردد! (آیت الله مکارم شیرازی)

    آیه شریفه بیان صفت ناامیدی  و مایوس شدن را برای انسان دارد که لفظ کان در آیه به معنا شدت اتصاف انسان به این صفت می باشد دلیل آن عدم تطبیق و ناسازگاری انواع دیگر کان در این آیه شریفه است.

    به خاطر طولانی نشدن مطلب فقط به ذکر موارد دیگر کفایت می کنیم و توضیح و تطبیق را در مواردی که واضح است بیان نمی کنیم

    ۱۳-قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْریلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنین‏ ۹۷ البقره

    (آنها مى‏گویند: «چون فرشته‏اى که وحى را بر تو نازل مى‏کند، جبرئیل است، و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمى‏آوریم!») بگو: «کسى که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است؛ در حالى که کتب آسمانى پیشین را تصدیق مى‏کند؛ و هدایت و بشارت است براى مؤمنان.» (آیت الله  مکارم شیرازی)

    ۹۷ (در پاسخ یهودانى که مى‏گویند ما با جبرئیل دشمنیم و از این رو تو را نیز نمى‏پذیریم) بگو: هر کس دشمن جبرئیل باشد (او در واقع دشمن خداست، زیرا) او قرآن را به امر یا اراده تکوینى خداوند بر قلب تو فرود آورده در حالى که تصدیق‏کننده است آنچه را که پیش از آن (از کتاب‏هاى آسمانى) بوده است، و هدایت و بشارت است براى ایمان‏آورندگان.(آیت الله  مشکینی)

    ۱۴-لَهُمْ فیها ما یَشاؤُنَ خالِدینَ کانَ عَلى‏ رَبِّکَ وَعْداً مَسْؤُلاً (۱۶الفرقان)

    هر چه بخواهند در آنجا برایشان فراهم است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ این وعده‏اى است مسلّم که پروردگارت بر عهده گرفته است!(آیت الله مشکینی)

    ۱۵-تِلْکَ الْجَنَّهُ الَّتی‏ نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا (۶۳مریم)

    این همان بهشتى است که به بندگان پرهیزگار خود، به ارث مى‏دهیم. (آیت الله مکارم شیرازی)

    ۱۶-إِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا (۶۱مریم)

    مسلماً وعده خدا تحقق یافتنى است! (آیت الله مکارم شیرازی)

    ۱۷-وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا (۹۸کهف)

    ، و وعده پروردگار من همیشه حق و ثابت است.(آیت الله مشکینی)

    ۱۸-وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً (الاسراء۸۸)

    هر چند یکدیگر را (در این کار) کمک کنند. (آیت الله مکارم شیرازی )

    ۱۹-وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً (۳۰النساء)

    ۲۰-إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً (۲۱النباء)

    ۲۱-إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ میقاتاً (النباء۱۷)

     

    نتیجه:با توجه به استعالاتی که از قرآن کریم آورده شد و تطبیقاتی که انجام شد می توان گفت کان در بعضی از استعمالات عرب خالی از زمان و معنای فعلی (حدوث)می شود و فقط به معنای شدت اتصاف موصوف به صفت دلالت می کند و در آن زمان در نظر گرفته نمی شود.

    منابع

    ۱-قرآن کریم

    ۲-المیزان فی تفسیر القرآن طباطبایی محمد حسین لبنان- بیروت موسسه الاعلمی للمطبوعات ۱۳۹۰ ه ق  ۲

    ۳-الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فى وجوه التأویل‏ ،زمخشرى، محمود بن عمر، دار الکتاب العربی ,لبنان –بیروت،‏ ۱۴۰۷ ه. ق‏، ۳‏

    ۴-تفسیر التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابن عاشور، ابن‏عاشور، محمدطاهر، مؤسسه التاریخ العربی‏ لبنان- بیروت‏،۱۴۲۰ ه. ق‏، ۱

    ۵-روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی،‏ آلوسى، محمود بن عبدالله‏، دار الکتب العلمیه، منشورات محمد علی بیضون‏، لبنان- بیروت‏، ۱۴۱۵ ه. ق‏، ۱

    ۶- ترجمه قرآن‏، مشکینى اردبیلى، على‏، نشر الهادى‏، ایران- قم‏، ۱۳۸۱ ه. ش‏،۲

    ۷- ترجمه قرآن‏، مکارم شیرازى، ناصر، دفتر مطالعه تاریخ و معارف اسلامى‏، ایران- قم‏، ۱۳۷۳ ه. ش‏،۲

    ۸-النحو الوافی مع ربطه بالأسالیب الرفیعه و الحیاه اللغویه المتجدده,حسن عباس , ناصر خسرو,

    ایران, تهران ۱۳۶۷ه ش

    ۹-البهجه المرضیه على الفیه ابن مالک,سیوطی عبدالرحمن بن ابی بکر , اسماعیلیان , ایران قم ‏

    [۱]  (النساء۱۱) (النسا۱۶) (۲۶الفتح)  (۲۴الفتح) (۲۱الفتح)  (الفتح۱۹) این آیات شریفه نیز از همین دست می باشند